دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

به انتظار معجزه نمانیم


به انتظار معجزه نمانیم

با توجه به تصمیمات جدی بوش, چنی و نئوکان های همراهشان در دولت بوش دیگر نم یتوان معقولانه مدعی شد که آمریکا بدلیل ضعف و شکست اش در عراق بدنبال جنگ تازه ای نیست

با توجه به تصمیمات جدی بوش، چنی و نئوکان های همراهشان در دولت بوش دیگر نم یتوان معقولانه مدعی شد که آمریکا بدلیل ضعف و شکست اش در عراق بدنبال جنگ تازه ای نیست. رئیس جمهور آمریکا و معاون سرسخت وی مصمم اند علیرغم مخالفت شدید کنگره و سنای این کشور که شامل دموکراتها و حتّی بعضی از جمهوریخواهان نیز می باشند و برخلاف پیشنهادی های کمیسیون بیکر- هامیلتون، بجای عقب نشینی و مذاکره با ایران و سوریه، با ارسال بیست و دو هزار سرباز به عراق و ناوگان آیزنهاور با پنج هزار سرنشین و ۸۰ هواپیمای بمب افکن به خلیج فارس، فعالیت های نظامی خود را در منطقه گسترش دهند. گرچه بوش این سیاست خود را به جلوگیری از شکست نظامی در عراق توجیه می کند، پر واضح است که این توجیه چیزی بجز پوشش برای هدف نظامی مهمتری نمیتواند باشد.

آمریکا برای پیروزی نظامی در عراق می بایست پانصد هزار پرسنل نظامی به نیروهای خود در این کشور بیافزید. لذا افزایش بیست و دو هزار نفرات نظامی بدین منظور نمی تواند باشد. اما این شمار شاید بتواند برای مهار کردن شیعیان طرفدار مقتدا صدر به هنگام حمله نظامی به ایران کافی باشد. ناوگان ایزنهاور با جنگنده های بمب افکن اش ذرّه ای نیز به ایجاد ثبات در بغداد کمک نمی کند اما می تواند در نابودی تأسیسات هسته ای و کلیه مراکز نظامی غیر هسته ای و نیز تخریب کارخانجات، نیروگاهها، پلها و کلیه شریانهای مهم اقتصادی و دفاعی ایران سهم مهمی ایفا نماید.

بر هیچ کس پوشیده نیست که ایالات متحده فعالیت ها و دسیسه های شرورانه خود را در راستای تحریک اقلیت های ملی گسترش داده است و کوندولیزا رایس در کشورهای عربِ سنّی مسلک، بویژه مصر، اردن و عربستان سعودی فعالانه مشغول تشکیل جبهه وسیعی از اعراب سنّی بر ضد ایران و شیعیان منظقه می باشد. بوش در سخنرانی ۱۰ ژانویه اش برای توضیح استراتژی جدید خود در عراق، به زبان دیپلماسی در چندین مورد موذیانه رئوس دسیسه نظامی خویش را مطرح نمود: "تصفیه میلیشیای مذهبی و سیاسی" در عراق یعنی ارتش مهدی مقتدا صدر از جمله این رئوس می باشد.

وی با تأکید بر اینکه "ما جریان حمایت ایران و سوریه را از نیروهای عراقی قطع خواهیم کرد، ما شبکه هائی را که تسلیحات مدرن به دشمنان ما داده و بدانها تعلیمات نظامی میدهند، هر کجا که باشند، پیدا و نابود خواهیم کرد"، اعلام می کند که عبور نیروهای نظامی آمریکا از مرزهای عراق به ایران در دستور کار است. وی با اشاره بدین که "ما سیستم راکتهای دفاعی پاتریوت را نصب خواهیم کرد تا امنیت دوستان و همدستان خود را تأمین کنیم" تأکید می کند که کلیه راکتهای تهاجمی ایران قبل از رسیدن به هدف، از خلیج فارس یا قطر از یک سو و از شرق عراق از سوی دیگر نابود خواهند شد. وی با عنوان علنی اینکه "ما از کلیه منابع دیپلماتیک آمریکا جهت حمایت از عراق استفاده خواهیم کرد" و اینکه "کشورهایی مانند عربستان سعودی، مصر، اردن و عمارات خلیج باید درک کنند که شکست آمریکا در عراق موجودیت آنها را نیز به خطر خواهد انداخت"، به رهبران سنّی و وابسته به ایالات متحده هشدار می دهد که به جبهه آمریکا و کشورهای سنّی تابع آن در منطقه، جهت حفظ سلطه خود هم که شده، بپیوندند. یعنی همان برنامه ای که خانم رایس هم اکنون مشغول تبلیغ آن است و بعید هم نیست که این رهبران ضعیف آن ممالک، با توجهی که به منافع کوتاه مدت خود دارند، بدام آتش خانمانسوز جنگ سنّی – شیعه در کل منطقه نیافتند. با اعلام این دستور به سربازان آمریکائی در عراق که آنها مأمورین ایرانی در آن کشور را نه تنها تعقیب و دستگیر، بلکه بقتل برسانند، بوش به سمت تشدید درگیری برنامه ریزی شده با ایران یک گام دیگر نیز به پیش نهاد.

آمریکا در جلسه شورای وزیران ناتو در ۲۶ ژانویه اعلام کرد که آماده کردن عملیات تهاجمی علیه نیروهای طالبان در افغانستان، یعنی در شرق ایران، در بهار سال آینده در شرف انجام است. در همین رابطه آمریکا از کشور آلمان انتظار دارد هواپیماهای شناسایی تورنادوی خود را در این تهاجم شرکت دهد. انتقال جنگنده های بمب افکن جدید آمریکا به پایگاه نیروی هوائی واقع در هفت صد کیلومتری مرز ایران در ترکیه نیز جزء اهداف تکمیلی پنتاگون میباشد. علاوه بر این کوشش در پیاده کردن بی سر و صدای حلقه های راهبردی نظامی درگیری با ایران و تبلیغ جناح بندیهای دارای اهداف مضاعف را که از جمله اقدامات گوناگون جنگ روانی آمریکا- اسرائیل بوده و در سطوح مختلف و یکی پس از دیگری در حال اجرا می باشند را نیز نباید از مد نظر دور داشت.

شورای وزیران اتحادیه مشترک اروپا در ۱۸ ژانویه به تصمیمات جدیدی در زمینه تحریم اقتصادی ایران دست زدند. بدین طریق آنها با تشدید درگیری با ایران آهسته آهسته در راستای مشروعیت بخشیدن به حملات آینده نظامی در حرکت می باشند. فشار به بانکهای جهانی و جلوگیری از فعالیت های مالی بانکهای ایرانی در اروپا و تشدید فرار سرمایه، پازل دیگری در ایجاد هرج و مرج اقتصادی و تعمیق جنگ روانی است. محکومیت انکار هولوکاوست در سازمان ملل متحد در ۲۴ ژانویه که با ابتکار ایالات متحده و اسرائیل صورت گرفت، حرکت دیگری است که متاسفانه به کمک بعضی از مسئولین کشور به حربه مؤثری در ایجاد جنگ روانی علیه ایران در سراسر گیتی تبدیل شده است، نمیتواند اقدامی بدون حساب باشد.

بدون شک بایستی هر روز و هر هفته منتظر اقدامات جدید و حساب شده رهبری نئوکان و جنگ طلب آمریکا بود، اقداماتی که هر کدام آنها این کشور را یک گام به جنگ نزدیکتر می کنند. آخرین کوشش آمریکا در این زمینه متهم ساختن مجدد ایران است به همکاری با القاعده، یعنی با طالبان در افغانستان. احتمال اینکه در آینده نزدیک رهبری آمریکا و وسائل ارتباط جمعی تحت نفود آنها و اسرائیل مدعی شوند که هرج و مرج عراق و افغانستان عمدتاً از دخالتهای ایران در منطقه سرچشمه می گیرد و مراکز دروغ سازی هر دو کشور هر روز اذهان عمومی دنیا را با داستان سازیهای جدیدی همانند آنچه در عراق پیش از آغاز جنگ به صحنه آورده شد، مواجه سازند، بسیار است. آنها اندک اندک می کوشند چنین جلوه گر سازند که سرنوشت پیروزی آمریکا و ناتو در عراق و افغانستان با تغییر رژیم اسلامی ایران گره خورده است.

چنین روشی از دید جنگ افروران نئوکان آمریکائی و محافل افراطی اسرائیل و منافع کوتاه مدت آنها چندان هم غیر عقلانی نیست. بوش می تواند از یک سو افکار عمومی مخالفان خود در آمریکا را از مسئولیت شکست برنامه های جنگ طلبی خود در عراق و افغانستان منحرف کند و از سوی دیگر با جنگ علیه ایران به این امید که بتواند حد اقل در این جنگ پیروزی بدست آورد، نقش تاریخی و رسالت "الهی" خود را در باقیمانده دوران حکومتش بپایان رساند. زیرا جنگ علیه ایران چیزی بجز جنگ هوائی با استفاده از مدرن ترین ابزار جنگی نمیتواند باشد و از دید طرفداران جنگ الکترونیکی ساده تر از جنگ و درگیری نظامی هنگ های زمینی آمریکائی در درون عراق و افغانستان بنظر میر سد.

البته امکان اینکه این جنگ افروزان خادم مجموعه صنعتی-نظامی و هژمونی طلبی آمریکا با پشتوانه بودجه سالانه ۵۰۰ میلیارد دلاری در مورد برنامه های جنگی علیه ایران هم دچار اشتباه گردند، بسیار است. اما امکان شکست آمریکا در این جنگ هر چقدر هم قوی باشد، آنهائی که به مأموریت خود دیوانه وار ایمان دارند، از آغاز جنگِ خانمانسوز دیگری در منطقه خاورمیانه و قلب جهان اسلام ابائی نخواهند نمود. میتوان پیشگوئی کرد که نابودی مراکز هسته ای ایران در وحله اول پوششی شرعی برای هدف بمراتب بزرگتر و در سطح بخاک کشیدن کلیه ظرفیت های عمده نظامی و غیر نظامی، صنعتی و ارتباطی و عقب گرداندن ایران به سطح یک کشور عقب افتاده و بی قدرت منطقه باشد، تا بر ترتیبی این کشور در چندین دهه آینده مشغول بخود گشته و اجباراً به غارت مخازن نفت و گاز خود به شیوه های ناپایدار و بمنظور کسب ارز و رفع احتیاجات روزمره و ترمیم و آبادی خرابیهای جنگ تن دهد. بدین ترتیب آمریکا حداقل می تواند اشتباه بزرگ خود را در سقوط رژیم صدام و تبدیل نا خواسته جمهوری اسلامی به یک قدرت منطقه ای مخالف خود جبران نماید.

با توجه به نکات بالا، نقشه حمله نظامی آمریکا به ایران بر دلایل محکمی استوار است. مگر اینکه اتحادیه اروپا از رؤیای خوش حمایت ظاهراً بی خطر از راهبرد دو هدفه فشار نظامی و روش دیپلماتیک در قبال ایران به موقع بیدار شده و در دام ایالات متحده و اسرائیل در شریک شدن به جنگ علیه ایران نیافتد و تا دیر نشده به روشهای پیشگیرانه روی آورد. لذا ایران و رهبران سیاسی و مسئول آن که از کشورهای اروپایی و کشورهای منطقه بمراتب بیشتر وظیفه حفاظت از مردم و سرمایه های فرهنگی، طبیعی، اقتصادی و مالی کشور را به عهده دارند، نمیتوانند به بهانه های گوناگون از ارائه بهترین راه حل ها که مانع آغاز جنگ شود، چشم پوشی کرده و یا منتظر معجزه ای بمانند. حتّا اگر هنوز دلائل مصمم بودن رهبران نئوکان آمریکا و محافل فاجعه طلب اسرائیل برای آغاز جنگ علیه ایران قطعی نباشند، فرض احتمال شروع جنگ، دلیل بسیار محکمی است که دیگر زمانی برای ادامه سیاست تظاهر به آرامش و در حقیقت خود گول زدن باقی نمانده است.

به نظر نویسنده سه راهبرد برای مقابله با جنگِ در شرف وقوع علیه ایران قابل تمیزاند:

راهبرد اول اینست که رهبران اسلامی ایران با اطمینان به پدافند نظامی کشور، تمامی اهرمهای استراتژیک نفتی در کل منطقه و سایر امکانات ایران در منطقه را ابتدا در درگیری روانی ایالات متحده و اسرائیل که در شرف انجام است با دمیدن در شیپور تبلیغاتی متقابل و سپس با استفاده از ضرفیت ها و نیروی انسانی نظامی کشور برای ضربه زدن متقابل در یک جنگ نامتوازن نظامی به حرکت در آورند. این راه ممکن است از پیروزی کامل آمریکا و اسرائیل جلوگیری کرده، هزینه های نظامی و اقتصادی دشمن را بالا برد و به پرستیژ اخلاقی دو کشور مهاجم در انظار جهانیان صدمات جدّی برساند. ولی هزینه های انسانی، منابع طبیعی، اقتصادی و فرهنگی این راهبرد با کلیه خطرات هرج و مرج همه جانبه و جنگ های بظاهر داخلی دینی (بین اهل سنت و شیعیان) و قومی (بین کلیه اقلیت های ملی در ایران و منطقه به امید تشکیل دولت های مستقل) که عواقب آن غیر قابل تصور است، برای تمامی کشورها و ملل منطقه و بویژه ایران بمراتب بیشتر خواهد بود. لذا انتخاب این راه قطعاً به عنوان بزرگترین اشتباه ننگ آمیز در تاریخ ایران به ثبت خوهد رسید.

پرفسور محسن مسرّت


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.