سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
نوروز, رستاخیز زمین
هر سال و هر بار که نوروز از پس ماه ها سرمای جانکاه، از آنسوی کوه های سراسر برف پوش و سرد و سرمازا، نوازشگرانه و مهربان چون خورشید، رخ می نمایاند و سپاه سبزپوش سبزه هایش همه شهر و بلاد را در محاصره خود می گیرد و عطر گل و ریحان، روحی دوباره به صحراهای سرد و یخین می دمد، زمین دیگر بار رستاخیز می کند.
۱. و از پی خاموشی و خوابی دیرین از نو بیدار می شود و جان می گیرد.
دشت های عریان و عاری از گونه گونه گیاه و هرگونه حیات، دل انگیزانه، یکپارچه غرق در جوانه های نورسته و خوش عطری می شود که پرستوها، پروانه ها، چرندگان و خزندگان ریز و درشت را دیگر بار، با هم آشتی می دهد و بر سر خوان کرم خویش کریمانه می نشاند. چشمه های جوشان و پر آب غلیان کرده، از دل دامنه ها، از فراز تپه ها، از قعر دره ها، از پهنه دشت ها به هیجان و شوق بیرون می آیند و همه سرزمین ها، سرزمین همه صحراها، صحرای دل و درون آدم ها از نو حیاتی دوباره می یابند، جهان جان تازه ای می گیرد و زمین در رستاخیزی دیگر ،روح نویی در کالبد عالم می دمد. شادمانی و شور و شوق خود را به در و دیوار می کوبد، درها، پنجره ها، روزنه ها ، راه ها از پی ماه ها بسته بودن و انسداد از نو گشوده می شوند هر یک شاهراه نوری می شوند و از آنها تیغ تیز انوار امیدبخش خورشید بارقه و بانگ بهار را به اندرون خانه ها و دل ها می آورد.
نوروز، در فرهنگ و تمدن دیرپای ایرانیان، نه یک حادثه، نه یک اتفاق، نه یک جشن و جشنواره، بلکه یک تاریخ است.
۲. کهنه کتابی است که ورق ورق آن گویای پیشینه و پیشامدهای ملتی است که سالها و سده های بسیار را با غم و غرور، شادمانه یا غمگنانه سر کرده است و خاطره نسل های بسیاری را بر پشته خود حمل می کند. نوروز نسل های متفرق و متفاوت ما را، از روزگاران کهن، تا بعدها تا امروز تا همیشه به هم پیوند داده است و چون زنجیره اتصالی، نسل های گونه گون اعصار متمادی را متحد کرده تا هر یک با پشتوانه ایرانی بودن، خود را متعلق به سرزمینی بدانند که در آن در عصرها و نسل های پیاپی و پی در پی آدمیان بسیاری آمده اند و از ایران و ایرانی بودن پاسداری کرده اند و گاه بر سر آن جان باخته اند. اما به هر قیمت غرور این افتخار کهن را از دست نداده اند و پیوسته حتی در روزگار استیلای حکومت ها و حکام اجنبی شان ایرانیت خود را در رونق بخشی به رسوم و سنن ایرانیان باستان احیا» کرده اند.
۳. نوروز، چون مشعلی افروخته و فروزان، فرا راه ایرانیان، نسل به نسل و عصر به عصر، دست به دست گشته و چون امانتی اهورایی و مقدس، همیشه، همچون آتش آتشکده های باستانی، حرمت عام یافته و یک آیین شده است. خاکستر این آتش مقدس هر سال حتی به روزگار استیلای تازیان و ترکان و تاتارها از میان انبوه دردها و داغ های دردانگیز و دهشت زا که سرور و سروری ایرانیان در هاله ستم سپاهیان سیری ناپذیر از چپاول و غارت و قتل عام رنگ اندوه گرفته بود، شعله های پنهان و خاموش روزگاران پیشین را از نو شعله ور کرد و مردمان علیرغم همه نامرادیها و نامردی ها، در پناه استواری و اصالت نام این آیین کهن اندکی از بار غم زمانه، به تسکین و تسلی رسیدند.
در میان همه اقوام ایرانی ۴ از ترک و تاجیک و بلوچ ، کرد و گیلک و تالش، لر ولک و فارس و عرب و اقلیت ها از آنسوی رود جیحون و سیحون تا بین النهرین تا آسیای صغیر تا شمال رود ارس، تا آنسوی رود سند تا خلیج همیشه فارس از قفقاز تا قندهار از مرو تا مدائن، هرکس در هر کجا از پیر و جوان و کودک ، هیچیک را نمی توان یافت که از این آیین کهن بی خبر و بیگانه باشد. و از نام و نشان و نشانه های آن سبدی از خاطرات شیرین از خوشی ها، هدیه ها و عیدی ها، آشتی ها و بخشش ها و بخشیدن ها و چشم پوشی ها نداشته باشد و از سنت ها، از آتش، نماد حیات و جاودانگی در چهارشنبه سوری تا سفره هفت سین تا سیزده بدر و دید و بازدیدها و میر نوروزی و جامه های نو و جوانه ها و جوان شدن دل و دشت به هیجان نیاید. نوروز، همان کهنه کتاب پر قدمت و پر قیمت، همان تاریخ نامکتوب، ردپای نسل های متمادی در اعصار مختلف، از گذشته های دور در اعماق تاریخ از روزگار مصاف ایرانیان و انیران و توران و یونان از ترکتازی تازیان و تهاجم های مکرر تاتارها و ترکان، از روزگار سلطه و سیطره سپاهیان و سرداران اعراب و ایلخانان، همیشه نماد ایرانیت و عمود خیمه فرهنگ خیل عظیم نسل های بی نام و نشان ایران زمین بوده است.
نوروز، آنگاه که در شمارش روزهای آیینی اش به انتها می رسد، جلوه زیباتری از رستاخیز را نمود می دهد. از همه روزهای سال در سرزمین ایران، در تمام شهرها و بلاد، در میان همه مردمان با هر فرهنگ و زبان و گویش و گرایش اعتقادی و فرهنگی، از عاشورا که بگذریم تنها روزی که در یک جوشش عمومی، بی اعلان و اعلام و اطلاع، بیآنکه حتی امتیازی شرعی و عرفی یا قانونی، رسمی یا غیررسمی برای کسی به حساب آید، همه ایرانیان در حالتی که خود حکایت گفتنی دیگری است از خانه و کاشانه و شهر و آبادی خود دور می شوند، در این روز یعنی سیزده بدر۵ هر یک با آذوقه و اندوخته ای که طعام یک روز آنهاست، در قالب گروه های مختلف از خانواده های جوان و نوپا تا خانوارهای پر جمعیت چند نفری و گاه چند ده نفری تا گروه های همسال و هم سو، در نظمی که در عین بی نظمی بسیار دلپسند و خوشایند و خاطره انگیز است، همه دشتها، پارکها، باغ ها، دامنه ها، کوه پایه ها و کوه ها، در انبوه همه درخت ها در سایه سار همه ساختمان های بلند و پرت ، در کنار جوی ها و جویبارها ، بر فراز همه تپه ها، در حاشیه همه رودها و رودخانه ها، هرجا، که بنگری ردپای ایرانیان و آدمیانی را می بینی که از رخت روزمرگی خود بیرون جسته و متفاوت از همیشه، این چنین از خود ، از خانه و خوی هر روزه خود فاصله گرفته اند، گویی زمین همه زندگان خاموش خود را ، به دعوت نشسته است، گویی رستاخیز شده است. گویی محشر کبری است و خداوند جهان این چنین بی اعلان تمام زندگان را به حضوری اینچنین فراخوانده است.
در این روز پایانی آیین نوروزی، هر ایرانی، هر آن کس که اندک علاقه و اعتقادی به آیین و آداب ایرانیان دارد ، ناخواسته و بی اختیار، خود را به انبوه سپاه لشکریانی می زند که می روند تا یک روز را سینه به سینه صحرا در فراخی دشت ها، چشم در چشم آبی آسمان، در محضر نسیم های پاک و روح انگیز بهاری، در سایه ابرهای گذران و رونده و بی قرار، در کنار آتش ها و مشعل های سوزان و گدازان و داغ ، به شادمانی و شوق بگذرانند و با آن حضور خود را که بخشی از یک سنت است، به عنوان یک فریضه و یک اعتقاد، اعلام کنند. غایب ها و غیبت هاست که مورد پرسش و جستجوست. نیامدن است که تعجب دارد و لابد علت. آیین نوروز با ساعات تحویل سال از آغازین لحظات بهارآغاز می شود و تا آخرین ساعات سیزده بدر تداوم می یابد وسپس به پایان می رسد و سال نو را با نوعدوستانی که از کهنگی ها و کینه ها و کدورت ها گذشتند و همه چیز را نو کردند و از نو آغاز کردند، رها می کند و اندک اندک از یادها دور می شود، اما در نهاد تک تک ایرانیان نهال دیگری از نوعدوستی، روشنایی، مهر و شادمانی را تا نوروزی دیگر وسال دیگر به یادگار می گذارد.
نویسنده : علی بهادری
پی نوشت ها;
۱-در هر بهار، طبیعت مرده و بی جان ،از پوست و پوسته خود بیرون میاید ،زمین وزمان متحول میشود ،گویی رستاخیز شده است ، مردگان زمین دیگر بار جان گرفته ،از نو حیات یافته و احیا شده اند .نبض خفته و خاموش زمین ،زندگی و حیات از نو به طپش می آید .
۲-ایرانیان ،آغاز نوروز را ،از جمشید، شاه باستانی شاهنامه وبسیار پیشتر از روزگارساسانیان و سلسله های اشکانی و هخامنشی می دانند.
۳-در روزگاری که اقوام متعصب غیر ایرانی، از جمله ترکان سلجوقی، عنان و اختیار حاکمیت را در دست داشتند، نسبت به آداب و آیین های ایرانی از جمله نوروز، محدویت های زیادی راروا داشتند .
۴-ایران نام مشترکی است ،که همه اقوام و مردمان فلات ایران رااز ماورا»النهر تا بین النهرین از یک سو و از قفقازو آناتولی و حاشیه های خزر در شمال تا کرانه های خلیج فارس و دریای عمان در جنوب را ، خاصه در روزگاران کهن شامل می شود.
۵-این روز ،یکی از زیباترین و با شکوه ترین نمونه ها و جلوه های هم آوایی ،همراهی و همصدایی ایرانیان است ،جای جای ایران در این روز ،شاهد حضور میلیون ها ایرانی شادمان و سرخوش و با نشاطی است که حضور گرم خود را در در آزادی و فراخی صحراو دشت به جشن نشسته اند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست