شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
کرگدن بودن یا نبودن مسئله این است

▪ احتجاج هملت شکسپیر بر سر دوراهی انتخاب؛ یا مبارزه علیه امواج دریای فتنه و ریا و ایستادگی در برابر شرارت و پلیدی است و سزاوار صفت انسان بودن و یا تسلیم خواریِ بخت شدن و بزرگوارانه تقدیر محتوم را پذیرفتن و آنگاه در حضیض روزمرگی، عمر دو روزه را با ذلت گذراندن!
این تمجمیج هملت در بزنگاه گزینش، با مفهوم دوراهی تصمیم دراماتیک «برانژه» قهرمان نمایشنامه «کرگدن» قرابت غریبی دارد. با این تفاوت که هرچه هملت متفکری مردد است، برانژه لولیوشی مصمم است و گرچه ریز و درشت گرد او نهیب میزنند که برای رستن از رسوایی همرنگ جماعت شود و شنا در مسیر رود در پیش گیرد و با مصلحتِ مقتضی پنجه نیفکند! برانژه نمیپذیرد و میکوشد با خویشتنداری بر دو پای انسانیتش استوار بماند و مقهور آرای اکثریت نشود، زیرا که اکثریت الزاما همیشه محق نیستند و برانژه تن به تقدیر «اکثریت خواسته» نمیدهد. کرگدن شدن در این نمایشنامه، صدای خشدار و پوست کُلفتِ لایه لایه، نماد و نشانهای ظاهری برای یک مشی و منش درونی است؛ همانا تن به منطق تسلیم نسپردن!
کرگدن شدن در محور نمادین اثر، اشاره به واقعیتی فیزیکی و طبیعی و نتیجه تحول ژنتیک یا نقص عضو و اختلال جنسیت و منحصر به موجودات عجیبالخلقه نیست. دوراهی انتخابی اخلاقی برای «آدمیزاد دوپا» است! میتوان تقیه کرد، کرگدن شد و فراتر و دورتر از نوک بینی را ندید، نواله ناگریز را گردن کج کرد! و به تعبیر داستایوسکی برای سکهای ناچیز تا سیبری سینهخیز رفت! چشم بوف «هدایت» را کور و دور دید و رجحان به آرای رجالههای قوزی خنزرپنزری آورد و صد البته، در این وانفسای نسبیت مدرنیسم و عدم قطعیت و یقین! هزار توجیه شخصی تراشید و همه لرزش دست و دل خویش در لفافه صیانت از نفس و اهل و عیال و مُلک و مال پیچید، سکوت کرد آنجا که بیداری وجدان میطلبد و دم فرو بست و چشم بر هم نهاد بر حجره پرهیاهوی بازار مکارهای که مطاعش انسانیت آدمی است و آن را به سُخره عدل، به پارهای ناچیز میفروشند!
خاستگاه سیاسی کرگدن و جغرافیای الهامبخشی که موجب انگیزش این اثر در ضمیر نویسنده بوده، مناسبات مستبدانه در سرزمین پدری، رومانی بعد از جنگ جهانی دوم است و نویسنده اگر چه واکنشی آشکار نسبت به اقتدار حکومت توتالیتری نشان میدهد اما از قهرمانپروری، آنگونه که در اثر کلاسیک هملت میبینیم اجتناب میکند و به همین دلیل برنژه بیانضباط، پریشان حال و عاطفی است. برانژه نمونهای مثالزدنی از شخصیتی دراماتیک است که در قواعد درامنویسی از او به عنوان «فردیت تنها در برابر جمع» یاد میشود.
تاکید بر تنهایی برانژه، انتخابی هوشمندانه در ساختار نمایشنامه است که معنای مضمونی اثر را نیز مضاعف میکند. برانژه منزوی میماند چون پرهیز دارد به رمه کرگدنها بپیوندد و خصلت گلهوار گروه مقابل، اشارهای معنادار به حرکت تودهای تحریک شده و عاری از تفکر فردی بوده که تداعیگر جمعیتهای انبوه تعصبی است که عموما تکیهگاه و از مبانی مشروعیت کاذب سیستمهای استبدادی آن دوره است. با همه اینها منطبق بر منطق نسبی امور و فلسفه عدم قطعیت و یقین و عنصر سوءتفاهمبرانگیز زبان، که نمایش ابزورد منبعث از آن است باید گفت نه! این هم تعبیری کاملا شخصی و نسبی است، فرض کنید کرگدن همان ماسک لاستیکی با پوششی سبز و پوستی چغر است که شاخی نیز بر جبین دارد و قرار نیست لامحاله، مصداقی هم عصر و امروزین داشته باشد. اصلا میتوان گمان کرد اوژن یونسکو کرگدن را برای «دنیای والتدیسنی» نوشته است!
▪ نمایشنامه پاسگاه نوشته بهرام صادقیمزیدی از آثار درخور توجه نخستین دوره مسابقه ادبیات نمایشی در سال هشتادوچهار بود. این نمایشنامه خوشساخت به مناسبات درونی جمعی از مرزداران نظامی در یک پاسگاه شرقی میپرداخت و به لحاظ گرهافکنی، شخصیتپردازی و دیالوگنویسی و تعلیق و کشمکش داستانی متن درخشانی است که میتواند در فهرست آثار قابل انتشار اداره کل هنرهای نمایشی یا هر ناشر علاقهمند بخش خصوصی قرار گیرد.
گیرایی نمایشنامه پاسگاه، بیش از هر چیز مدیون خلق شخصیتی شریر و متظاهر است که با تشبث به کلیشههای رایج تعبدنمایی، سیمای حقیقی و مزور خود را پشت نقاب ارزشگرایی پنهان میکند و بحران نمایشنامه را تا اوج رقم میزند. نمایشنامه با نگاه روانکاوانه به محیط مردانه پاسگاه و با خلق صحنههای کمتحرک و دیالوگمحور اما با ضرباهنگ مناسب، خُلقوخوی نظامیان و مناسباتشان را با موفقیت منعکس میکند.
وقتی در پایان داوری مسابقه ادبیات نمایشی، پس از گشودن کُد متون گمنام، با نام این اثر و نویسنده آن مواجه شدم به یاد آوردم که بهرام صادقیمزیدی ۱۰ سال پیش نیز در ایام جشنواره تئاتر فجر، نمایشی ایلیاتی به صحنه برده که گویای فعالیت مستمر او در عرصه نمایشنامهنویسی است. بهنظر میرسد صادقیمزیدی متعلق به دستهای از دانشآموختگان تئاتر است که استعداد و شایستگیاش کمتر به منصه ظهور رسیده و جا دارد که دستکم این نمایشنامه او در عرصه تولیدات حرفهای تئاتر دست مساعدتی از سوی مسئولین بیابد و مورد توجه قرار گیرد. باز هم به شرطی که گوشِ شنوایِ دلی زلال این نجوای ما بشنود.
nasehkamgari@gmail.com
ناصح کامگاری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست