یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
جاذبه های حاشیه ای
از لوازم ضروری تئاتر کودک، ترانهخوانی و جنب و جوش افسار گسیخته نیست. تئاتر کودک بیش از آنکه متکی بر حرکت یا ترانهخوانی باشد، تئاتر است و نیاز به درام و خلق یک داستان دراماتیک از هر چیزی برای تئاتر مخاطبمحور الزام آورتر است.
تئاتر کودک هم در دسته تئاترهای مخاطب محور قرار میگیرد که دغدغههای تجربی و نو پس از توانمندی در جذب و سرگرم کردن تماشاگر خاصش معنا مییابد. تقلیل درام و جایگزینی ترانه و حرکت و جنب و جوش بیدلیل به جای آن، اتفاق مرسوم خیلی از نمایشهای کودک این سالها ست. این جابجایی، تجربه تئاتر دیدن را با تجربه نمایشهای تلویزیونی یا حتی تجربه رفتن به شهربازی و مهد کودک یکی میکند. آنچه کودکان همیشه به آن جذب میشوند داستانگویی است، حال اگر این داستان به شکل دراماتیک؛ یعنی با زنده کردن و شخصیت دادن همراه باشد، قطعاً میزان بالایی از جاذبه ایجاد خواهد شد و موسیقی و ترانهخوانی به عنوان چاشنی به شرط الزام و گونه درام، میتواند به کار کمک کند. اما متاسفانه تلقی غالب کارگردانان جدید تئاتر کودک این است که تئاتر کودک ترکیب و همنشینی ناجوری است از آواز و حرکت و لحن لوس یک انسان میانسال. این بدفهمی باعث میشود که رفته رفته تئاتر کودک به عنوان یک کالای فرهنگی از بین برود و کالایی بدلی جای آن را بگیرد. آسیب این جابجایی زمانی بعدی خطرناک به خود میگیرد که به یاد داشته باشیم توقع و سلیقهای که در این نوع تئاتر میسازیم، سطح تئاتر مرکزی و جدی آینده ما را میسازد، چرا که بخش مهمی از مخاطبان آینده تئاتر بزرگسال ایران، همین مخاطبان امروز تئاتر کودک هستند.
بخش عمدهای از داستان نمایش "جک و لوبیای سحرآمیز" توسط سه راوی ارائه میشود. به همین دلیل داستان و رویدادهای آن بر شخصیتپردازی و ایجاد رویداد زنده متکی نیست. اساساً روایت برای نویسنده همیشه راه سادهتری است تا دیالوگ. پرداخت و انتقال اطلاعات لازم برای پیش برد داستان از طریق دیالوگ بین شخصیتها امری است که احتیاج به زمان، اختصار و درعین حال کارکرد دقیق دارد. اما به همین میزان که اتکا به راوی نویسنده را راحت میکند و اطلاعات را مستقیم، طولانی و سهل منتقل میکند، درک و جاذبهاش برای مخاطب روی صحنه تئاتر کمتر است. اینکه تضاد، مشکل و نوع مواجهه شخصیت با این مشکل را روی صحنه نشان ندهیم و بجایش با روایت از این عناصر حیاتی ادبیات دراماتیک و تئاتر فاصله بگیریم، نتیجهای جز کسلکنندگی و عدم پیگیری داستان به همراه ندارد. اتفاقاً از همین جاست که این عدم دراماتیزه کردن مساوی با عدم جذابیت میشود و عدم جذابیت مؤلف را وا میدارد که به عناصر بیرون از درام و جاذبههای حاشیهای تکیه کند. همین اتفاق است که "جک و لوبیای سحر آمیز" را به لحاظ متن نمایشی دچار ضعف کرده و در اجرا آن را تبدیل به یک ترکیب ناهماهنگ کرده است.
اگر تئاتر کودک تکراری از اتفاقی باشد که در نمایشهای تلویزیونی به آن پرداخته میشود، یا همان چیزی باشد که در مهدکودکها برای سرگرمی بچهها ترتیب داده میشود، مخاطبشناسی و نگرش جدی تئاتر کودک جای خود را به تکراری میدهد که رونق را از این نوع تئاتر میگیرد.
نمایش، داستان پسری است به نام جک که با مادرش زندگی میکند. جک میخواهد برای بهبود شرایط زندگی خود و مادرش گاوشان را بفروشد. اما موفق نمیشود تا اینکه در برابر سه لوبیای سحر آمیز گاوش را به یک کولی میفروشد. مرحله سبز شدن لوبیا و رفتن جک به جهان دیگر و دیدار با غولها اوج داستان را شکل میدهد. اما حلقه واسط تمام این رویدادها راویان نمایش هستند. به نوعی که تضاد برای یافتن راه حل هیچگاه در تئاتر مهدیآبادی ـ کارگردان اثر ـ نشان داده نمیشود. یعنی درست لحظاتی که نمایش، استعداد ایجاد همذاتپنداری و حسآمیزی برای کودک را دارد، به دست راویان میافتد و لذت تئاتر از مخاطب دریغ میشود. جایگزین این همذاتپنداری سه راوی هستند که با حرکاتی نامنظم تنها صحنه را شلوغ میکنند، روی موسیقیها ترانه میخوانند و به مخاطب خیره میشوند.
صحنه نمایش بیش از اندازه شلوغ است و این مسئله اجازه میزانسن و حرکات چشم نواز را گرفته است. ایده محوری خاصی در صحنه وجود ندارد و بیشتر استفاده از ابزار و وسائل متعدد برای کارگردان اصل فرض شده است.
تمام این موارد در نمایش "جک و لوبیای سحر آمیز" به عدم درک درام کودکان برمیگردد. داستان از آن جهت که دراماتیک پرداخت نشده از طریق صحنههای کوچک تنها روایتها و ترانهها را به هم متصل کرده است. نمایش بیشتر مجموعهای شده از حاشیههای متصل که متن دراماتیک را تقلیل داده و تقریباً از بین بردهاند.
اگر تئاتر کودک تکراری از اتفاقی باشد که در نمایشهای تلویزیونی به آن پرداخته میشود، یا همان چیزی باشد که در مهدکودکها برای سرگرمی بچهها ترتیب داده میشود، مخاطبشناسی و نگرش جدی تئاتر کودک جای خود را به تکراری میدهد که رونق را از این نوع تئاتر میگیرد. تئاتر کودک خود همیشه مولد سلیقهای بوده که به تلویزیون و سینما رسوخ کرده است. حال متنها و اجراهای تئاتر کودک اگر تغذیه کننده از اتفاقات نه چندان مثبت نمایشی دیگر رسانهها شوند بحران رونق تئاتر ـ خاصه تئاتر کودک ـ بیشتر خواهد شد، چراکه تماشاگر همیشه به دنبال تجربه منحصر به فرد تئاتر است، نه تکرار آنچه هر روز مجبور به دیدنش است.
علیرضا نراقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست