پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
سه مساله مرتبط با هم

۱) بافت کلی آینه های دردار، همان طور که گلشیری در یادداشت پشت جلد کتاب خاطرنشان کرده، سفرنامه است. البته او از تعبیر «به ظاهر سفرنامه» استفاده کرده و علاوه بر این رمان را نوعی گزارش که در زمان بازگشت و حضور در خانه نویسنده تدوین شده نیز معرفی کرده است.
سفرنامه نویسی هم در ادبیات ایران و هم در سنت داستان نویسی غرب مسبوق به سابقه است. تقسیم بندی ژنریک سفرنامه ها و ارتباط آن با نوشته گلشیری به تعقیب سیر روایت کتاب کمک چندانی نمی کند. اما تامل در تلقی راوی از سفر، می تواند نقطه عزیمت خوبی باشد برای مواجهه با مفهوم حرکت در نوشتار. صورت مساله بسیار ساده به نظر می رسد. از نویسنده دعوت شده در چند کشور اروپایی برای ایرانیان جلای وطن کرده به داستان خوانی بپردازد. اما در خلال ملاقات ها و سفرها با جهان ذهنی و دغدغه های اطرافیان نویسنده به شکلی از هندسه روایی دست پیدا می کنیم که البته تحولات تاریخی مثل انقلاب، جنگ و حتی سقوط بلوک شرق در آن بی تاثیر نیست. اولین گزاره یی که سفرنامه در خود مستتر دارد این است که نوشته به دلیل بازگشت به مبدا سامان دهی می شود. به عبارت دیگر، نوشتن حول محور اصل توطن حرکت می کند. مواجهه آدم هایی که در گذاری تاریخی تابعیت خود را حفظ کرده اند و آنهایی که یا تابعیت خود را از دست داده اند یا از اتباع سرزمینی دیگر به شمار می آیند.
در فرآیند مدرن شدن و شکل گیری دولت- ملت ها، یکی از تغییرات عمده یی که در سوژه انسانی رخ می دهد، غلبه مفهوم یکجانشینی بر ذهنیت سیال و پرسه زن است. به تعبیر جورجو آگامبن، سوژه شدن از یک جنبه عبارت از غلبه فیزیکی ساکنان یک منطقه بر کسانی است که هیچ تعلق خاطری به مکانی مشخص ندارند. این نکته یکی از زیربناهای اساسی روایت آینه های دردار است. سفرنامه اساساً تدوین می شود تا برای کسانی که مقیم هستند، خوانده شود. کسانی که در خانه نویسنده حضور دارند. آنچه این شکل از نوشته را قوام می بخشد نه مسیر رفت که مسیر بازگشت راوی یا همان شاهد ناشناخته کتاب گلشیری است. بنابراین در تلقی گلشیری، سفرنامه بر مبنای نوعی تصور اقلیدسی از مکان صورت بندی می شود. تصوری که خط را فاصله بین دو نقطه، دو نقطه مبدا و مقصد در نظر می گیرد. در این دیدگاه، مکان های نشانه گذاری شده بر حضور و حرکت تن میرای انسانی تفوق دارد.
مهم ترین تجلی مکان نشانه گذاری شده «خانه زبان» است. ابراهیم، شخصیت نویسنده در کتاب، حتی وقتی با اختلاف نظرها و تفاوت آرای مهاجران ایرانی روبه رو می شود، از ذکر این نکته فروگذار نمی کند که اینها هنوز به فارسی صحبت می کنند و همچنان در خانه زبان به سر می برند. همه آ نچه بر نویسنده و احوال ذهنی او عارض شده، می تواند در تصوری نااقلیدسی از مکان نیز بازسازی شود. در این تصور نقاط، محل برخورد خطوط فرض می شوند و اگر قرار باشد بنابر این انگاره سفرنامه یی نوشته شود با مبداها و مقصدهای متعددی روبه رو می شویم. فرودگاه ها، ایستگاه ها و خانه های بسیاری از استعداد تبدیل شدن به مبدا و مقصد برخوردار هستند. از قضا مبداها و مقصدهای سیر روایت و کنش داستان تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند. از یک جنبه، سفرنامه به حاشیه رانده شده دیگری نیز وجود دارد که در صفحه آغازین کتاب با فرودگاه لندن شروع می شود و در صفحه آخر با خانه صنم بانو خاتمه می یابد. در تصور نااقلیدسی، مبدا و مقصد با حرکت کالبد انسانی مرتب و مستمر تغییر می کند. اما چیزی که در آینه های دردار به صدای غالب تبدیل می شود، همان اندیشه یی است که مکان را بر جسم رجحان می دهد و متعاقب آن بر اولویت حق تابعیت بر حق بشر بودن امضا می زند.
۲) همه مولفه های آینه های دردار، در خلال روایت مزدوج می شوند به جز شخص راوی. روایت به طور همزمان دو کتاب است؛ یکی سفرنامه یی که به شرح ماجراهای سفر ابراهیم به اروپا می پردازد و دومی در حکم سفری روحانی و ذهنی است که به بازنگری و تشریح وقایع ایران در پی سال های سپری شده می پردازد.
مخاطبان روایت نیز دوپاره و مزدوج هستند؛ مخاطبان مقیم و مخاطبان مهاجر. بر همین منوال زن های موثر در کتاب نیز دو شقه شده اند؛ مینا و صنم بانو و حتی مسیر حرکت؛ افقی و عمودی. گلشیری خود به این نکته اذعان دارد؛ «پس این سفر هم سفری است به غربت غرب یا جهان رویایی غرب موجود و هم سفری است به اعماق فرهنگ ما، همان تقابل جهان مادی و مینوی.» به بیان بهتر، محور ذهنی در سطوح افقی و عمودی دو سفرنامه موازی با یکدیگر را طرح ریزی می کنند. که باز در اینجا می بینیم مکان بر نفس حضور تنانه شخصیت ها غالب می آید. یکی از زن های کتاب میناست که موضوع سفرنامه مینوی ابراهیم است و دیگری صنم بانوست که همان طور که از اسمش برداشت می شود برساخته از ماده است و ساکن سرزمین های غربی شده. با توجه به اینکه راوی ابراهیم نام دارد و با صنم بانو در ساختار داستان به نوعی همبستگی عینی می رسد، تکلیف کار مشخص است. درهم آمیزی محورهای عمودی و افقی روایت با انتظارات مخاطب از «بت شکن» و همین طور رفتار نویسنده با صنم بانو، عاقبت به ترجیح خط عمود آسمان یا عمق فرهنگ بر خط افقی آدم های آواره یا تبعیدی یا مهاجر خاتمه می یابد.
شخص راوی، از فرآیند مزدوج سازی مستثنی است. بیان حال او را از زبان هیچ کس به جز خودش نمی شنویم. اما از نحوه تحلیل صنم بانو درمی یابیم که برخلاف ابراهیم که زبان را به عنوان شیوه بیانی خود انتخاب کرده، او به بیان حسی و ادراک تصویری بیشتر گرایش دارد. هموست که زن اثیری بوف کور را با زنان مینیاتورها مشابه می داند. پیشداوری دیگری که آینه های دردار حول محور آن شکل گرفته همین نکته است؛ بیان زبانی می تواند بیان تصویری را دربربگیرد، حال آنکه عکس این مطلب صادق نیست.
۳) «ترانه بید» که در صفحات آغازین رمان از زبان خواننده رومانیایی الاصل به گوش ابراهیم می رسد، در سرتاسر داستان به جلوه عنصری مکرر درمی آید و چنین به نظر می رسد که از ماهیتی ساختاری نیز برخوردار است؛ «مسکین نشست زیر درخت افرا / آه می کشید / و می خواند؛ «بید، بید، بید،» / دستش را بر سینه گذاشته بود / و سرش را بر دو کاسه ی زانو / می خواند؛ «بید، بید، بید،»
این ترانه عاشقانه با توجه به آنچه در خلال کتاب تجربه می کنیم، نوعی آینه داری و تمهیدی برای پیش بینی رخدادهای روایت به شمار می آید. «مسکین» شاید همان ابراهیم داستان نویس باشد که در سفرنامه اش میان دو درخت افرا و بید، آه می کشد و البته از ترجیع بند ترانه پیداست که بید را برمی گزیند. از سوی دیگر، وجه تسمیه ابراهیم با ابراهیم پیامبر و روایات مربوط به زندگی او از بسیاری جنبه ها در تناظر جزء به جزء است. صنم بانو و مینا، در تناظر با سارا و هاجر هستند و خصیصه بت شکنی ابراهیم نبی با وجه تسمیه صنم بانو ربط مستقیم دارد.
از جمع میان استعاره های نباتی و ارجاع استعاری به داستان ابراهیم پیامبر می توان چنین استنباط کرد که زایش و برخورداری از نیروی خلاقه یا شاید موهبت زیستن در خانه زبان، میان افرا و بید، صنم بانو و مینا و سارا و هاجر به تساوی تقسیم نشده است. استفاده از چنین موتیف هایی در داستان نویسی گلشیری، با سابقه قبلی است. اما اهمیت خاص آن در آینه های دردار در این است که زبان جایگزین امر قدسی می شود و در عالم خیال نویسنده، کلمه طیبه و شجره طیبه، سایه به سایه هم پیش می روند. تبدل زنان داستان به گیاه، بیش از آنکه صنم بانو و مینا را به لکاته و زن اثیری شبیه کرده باشد، گویای انگاره یی است که خلاقیت زبانی را منوط به محاط شدن در مرزهای جغرافیای سیاسی در نظر می گیرد و برخلاف بخش مهمی از ادبیات مدرن که نوشتن را ماحصل تبعید می داند، توطن و سکونت در مکان نشانه گذاری شده را اصل مبنایی فرض می گیرد و در نهایت حقوق طبیعی را بر حقوق قراردادی و کنش آدم های زنده مقدم می دارد.
پس از گذشت ۱۵ سال از زمان انتشار کتاب، این نگره، نه فقط برای ابراهیم آینه های دردار، که برای اخلافش اسماعیل ها یا اسحاق های داستانی یا داستان نویس همچنان مساله است. مساله یی با سه جلوه مختلف یا شاید سه مساله مرتبط با هم.
پویا رفویی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست