سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

با دیگران چه کرده ایم


با دیگران چه کرده ایم

گوئیا فراموش کرده ایم که ما در برابر آنچه می کنیم, می گوییم, می خوریم, می پوشیم و مقداری از سرمایه های خدادادی را خرج می کنیم مسؤولیم و ناگزیر دیر یا زود باید پاسخگو باشیم و این نیز حق خداوند است که در ازاء همه نعمت هایش از ما سؤال کند

خوب می‏دانم که تو هم مثل بقیه برو بچه‏های خوب و صمیمی این سرزمین بزرگ شب و روز، در کوچه و خیابان و بالاخره وقت و بی‏وقت‏شاهد و ناظر گلایه‏ها، شکایت‏ها، نگرانی‏ها و دلواپسی‏های این مردم هستی که در انتظار فردایی متفاوت و البته بهتر با هم گفتگو می‏کنند، فریاد برمی‏آورند و عملکرد بسیاری از مقامات و مسؤولان را به نقد می‏کشند و گاه از اینکه برخی اعمال و رفتار آنها را دور از شان مسلمانی و ایرانی می‏بینند سخت در رنجند .

همین گفتگو و همین گلایه‏ها امروزه از مردم ایران و مخصوصا جوانان جمعیتی هوشیار، نقاد و آگاه ساخته; چنانکه بی‏اغراق از روشنترین و اندیشمندترین مردم امروز جهانند . آنها خوب می‏فهمند که پیرامونشان چه می‏گذرد و هیچ تبلیغ و سر و صدایی هم نمی‏تواند آنها را فریب دهد . این خود نشانه زنده بودن است . زنده بودنی که بی‏تردید همراه و قرین با رنج، هیجان، اضطراب و نگرانی است .

جدا از ناملایماتی که موجب رنجور و خسته شدن می‏شود، آگاهی خودبخود رنج‏آور است و هر که بیشتر بداند و بیشتر بفهمد رنج و درد او هم بیشتر است . حتما شنیده‏ای که از فرط آگاهی و رنج‏برخی می‏گویند: «ای کاش آدمی هیچ چیز نمی‏فهمید تا راحت‏تر بود .» اما من داشتن این همه رنج را به راحتی و بی‏غمی و بی‏دردی ترجیح می‏دهم . بی‏دردی که فارغ از آینده، فارغ از قیامت، فارغ از رنج و غم مردم، فارغ از آنچه که بر سر بر وبچه‏های معصوم این دیار می‏آید بسر می‏برد، بمراتب کم ارزشتر از حیوان است . می‏دانم که منظورم را درک می‏کنی و می‏فهمی که قصد ناسزاگویی ندارم . آنچه بدانها اشاره کردم انسان را از سایر موجودات جدا می‏سازد .

من و تو حق داریم بدانیم با سرمایه‏های مادی و فرهنگیمان چه می‏کنند . حق داریم بدانیم با هویت و باورهایمان چه می‏کنند؟ حق داریم علت‏بی‏سامانی و آشفتگیها را بدانیم . حق داریم بخواهیم حضورمان و حیاتمان را باور بیاورند و قبول کنند که می‏فهمیم و در بسیاری اوقات برای حل مشکلات خرد و کلانی که اطرافمان را فرا گرفته راه معالجه سراغ داریم .

حق داریم که بخواهیم گرسنگی و سیری را عادلانه میان ما تقسیم کنند . این حق ماست که بدانیم به کجا می‏رویم و از کدام مسیر می‏رویم؟

این حق ماست که بگوییم هیچ مدیر و مسؤولی به صرف داشتن مقام و جاه حق ندارد در پشت درهای بسته، در صحن خانه‏های مدرن و لوکس و بر صندلی اتومبیل‏های گرانقیمت و هزاران چیز دیگر شب و روز بگذراند و بعد از ده، دوازده سال مسؤولیت اعلام کند: «ما برنامه نداریم‏» ، «ما طرح کلان نداریم‏» ، «ما ...» و بعد هم در گوشه‏ای اطراق کند و با انباشته‏هایش به عیش و نوش بنشیند . سؤال کردن حق ماست . عدالتخواهی حق ماست . چنانکه خواستار شدن بازرسی، مؤاخذه و تنبیه آنان که دانسته و نادانسته اعث‏حیف و میل سرمایه‏های مادی و فرهنگی ما شدند و سالهای بسیاری از حیات میلیونها مرد و زن و خرد و کلان را که می‏توانست موجب فلاح و رستگاری و بهروزی آنان شود از بین بردند، نیز حق الهی ماست .

بی‏تردید، در دایره امنیتی تام قرار گرفتن و در سایه این امنیت دور ماندن از هر نوع سؤال و نقد حق مسلم هیچکس نیست و ...

دوست عزیز! اگر تا فردا صبح هم بنویسم ذکر این حقوق تمام نمی‏شود . حقوقی که حراست از همه اینها در عهده نظام اجتماعی و سیاسی است اما، در هیچ کجا این حقوق یک طرفه وضع نشده، اصلا طالب حقوق .

یکطرفه شدن خود نشانه خردی است چنانکه «عدالت‏» مفهومی است متعالی که مصداقش در صحنه حیات فردی و جمعی ظاهر می‏شود . فضیلتی که بر بلندای آن آدمی شاهد کمال خود می‏شود . اما چه حیف که در همان هنگامه‏ای که از بی‏عدالتی ناله و فریاد سر می‏دهیم خود در زمره کسانی قرار داریم که ظالمند .

اگر خوب بنگریم درمی‏یابیم که ما بر حق خود، حق مردم، حق جهان و طبیعت و حق خداوند ظالمانه می‏تازیم و به قول سعدی:

ببری مال مسلمان و چو مالت‏ببرند

بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

چه کسی به من و تو حق ضایع کردن همه روزان و شبان و سرمایه و جسم و جان و جوانی را داده است؟! اگر کمی تامل کنی مصادیق این به هدر دادن و بازی باجسم و روان و روح خدادادی را درمی‏یابی .

چه کسی برای من و تو این حق را قائل است که همه آسودگی اهل خانه، همسایه‏ها و همشهریها را فدای خودخواهی خودمان کنیم؟ تک‏تک آنها را به خدمت‏خود آوریم، بیازاریم و به قولی دوقورت و نیممان هم باقی باشد؟

آیا این حق ماست که بی‏آنکه سهمی در درآمد و خدمت‏خانواده و حراست از اجتماع داشته باشیم از سرمایه خانه، عمر و حیات پدر و مادر، امکانات مدرسه و بالاخره آسمان و زمین و کوی و برزن بهره ببریم و آنگاه بزرگترین نقش را در بروز دغدغه‏های خانوادگی، نگرانی والدین، رنج اولیاء مدرسه، سلب آسایش مردم کوچه و بازار و اتلاف نعمت‏های خداوند نیز داشته باشیم؟

هر جوانی برای وقت فراغت از تحصیل دبیرستانی ۱۸ سال عمر خود را سپری می‏سازد . این فرصت‏برای یک انسان کافی است تا به طور کامل یک حرفه را به صورت تخصصی بیاموزد، یک زبان غیر مادری را بطور کامل بداند، ادب زندگی را فرا گیرد، بر مسائل جدی شرعی و عرفی مورد نیازش که او را در مسیر دین خدا قرار می‏دهد احاطه پیدا کند و بالاخره مهیای قبول مسؤولیت‏به عنوان پدر یا مربی یا صاحب کار شود . اما، چه حیف که تا چشم بر هم بگذاری نه تنها این هیجده سال بلکه ۲۸ سالگی هم رسیده و بسیاری از جوانان در چهار و هشت آرایش مو و خط ریش و بازی مانده‏اند .

چه کسی این حق را به ما داده که این همه سال را به هدر دهیم؟! بی‏شک ما خود جزء سرمایه کشوریم که باید از آن حراست‏شود .

بی‏شک اگر از اطرافیان خود پرس و جو کنید خواهید دید که بسیاری از آنها از دوران نوجوانی به کاری مشغول بوده‏اند و یا سهمی از هزینه‏های خود را کسب می‏کرده‏اند و یا در حین تحصیل دبیرستانی و یا دانشگاهی بطور جدی کار می‏کرده‏اند . این حق اجتماع و سرزمین ماست که از ما بخواهد عدالت پیشه کنیم، از به هدر دادن سرمایه‏ها دوری کنیم، کم آزار و نافع باشیم، مددرسان و منصف باشیم و بیش از آنکه مدام ناله سر دهیم که: «دیگران برای ما چه کرده‏اند؟» از خود بپرسیم: «برای دیگران چه کرده‏ایم؟»

راستی ما برای دیگران چه کرده‏ایم؟ و دیگران برای ما ...

گوئیا فراموش کرده‏ایم که ما در برابر آنچه می‏کنیم، می‏گوییم، می‏خوریم، می‏پوشیم و مقداری از سرمایه‏های خدادادی را خرج می‏کنیم مسؤولیم و ناگزیر دیر یا زود باید پاسخگو باشیم و این نیز حق خداوند است که در ازاء همه نعمت‏هایش از ما سؤال کند .

خداوند به همه ما رخصت درک حقوق خود و دیگران و اجراء عدالت دهد . ان‏شاءا ...



همچنین مشاهده کنید