چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
سی مرغ در پیشگاه سیمرغ
![سی مرغ در پیشگاه سیمرغ](/web/imgs/16/152/0h61b1.jpeg)
● گریز از چیرگی «تن»
عطار اندیشمندی فراخ اندیشه و پرسخن بوده و یادگارهای بسیار از خود برجای نهاده است که بسیاری از آنها گمانآمیز است و نمیتوان بر آن استوار بود که سروده خود اوست. اندکی از این همه بی هیچ گمان و گفتوگویی از آن این پیر نهان گراست. در این میان میتوان داستان مرغان یا «منطقالطیر» را شاهکار او به شمار آورد.
شناختهترین رازنامه عطار نیز همین سروده بلند است که کسانی آنرا به درستی «حماسه عرفان» نامیدهاند. رهرو عرفان با هماوردی در نبرد است که بیرونی نیست و در نهاد و نهان اوست. او، خود هماورد خویشتن است و این ستیز پایهگذار همه اندیشه و فرهنگ نهانگرایانه ایران است. دشمنی که در درون نهفته و لانه کرده به آسانی شناخته نمیشود و اگر این هماورد را نیز پس از آموزهها و رنجهای بسیار شناختیم، چیرگی بر او کاری بس دشوار است.
یگانه دشمن رهرو «من» اوست و حماسه، گزارش این نبرد شگفت با خویشتن است که تلاشی برای رستن از چیرگی تن و چنبره من است. از همین روی داستان مرغان عطار، حماسه درویشانه است. این داستان حماسه جانی است که به شناخت آغازین و بنیادین رسیده است. این جانی است که دریافته است «خفتهای است مرده» پس میخواهد «زندهای شود که بیدار است». صدها مرغ دربند و دامند و دلخوش به دانه و به پاس دانه در دام افتادهاند. اندکی از این مرغان به آن آگاهی آغازین میرسند و دام را درمییابند و میفهمند که به بندند و گرفتار شدهاند. این درد جستن است که در آنان جوانه میزند و تا درد نباشد، پویه و جویهای برای درمان نخواهد بود. انسان بیدرد، خواهناخواه سرد و سخت است. مرغان میکوشند تا بند را بگسلند و به رهایی برسند و بند آشکار گسیخته میشود اما همچنان دربندند و از این روی دردمندند.
درد میپاید تا زمانی که بندهای نهان گسیخته شود. برای درمان درد نیاز به درمانگر است و او پیر و راهبر است. مرغان در جستجوی رهایی فرجامین و رسیدن به آرامش و آشتی با خویشتن به راهنمود پیر نیازمندند. مرغان میدانند که درمان زمانی به دست میآید که به قاف و سیمرغ برسند و راه بسیار باریک و تاریک و دشوار است و بی راهبر آن را نمیتوان پیمود.
راهبر، هدهد است که نماد رهنمونی و پیری است که پیغامآور است و میتواند سروش باشد. صدها مرغ به رهنمونی او گشت وگذاری تبآلوده را میآغازند تا مگر به سیمرغ و قاف یا آرامش درون برسند. این به راستی حماسه است. یکی از این بنمایههای ناگزیر در «خداجویی» که سرانجام باید به خداخویی راه ببرد، گشت و گذار است.
مرغان باید از کوههای بلند و هامونهای فراخ و رودهای خروشان و دیولاخها و بیابانهای آکنده از دیو و از جادوان و راهزنان گذر کنند که اندکاندک از همراهی با هدهد بازمیمانند.
● عطار روانشناس
عطار همچون روانشناسی موشکاف و جامعهشناسی باریکبین گونههای آدمیان را آسیبشناسانه یک به یک به ما میشناساند تا برای ما روشن شود که کدام رهروان میتوانند راه را به فرجام برسانند. او گونههایی نمونهای به دست میدهد.
یکی بلبل است که به چند و چون با هدهد مینشیند و بهانه میآورد. بلبل نماد زیباپرستان بروننگر است که سر به سودای روی و موی و خط و خال دادهاند. طوطی که خود را خضر مرغان مینامد نماد کسی است که آرزوهای دور و دراز و نابرآوردنی در سر میپروراند و میخواهد به آب زندگانی برسد. آرمان بلند است و در توان مرغ مستمند نیست. او در تیرگی آب زندگانی را میجوید بیآنکه به روشنایی درون رسیده باشد. خضر اگر به این چشمه رسیده، تیرگی برون را با روشنایی درون زدوده است و راه را یافته است. طاووس جبرئیل مرغان، نماد کسانی است که دل به کامههای بهشت خوش کردهاند. او نمیداند که بهشت او در خود اوست. مرغابی نماد آنهایی است که سخت پایبند رفتارهای آیینیاند چون همواره در شستشو است و آنچنان به پوسته پرداخته که مغز را فراموش کرده است. کبک، نماد زرپرستان و گوهرگرایان است و همیشه در کوه لانه میجوید. هما، نماد بلندپروازی و کسانی است که زندگیشان را در راه شهریاری و پادشاهی سپری میکنند.
باز، نماد کسانی است که به شهریاران میپیوندند. بوف نیز نماد مردمگریزانی است که تاب ماندن با مردمان را ندارند به امید گنجی که کمتر ممکن است یافته شود. گنجشک، نماد سالوسان است. هدهد چونان پیری راهدان بهانههای این مرغان را یک به یک، وا میکاود و بیهودگی آنها را آشکار میسازد و اندکی از مرغان سرانجام به قاف قربت راه میبرند.
● بت بزرگ
عطار به بهانه این سفر شگرف، دشواریها و تنگناهای راه خداجویی را آشکار کرده است.
یکی از این آسیبها که در داستان شیخ صنعان به آن میپردازد فریفتگی بر خویش است که با شیفتگی دوا میگردد. از این نظر، بخت شیخ صنعان بلند بود که دل به دخترترسا باخت وگرنه همچنان فریفته و فرومانده در خویش از جهان میرفت. آن نیرویی که بت بزرگ یعنی من را میشکند، عشق است و از این روست که درویشان آن را بزرگ مینامند و میدارند. دلشده راه صد ساله را یک شبه میپیماید زیرا برترین نشان دلشدگی رنگ باختگی در دلدار است. اگر دلشده در کنار دلدار از خود یاد بیاورد دلشده نیست. این همان فناست که فرجام داستان مرغان است. مرغان به آستانه سیمرغ یا هفت وادی میرسند که طلب، عشق، معرفت و استغناء و توحید و حیرت و فناست. این هفت آزمون با طلب آغاز و با فنا پایان میگیرد. این هفت وادی یادگاری است که از ۷ آزمون دشوار به یادگار مانده که مهریان کهن میبایست از سر میگذرانیدهاند. در آن یادگار، آزمون نخستین سر باز، دوم شیر، سوم کلاغ و چهارمین شیر شاهین و پنجم پارسی و ششم خورشید و هفتمین پدر است. هفتخوان پهلوانان در ژرفنامهها در میان این دو میافتد.
● سیمرغ درون
اما در داستان مرغان شگفتی بزرگ آنجاست که وقتی مرغان به پیشگاه سیمرغ میرسند و در آن مینگرند خود را میبینند و در خود که مینگرند سیمرغ را میبینند. در سرانجام سفر آنچه را در بیرون میجستند در درون مییابند. یافته عطار در دنیای معنا با برترین یافتههای دانشمندان در قلمروهای دیگر همتراز است. آنچه «سی مرغ» را از «سیمرغ» جدا میدارد، آهنگ گفتن آن است.
آنچه ما را نیز از دوست جدا میدارد همین گسستی است که در سی مرغ است که اندک و ناچیز مینماید اما جهانها در همین اندکی نهفته است. به گفته عطار «حبابی» است که دریاها در آنجا گرفته است و برای گذر از آن باید خود را فرو شکست و من را در هم کوفت و تن را خوار داشت و ذهن را پالایش کرد و خرد خام را به میخانه برد تا پروار شود و این آسان نیست. دوست با ماست و در ماست اما درهمان هنگام هزاران هزار فرسنگ دور از ماست.
آن سی مرغ در سیمرغ به فنا رسیدند و محو شدند چون من در او ناپدید شد. ما سایههاییم چون در میان خویشتن و آن خورشید دیوار افراشتهایم و تا دیوار هست، سایه هم هست. دیوار که زدوده و تراشیده شود سایه از میان خواهد رفت.
● سفرهای چهارگانه
در دبستانهای راز ۳ گذار مهم وجود دارد؛ یکی گذار به خدایی است که آن را «سیر من الخلق الی الخلق» میگویند که در این گذار، رهرو از جهان جز خدا میگذرد تا به خدا برسد. در این گذار نخستین رهرو، «با خود» است پس «بی خداست». گذار دوم، گذار درخدایی است که سیر من الحق الی الحق است که این راه در مستی و شیدایی و فنا سپری میشود. در این گذار رهرو «بی خود» و «با خداست». پارهای از پیران در این گذار میمانند که «پیران سکر» نامیده میشوند. گذار سوم نیز از خدایی یا سیر من الحق الی الخلق است که در آن رهرو به خود باز میآید و هوشیار و آگاه میشود. در این گذار رهرو که پیر شده است ۲، ناساز را با هم آشتی میدهد و در همان حال که با «خود» است با «خدا» هم هست.
هنر عشق این است که عقل را به گوشهای میخزاند و این عقل گنگ و تنگ مصلحتاندیش است که بازدارنده و سوداگر است و ما را از خطرکردن و پیشرفتن باز میدارد. این عقل توان این را ندارد که راهی به جهان روشن بگشاید و آنجاست که عشق کارساز است. وقتی خانه در آتش میسوزد و کودکی در میان شرارههاست این خرد است که مردم را از کمک باز میدارد. اما مادر دیوانهوار تن به آتش میزند و کودک را میرهاند که این میتواند عشق باشد.
مهدی امامبخش
مسعود پزشکیان سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 پزشکیان ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی مجلس شورای اسلامی
تهران قتل عربستان وزارت بهداشت هواشناسی سیل خانواده قوه قضاییه آموزش و پرورش شهرداری تهران سازمان هواشناسی حوادث
خودرو دولت سیزدهم بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بازار سرمایه قیمت سکه دلار حقوق بازنشستگان بورس بنزین
سینمای ایران سارا بهرامی تئاتر سینما علیرضا قربانی تخت جمشید تلویزیون کنسرت رسانه ملی دفاع مقدس کتاب فیلم
حوزه علمیه مغز دانش بنیان وزیر علوم ماهواره
رژیم صهیونیستی غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه اسرائیل روسیه فرانسه ترکیه جو بایدن دونالد ترامپ چین
فوتبال پرسپولیس استقلال یورو 2024 کریستیانو رونالدو تیم ملی پرتغال باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس لیگ برتر نقل و انتقالات سپاهان لیگ برتر ایران
هوش مصنوعی الکامپ نمایشگاه الکامپ همراه اول اینستاگرام سامسونگ اپل فیبرنوری ربات ایرانسل گوگل وزیر ارتباطات
قهوه تغذیه میوه کاهش وزن سرطان موبایل بیماری هندوانه کلسترول ورزش ویتامین لاغری