پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

اولین ناقد خود باشیم


اولین ناقد خود باشیم

«یا أیهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیکُم أنفُسَکُم لایضُرُّکُم مَن ضَلَّ إذَ اهتَدَیتُم ای مؤمنان خود را دریابید آنگاه که هدایت شوید دیگر کسی زیانتان نمی رساند »

آفتاب: «یا أیهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیکُم أنفُسَکُم لایضُرُّکُم مَن ضَلَّ‌ إذَ‌اهتَدَیتُم؛‌ای مؤمنان! خود را دریابید. آنگاه که هدایت شوید دیگر کسی زیانتان نمی‌رساند.» (سوره مائده، آیه ۱۰۵) خود را پاییدن و در خود کاویدن؛ اعمال و افکار خویشتن را به غربال نقد ریختن و بیختن و به جست‌و‌جوی عیوب و رفع نواقص خود پرداختن، کلید سعادت و سلامت است. هر چند اصطلاح انتقاد از خود در نیم قرن اخیر تداول یافته است، اما از دیرباز، ارزیابی عملکرد خویشتن یا نقد افکار و شخصیت خویش مورد سفارش حکیمان و اندیشمندان و برتر از آن، اولیا و انبیای الهی بوده است. پیامبران خدا به ما آموخته‌اند که باید بیشتر و پیش‌تر از آن‌که به نقد اعمال و آرای دیگران بپردازیم، در خود بنگریم و خود را به نقد کشیم. از حضرت مسیح(ع) نقل است که: چرا خسی را که در پای برادرت است می‌بینی، اما شاخه فرو رفته در چشمت را نمی‌بینی؟‌و از پیامبر خاتم(ص) نقل شده است که فرمودند:‌یکی از شما خاشاک را در چشم برادرش می‌بیند و شاخه را در چشم خود وا‌می‌نهد. اصولاً در این دنیا حیات و رشد و حرکت افراد و مجموعه‌های بشری خالی از نقصان و خلل نیست و در تنگنای این مهبط، بی‌خطا نمی‌توان زیست.

اما افراد و مجموعه‌ها به دو گونه با اشکالات خود برخورد می‌کنند:الف) گروهی حاضر نیستند در خطای خود بنگرند و هرگز به انتقاد از خود نمی‌پردازند. اینان نه خود بر ناراستی‌ها و کاستی‌های خود واقف می‌شوند و نه با چنین روحیه‌ای به دیگران فرصت انتقاد از اعمال و افکار خود را می‌دهند و چون هیچ عیب و نقصی با چشم پوشی از میان نمی‌رود، همواره معیوب می‌مانند و راه زوال و نیستی را سپری می‌کنند. چنین افرادی انتقاد را چون زهری تلخ ناخوش می‌دارند و از آن گریزانند و بر‌عکس از مدح، ثنا و تملق لذّت می‌برند. هر چند گاه اظهار می‌کنند که ما توجّهی به مدح و ثناها نداریم و خودمان را خوب می‌شناسیم، اما از این نکته مهم غافلند که شیرینی مدح، ناخواسته و نا‌آگاهانه، جان را به تباهی می‌کشد. ب) گروه دیگر، قبل از دیگران، خود به نقد و اصلاح خود اقدام می‌کنند. اینان به خوبی دریافته‌اند که بر اشکالات چشم بستن، چه پایان شومی دارد و راه کمال جز با پاکسازی موانع پیموده نمی‌شود و خود به رفع موانع کمال و سعادتی که در درون خود می‌یابند همت می‌گمارند. این افراد، انتقاد کنندگان را دوستانی می‌دانند که در انجام وظیفه به یاریشان آمده‌اند و نه تنها بر آنان خشم نمی‌گیرند، بلکه از ایشان استقبال می‌کنند و در نقدها به دیده امتنان می‌نگرند.

نقد‌پذیری و انتقاد از خود دو روی یک سکه‌اند و از هم جدایی ندارند. اما آیا به راستی رنگ و لعاب بهانه و تزویر، ننگ نارسایی‌های درونی را پاک می‌کند؟ آیا می‌توان منکر این حقیقت شد که اعمال، افکار، سخنان و آرای ما ناقص و آلوده به اشتباهند؟ و چه خوب است که قبل از دیگران، خود به یافتن و رفع این نواقص قیام کنیم. از مولای متقیان و سرور عدالت خواهان بشنویم که فرمود:‌«العاقل من اتّهم رأیه؛ عاقل کسی است که رای خود را در موضع خطا بداند و هرگز آن را حقیقت مطلق نپندارد». و همین بینش ژرف است که آن رادمرد را به گفتن این کلمات وزین وا‌می‌دارد:‌«… و در دیده مردم پارسا، زشت‌ترین خوی والیان این است که خواهند مردم، آنان را دوستدار بزرگمنش شمارند و کارهاشان را به حساب کبر و خودخواهی بگذارند و خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم و خواهان ستایش بشنودن. سپاس خدا را که بر چنین صفت نزادم و اگر ستایش دوست بودم آن را وا می‌نهادم به خاطر فروتنی در پیشگاه خدای سبحان…. لیکن مرا به نیکی مستایید تا از عهده‌حقوقی که مانده است بر‌آیم و واجب‌ها که بر گردنم باقی است ادا نمایم.