یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مد روز, مربی ایرانی
۱) با آغاز لیگ هشتم حرفه ای فوتبال ایران، به نظر می رسید روند گرایش به مربیان خارجی در کشورمان رو به کاستی گذاشته است. از جمع ۱۸ مردی که به عنوان نفر اول کار خود را روی نیمکت تیمهای لیگ برتری شروع کردند، تنها انگین فیرات، لیت بارسکی و وینکوبگوویچ وارداتی بودند و بقیه سرمربیان بومی به حساب می آمدند و همین عده قلیل هم اما با گذشت تنها یک ثلث از بازیها تلفات داد.
هجرت اجباری پیرلیت بارسکی و فیرات به مرخصی های اجباری و تازه مد شده(!) تعداد مربی های خارجی لیگ برتر را به عدد یک رساند تا یکی از بومی ترین لیگهای سراسری فوتبال کشورمان را تجربه کنیم.
این در شرایطی است که بگوویچ را هم نمی توان یک مربی تازه وارد دانست؛ چه اینکه او سالهاست در فوتبال کشورمان مشغول فعالیت است.
۲) گرایش به نیروهای بومی روی نیمکتهای لیگ برتری را باید به موج ایرانی گرایی در تیمهای ملی فوتبال هم اضافه کرد. بعد از سالهای، با گزینش علی دایی برای سرمربیگری تیم بزرگسالان، سالهای استیلای خارجی ها در این تیم به پایان رسید و درخشش علی دوستی در تیم نوجوانان فشار را برای انتخاب یک ایرانی برای تیم امید افزایش می دهد.
در حال حاضر تنها نناد نیکولیچ در تیم جوانان یک خارجی است که حیات و ممات او نیز در بازی های آسیایی جاری تعیین خواهد شد؛ هر چند که او گامهای نخستین را اندکی لرزان برداشته است.
۳) سؤال بسیار مهم فعلی این است؛ آیا ما به آنچه می خواستیم، از استخدام همه این مربیان خارجی دست پیدا کردیم که حالا تک تک آنها را جواب می کنیم؟
در واقع در فوتبال روز دنیا، هیچ اتفاق دیمی نیست. هر موجی، حاصل یک جریان اندیشمند و فکور است. در اروپا برای گزینش سرمربیان تیم ملی، ده ها ساعت کار کارشناسی صورت می گیرد و مسأله مهمی نظیر ملیت فرد استخدام شده، از دل کلی مباحثه و مناظره بیرون می آید.
در فوتبال ما اما به نظر می رسد این موجها، خود انگیخته و بدون پشتوانه است. اگر روزی استفاده از مربیان آلمانی مرسوم بود، روزی دیگر همکاران کروات آنها جایشان را در فوتبال ما گرفتند و البته نوبت به آمریکای جنوبی ها و حتی مردانی از کشورهای ایتالیا یا هلند و ترکیه هم رسید. با این همه کدام یک از این جابه جایی ها محصول تفکر مکتبی و ریشه ای در فوتبال بوده که امروز تیمهای ما دست شسته از آن همه هزینه، به مربیان ایرانی رو کرده اند؟
۴) بعید است بعد از برگزاری تنها هفت دوره از لیگ حرفه ای در کشورمان، فوتبال ما به «سیمرغ» رسیده باشد و با دستیابی به «آب حیات» خود را بی نیاز از دانش وارداتی دانسته باشد. موج ایرانی گرایی بین مربیان را هم احتمالاً باید یک «حادثه» دیگر قلمداد کرد که در گردباد اتفاقات گوناگون این رشته ورزشی در کشورمان، به وقوع پیوسته است.
حقیقت تلخ آن است که فارغ از چارچوبهای اصولی و مدون، این رخدادهای ناگهانی هستند که سرنوشت فوتبال ما را رقم می زنند.
اگر امروز تعداد عناصر خارجی روی نیمکتهای مربیگری در لیگ برترمان به پنج درصد رسیده است، روز دیگر نه چندان دور و قدیمی را به یاد می آوریم که تیمها، یک در میان از سرمربی خارجی سود می بردند و ۵۰ درصد لیگ روی کاکل بیگانه ها می چرخید. نه آن روز آگاهانه و از روی تدبیر تن به علم گرایی دادیم و نه امروز داشته هایمان را کافی می بینیم.
با این همه برای مجموعه ای که از خودش استراتژی و طرح و بن مایه ندارد، مدها تصمیم می گیرند. امروز هم استفاده از مربیان وطنی مد است، فردا شاید مد روز عوض شد و باز هم نیمکتهایمان را پر از «ویچ» ها کردیم! کسی چه می داند؟!
رسول بهروش
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس جمهوری اسلامی ایران دولت رئیس جمهور گشت ارشاد رئیسی پاکستان امام خمینی سیدابراهیم رئیسی
پلیس تهران وزارت بهداشت قتل شهرداری تهران هواشناسی سیل کنکور پایتخت زنان آتش سوزی سازمان سنجش
خودرو قیمت خودرو دلار قیمت دلار بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی سایپا تورم مسکن ایران خودرو قیمت
سریال تلویزیون یمن سینمای ایران سینما کیومرث پوراحمد موسیقی سریال پایتخت مهران مدیری فیلم ترانه علیدوستی قرآن کریم
اینترنت کنکور ۱۴۰۳
غزه اسرائیل فلسطین رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال لیورپول بازی جام حذفی سپاهان آلومینیوم اراک فوتسال تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا
تبلیغات هوش مصنوعی ناسا اپل سامسونگ فناوری بنیاد ملی نخبگان آیفون ربات روزنامه
کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا آلزایمر زوال عقل