سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

جریان عرفانی كریشنامورتی


جریان عرفانی كریشنامورتی

او به سخن گفتن بسنده نمی كرد, بلكه چون كودكان و نوجوانان را امید آدمیان عصر نو می دانست, برای دگرگون ساختن شیوه های آموزش كه تنها به جویندگان دانش چه باید آموخت را آموزش می دادند, به شیوه چگونه باید اندیشید روی آورد, و مدرسه های گوناگونی در هند, اروپا و امریكا برپا داشت, تا شاگردان آنها, بیرون از خشك اندیشی های ملی, نژادی, دینی, طبقاتی و فرهنگی, پرورش یابند

جیدو كریشنامورتی (J. Krishnamurti) به سال ۱۸۹۵ میلادی در جنوب هند زاده شد. وی تحصیلات خود را در انگلستان گذراند. و در دوره جوانی، به انجمن حكمت الهی و عرفان كه زیر نظر خانم آنی بیزانت (Annie Besant) اداره می‌شد، وارد شد. بر اثر شوق‌انگیزی این گروه، ادعای پیشوایی كرد، امّا در سی و دو سالگی خود را از این سمت رهانید و سازمان گسترده‌ای را كه به نام وی بنا كرده بودند، از میان برداشت و اعلام كرد كه نمی‌خواهد پیروی داشته باشد. از آن پس، بیش‌ترین سال‌های عمر خود را وقف بحث، گفت‌وگو و سخنرانی برای جوانان و دانشجویان در امریكا، هند، استرالیا، اروپا و انگلستان كرد. بیش از شصت اثر از وی به یادگار مانده و چاپ شده است.

او به سخن گفتن بسنده نمی‌كرد، بلكه چون كودكان و نوجوانان را امید آدمیان عصر نو می‌دانست، برای دگرگون ساختن شیوه‌های آموزش كه تنها به جویندگان دانش (چه باید آموخت) را آموزش می‌دادند، به شیوه چگونه باید اندیشید روی آورد، و مدرسه‌های گوناگونی در هند، اروپا و امریكا برپا داشت، تا شاگردان آنها، بیرون از خشك‌اندیشی‌های ملی، نژادی، دینی، طبقاتی و فرهنگی، پرورش یابند. این كار وی، بر بنیاد اندیشه‌ای استوار بود كه وی بدان گرایش داشت و آن این بود: انسان برای دستیابی به آزادی و رهایی باید هر آن چه كه وی را از هدف باز می‌دارد، كنار بنهد، از جمله بازدارنده‌های این راه و رهزنان نیرومند، همان آداب و رسوم و سنن و عقاید حاكم بر جامعه و مردم است. هدف از آموزش در چنین جامعه‌هایی هماهنگی با آنهاست و این درست همان چیزی است كه وی خطرناك می‌داند و هشدار به رهایی از آن می‌دهد.

وی پس از گذشت نود سال، كه در پی آواز حقیقت می‌دوید، در سال ۱۹۸۵ میلادی درگذشت.

آن چه در این گفتار خواهد آمد، كوششی است ابتدایی در جهت شناخت كریشنامورتی كه خود وی اگر می‌بود، شاید آن را برنمی‌تافت، همچنان كه او بر این نظر نبود راه و رسم نوی فرا روی مردم گشوده است، بلكه پیام و تلاش نود ساله‌اش همین یك نكته بود: خودت را بشناس و در پی حقیقت باش.

كریشنامورتی كه زاده هند بود، با فرهنگ هند آشنایی وافری داشت، و از آن جا كه اندیشه‌های فرزانگان هند به دیگر سرزمین‌ها نیز راه یافته بود، از جمله چین و ژاپن، وی از فرهنگ چینیان و ژاپنیان نیز آگاه بود. از دیگر سو، چون در انگلستان و امریكا پرورش روحی یافته بود، از فرهنگ نوین اروپا و امریكا نیز بهره‌های بسیاری برده بود.

در آغاز گفتار، برای آگاهی بیش‌تر، گوشه‌هایی از یكسانی‌ها و همانندی‌های اندیشه‌های كریشنامورتی با اندیشه‌های هندی، چینی و ژاپنی و فرهنگ نوین اروپا و امریكا را بررسی می‌كنیم.

معرفی كوتاه انجمن حكمت و عرفان:

در شكل‌گیری این انجمن، دو تن نقش داشتند: خانم هلنا پترو وانابلاوتسكی (۱۸۹۱-۱۸۳۱م.) كه اهل روسیه بود و در تبت می‌زیست.

سرهنگ هنری استیل آلكات، از پژوهشگران روح و روان ایالات متحده. در سال ۱۸۷۵م. انجمن حكمت و عرفان به سرپرستی آلكات بنیاد شد. و در سال ۱۸۷۹م. در هند اعلام موجودیت كرد.

جوهر اصلی این بنیاد عبارت است از:

بازیابی حقیقت در مذهب‌های باستانی شرقی.

پژوهش در قانون‌های شرح داده نشده طبیعت.

گسترش و رواج برادری جهانی انسان‌ها، بدون توجه به نژاد، جنسیت و طبقه اجتماعی.

خانم هلنا پترو وانابلاوتسكی با نگارش دو اثر مهم به نام‌های:

ـ Isis Unveiled، ایزیس، الهه حاصلخیزی برون از پرده تاریكی در ۱۸۷۷ و

ـ The Secret Doctrine، حكمت پنهان در ۱۸۸۸، اصول زیربنایی، تئوسوفیست‌ها را به یادگار گذاشت.

پس از مرگ آلكات به سال ۱۹۰۷ خانم آنی بیزانت جانشین وی شد.

كریشنامورتی در سال ۱۹۰۹م به انجمن پیوست و در سال ۱۹۱۱ انجمن ستاره شرق "The Order of the Star in the East" به ریاست كریشنامورتی بنیان نهاده شد. هدف از بنیان‌گذاری انجمن این بود كه در درون یا بیرون انجمن، همه كسانی را كه چشم به راه معلم جهان‌اند و می‌خواهند در افتخار باشكوه مهیا ساختن راه منجی سهمی داشته باشند، در یك پیكر گرد آورد. این روند تا سال ۱۹۲۱م. ادامه یافت، امّا در درون كریشنامورتی كشمكش‌هایی در گرفته بود:

در درون من آشوبی برپاست؛ امواجی كه به آرامی پایین و بالا می‌روند، اما با اطمینان، به چه قصد و منظوری، نمی‌دانم، نبردی مستمر و باز هم نبرد و باز هم نبرد…

اما این نبردهای درونی فكر كریشنا را صیقلی كرده و آماده یك حركت نو ساخته بود. وی سرانجام به سال ۱۹۲۹انجمن ستاره شرق را به عنوان رئیس آن، در حضور خانم آنی بیزانت و بیش از سه هزار عضو در عین ناباوری همگان منحل كرد.

● كریشنامورتی و اندیشه‌های هندی

از آن جا كه كریشنامورتی زاده هند بود، با فرهنگ، اندیشه‌ها و جهان‌بینی‌های هندی آشنایی داشت و از مكتب‌های گوناگونی كه در هند رایج است، آگاه بود. وی بویژه با آیین هندویی، اوپانیشادها، بهاگودگیتا، مهابهاراتا، و آیین بودا، آیین یوگا و سانكهیا كه همانندی زیادی با یوگا دارد، آشنایی فراوانی داشت.

از گزاره‌های مورد علاقه وی، رنج است و راه رهایی از آن. این اندیشه (رنج) از نشانه‌های آشكار اندیشه هر انسان هندی است، و خود زاده قانونی كلی‌تر به نام كارما و اعتقاد به رهایی از چنگال مرگ و زندگی به شمار می‌رود.۱

آیین سانكهیا، با پذیرش وجود رنج و تقسیم آن به رنج طبیعی و رنج ماوراءالطبیعی، و تقسیم رنج طبیعی به بیرونی و درونی، راه گشایشی برای این مسئله بنیادی زندگی می‌یابد.

آزادی كه موضوع دیگر مورد علاقه كریشناست، خود زاده همین بحث (رنج) است. انسان چگونه باشد تا از رنج‌ها رها گردد و به آزادی (موكشا) "Moksa" دست یابد؟ آزادی مورد پسند كریشنا، آزادی سیاسی ـ اقتصادی نیست، بلكه آزادی روح و روان فرد است از هر قید و بندی كه آن را در چنگ خود گرفتار كرده است. و این نگرش برگرفته از همان آیین‌های گوناگون هندی است؛ چرا كه آزادی برای آنها رسیدن به تجرد روح و دستیابی به حالت رهایی و گسستن روح از جهالت مادی و این جهانی، همان آزادی است.

● آیین یوگا و ارتباط اندیشه‌های كریشنامورتی با آن

چیست؟ و چه نیازی بدان هست؟ باید بار دیگر به همان بحث (رنج جهانی) روی آوریم و بگوییم: چون این جهان گذران كه پر از ناكامی و سرریز از سختی است، و هر آن چه در آن است رنج آفرین است، و زاده رنج، آن چه فراروی حكیم فرزانه رخ می‌نماید، رهایی از این رنج و یافتن راه بیرون شد از این گرداب پرآشوب است.

راه آزادی "moksa" در مكتب‌های فلسفی هند به شیوه‌های گوناگون مورد ارزیابی قرار گرفته است. آیین یوگا، شیوه‌ای برای رهایی از این رنج و درد را فراروی همگان نهاده است. بر اساس این آیین، راه رهایی تنها در نظرورزی و اندیشه‌ها نهفته نیست، بلكه انسان‌ها بایستی پس از آگاه شدن به عمل روی كنند.

راه رهایی از آشفتگی و پراكندگی روحی كه آفریننده رنج و سختی است و ذهن را همیشه در جنبش و تكاپو دارد، تمركز نیروی خرد در نقطه‌ای واحد است، به گونه‌ای كه ذهن از پراكندگی همه جانبه خود دست بردارد و متوجه نكته‌ای واحد شود.۲

اموری همانند تمركز، توجه و مراقبه كه مورد علاقه كریشنامورتی است، همه ریشه در آیین یوگا دارد.

تمركز نیروی معنوی دارانا "dharana" و تفكر و مراقبه دیانا "dhyana" و وصال مطلق یا مقام فنا و استغراق سَمادی "Samadhi" سه اصل عضو آخر یوگا هستند كه بشدت مورد علاقه كریشنامورتی بودند. گرچه وی آنها را نیز مورد نقد و ارزیابی دوباره قرار می‌دهد و شكل موروثی آنها را برنمی‌تابد. از میان این سه، مراقبه را از آن جا كه در دیگر مكتب‌های هندی و همچنین مروجان آنها در دنیای غرب هوادارانی دارد، بیشتر به سنگ محك تجربه می‌سنجد.۳

● كریشنامورتی و اندیشه‌های چینی

اندیشه‌های كریشنامورتی در برخی موارد یادآور اندیشه‌های لائوتزو، فیلسوف بزرگ چینی است.

اندیشه بنیادی و هسته مركزی نظام فلسفی لائوتزو همان اندیشه وو ـ وی یا بی‌عملی است.

آن گاه كه فرزانه عمل می‌كند، در آرامش ووـ وی می‌آرامد، آن گاه كه تعلیم می‌دهد، دستور خاموشی را به جا می‌آورد!

دائو هرگز كاری نمی‌كند، اما كاری نیست كه نكرده مانده باشد، این راه ووـ وی است.۴

فلسفه لائوتزو، آرمانی شدن طبیعت و كاستن از ارج هنر (فن و صنعت) است. به نگرش وی، انسان در آغاز شادمان است، اما در نتیجه دگرگونی‌هایی كه جامعه پدید می‌آورد، ناشاد می‌شود. بهترین راه شادمانی، دامن فراچیدن از تمدن تصنعی كنونی و زیستن در پیوند آرام با طبیعت است.

در نظرگاه لائوتزو، جهان در فرآیند شكفتن (تكامل) زاینده متضادهاست.

هر نمودی ضد خود را در خود دارد، از این روی، زندگانی مرگ را و روشنی تاریكی را و نیكی بدی را. جهان آمیزه‌ای از جفت‌ها و اضداد است كه ویژگی بنیادی‌شان این است كه از بودن و نبودن ساخته شده‌اند.

از دیگر نكته‌های برجسته فلسفه لائوتزو، پیوند انسان با چیزهاست.

لائوتزو میان چیزها و انسان خطی نمی‌بیند كه آنها را از هم جدا كند. اندیشه او یگانه‌گراست و می‌كوشد یگانگی فرد را با كل شرح دهد.۵

كریشنامورتی در پرده برانداختن از اندیشه‌های خود، گویا سخنان لائوتزو را بار دیگر با زبانی جدا و ناسان به گوش آزادی‌خواهان از قید و بند طبیعت می‌رساند كه راه رهایی شما، رهایی از قید و بند طبیعت نیست، بلكه هماهنگی و وابستگی و دلبستگی كامل به طبیعت است؛ بازگشت به حالت نخستین.

ترس از مرگ، مسئله مهمی است كه كریشنامورتی آن را همه جا گوشزد می‌كند. در این باره، جوانگ زه، پیرو و مفسر بزرگ لائوتزو بر این نظر است كه هراس از مردن، یكی از خاستگاه‌های اصلی ناشادی (و لذت) انسان است؛ اما می‌آموزد كه این هراس، از راه فهمیدن بی‌معنی نمی‌شود.۶

● كریشنامورتی و آیین بودایی

ییكی از همانندی‌های اندیشه‌های كریشنامورتی با آیین بودایی رنج و راه رهایی از آن است. آیین بودایی آغازین، سه اصل بنیادی دارد:

۱. ناپایندگی. همه چیز ناپاینده است.

۲. رنجِ بردن. همه چیز رنج است.

۳. نداشتن خود. هیچ چیز خود نیست.

و بر بنیاد این سه اصل، چهار حقیقت عالی نهاده شده است:

۱. حقیقت رنج. هر هستی رنج است.

۲. خاستگاه رنج. عطش (خواهندگی) علت رنج است.

۳. رهایی از رنج، یعنی فرونشاندن خواهندگی و عطش كه به فرو نشاندن رنج می‌انجامد.

۴. راهی كه به فرونشاندن رنج می‌انجامد.

حقیقت چهارم خود همان راه هشت‌گانه عالی است، از این قرار:

شناخت درست، اندیشه درست، گفتار درست، كردار درست، زیست درست، كوشش درست، آگاهی درست، و یكدلی درست.

از دیدگاه بودا، رنج نتیجه دوباره زاییده شدن كارماست. كارما ثمره كارهایی است كه بنا بر قانون علت و معلول اثرگذارند. كارما انسان و جهان را به فرمان دارد و علت آن نادانی است كه سبب زنجیری از تولدهای پیاپی گردونه (سَمساره) می‌شود.

نظریه نادانی در دوازده حلقه زنجیر علّی این گونه بیان شده است:

در آغاز نادانی است.

از نادانی، كارماسازی برمی‌خیزد.

از كارماسازها، دانستگی برمی‌خیزد.

از دانستگی، نام و شكل.

از نام و شكل، شش بنیاد حس.

از شش بنیاد حس، تماس.

از تماس، احساس.

از احساس، تشنگی.

از تشنگی، دلبستگی.

از دلبستگی، وجود یا شدن.

از وجود، تولد.

و از تولد رنج برمی‌خیزد.۷

كریشنامورتی در جای جای گفته‌های خویش، به پاره‌ای از این امور می‌پردازد، بویژه موضوع دانستگی كه سرانجام پند او این است كه باید از هر دانستگی رها شد تا آزاد گشت و انسان شد.

از اندیشه‌های درخور بحث كریشنامورتی نظریه شناسایی وی است. به نگرش وی، تمام دانش ما در حقیقت، پنداری بیش نیست، و شناسایی حقیقی آن گاه رخ می‌نماید كه بین شناسایی، و شناخته شده و شناسا یگانگی برقرار شود.

حال اگر این اندیشه را ریشه‌یابی كنیم، به نظریه شناخت بودایی خواهیم رسید. پیروان بودا پس از گذشت زمانی از مرگ بودا دو گروه شدند، گروه بیشتر مهایانا و گروه كمتر هینایانا نامیده شدند.

هر یك از این گروه‌ها خود بار دیگر به مكتب‌های گوناگونی تقسیم شدند؛ از مهایانا دو گروه فلسفی جدا شد: مكتب فلسفی یوگاچاره و مكتب فلسفی مادیامیكا.

بنا به نگرش یوگا چاره، سه گونه شناسایی داریم:

الف. پنداری یا خیالی

ب. نسبی

ج. مطلق

تمام رنج‌ها و گرفتاری ما در زندگی، ثمره شناسایی خیالی و پنداری ماست. اندیشه خودپرستی و خودمحوری وابسته به این مرتبه از شناسایی است. این اندیشه خود موجب عقاید و اعمالی می‌شود كه از نادانی سرچشمه می‌گیرد؛ خواه اعمال دینی باشد، خواه چیزهای دیگر بر بنیاد این اندیشه است كه می‌اندیشیم كه هرچه می‌نماید كه هست، در واقعیت هم هست.

گونه دوم شناسایی، شناسایی نسبی است؛ گاهی این شناسایی را حقیقت می‌پندارند، گویا ما نمی‌توانیم حقیقت مطلق را در زندگی روزانه‌مان بشناسیم، از این رو حقیقت نسبی را برای حوزه تجربه انسانی كامل یا مطلق می‌دانند، اما این شناسایی تجربه درونی نیست. بنا به نظر بوداییان همه اندیشه‌ها، تعلیم‌ها و كتاب‌های مقدس و اعمال دینی و نیز خود آیین بودا، نسبی‌اند.

پی نوشت‌ها:

۱. ادیان و مكتبهای فلسفی هند، داریوش شایگان/۱۲۶ـ۲۹، امیركبیر، تهران.

۲. همان/۶۶۷.

۳. همان/۶۵۰ ـ۷۰۲.

۴. تاریخ فلسفه چین باستان، چوجای، وینبرگ جای، ترجمه ع. پاشایی/۱۰۵ و ۱۱۵، نشر گفتار، تهران ۱۳۶۹.

۵. همان/۱۰۵ـ۱۳۰.

۶. همان/۱۴۱.

۷. راه بودا، سوزوكی، ترجمه ع.پاشایی/۶۱ ـ۶۲; بودا/۲۵ـ۲۷.

۸. راه بودا/۶۴ ـ ۶۵، اسپرك، تهران ۱۳۶۸; ذن چیست؟ ع.پاشایی/۱۵ـ۱۶، نیلوفر، تهران، ۱۳۷۱.

۹. فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن، كریشنامورتی، ترجمه پروین عظیمی/۲۷۵، نشر دنیای نو، ۱۳۷۵.

۱۰. همان/۱۲۷ و ۱۳۵.

۱۱. همان/۱۹، ۲۱ و ۱۹۶.

۱۲. همان/۲۱.

۱۳. همان/۲۴.

۱۴. همان/۳۴ـ ۳۵.

۱۵. همان/۴۸ـ۴۹.

۱۶. همان/۴۹ـ۶۷.

۱۷. همان/۱۳۴.

۱۸. همان/۲۲۳ـ ۲۲۵.

۱۹. همان/۲۷۴ـ۲۷۶.

۲۰. همان/۳۰۱ـ۳۰۲.

۲۱. تار و پود اندیشه، كریشنامورتی، رضا ملك زاده/۲۰ـ۲۱، ۳۲، نشر میترا، تهران، ۱۳۷۶.

۲۲. همان/۴۴.

۲۳. همان/۹۲.

۲۴. همان/۸۹.

۲۵. همان/۱۲۴ـ ۱۲۵.

۲۶.فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن/۲۳۳.

۲۷. تار و پود اندیشه/۱۲۵; رهایی از دانستگی/۱۷۱.

۲۸. همان.

۲۹. همان/۴۹ـ۵۱.

۳۰. اولین و آخرین رهایی، كریشنامورتی، قاسم كبیری/۱۴۸ـ۱۵۳، مجید، تهران، ۱۳۷۶; فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن/۶۸، ۱۶۷ـ۱۶۹.

۳۱. تار و پود اندیشه/۴۹ـ۵۳; رهایی از دانستگی، كریشنامورتی، مرسده لسانی/۹۹ـ۱۰۹، بهنام، تهران، ۱۳۷۶.

۳۲. رهایی از دانستگی/۱۴۶ـ ۱۴۸.

۳۳. همان.

۳۴. همان/۱۶۲.

۳۵. اولین و آخرین رهایی/۱۹۲، ۳۴۹.

۳۶. رهایی از دانستگی/۱۱۷; گفت وگو با كریشنامورتی/۳۷ـ ۳۸.

۳۷. تار و پود اندیشه/۱۲۱.

۳۸. همان/۱۲۰ـ۱۲۲; گفت وگو با كریشنامورتی، زاهد/۱۲۱.

۳۹. همان.

۴۰. رهایی از دانستگی/۲۹.

۴۱. همان/۳۶ـ۳۷.

۴۲. همان/۱۸۵.

۴۳. همان/۱۸۸.

۴۴. اولین و آخرین رهایی/۷۹.

۴۵. همان/۸۶ ـ ۸۹.

۴۶. روشهای نو در روان كاوی، كارن هوری، ترجمه دكتر سعید شاملو، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۴۳.

۴۷. گفت وگو با كریشنامورتی/۳۶.

۴۸. رهایی از دانستگی/۱۰۲.

۴۹. تار و پود اندیشه/۱۲۳.

۵۰. پرواز عقاب، كریشنامورتی، قاسم كبیری/۱۴، مجید، تهران، ۱۳۷۶.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید