جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه کارگردان در هدایت بازیگران


جایگاه کارگردان در هدایت بازیگران

نگاهی به نمایش پسر طلاها نوشته نیل سایمون و کارگردانی مهدی مکاری

"نیل سایمون" نمایشنامه نویس معروف وبرجسته کمدی است که آثاری مانند"زوج عجیب"، "زوج ناجور"، "عاقبت عشاق سینه چاک"، "اتاقی درهتل پلازا"، "پابرهنه درپارک" و"پسر طلا‌ها" از او به زبان فارسی ترجمه شده است.

آثار" سایمون" دردهه ۸۰ درایران انتشار یافته و شهرام زرگر مترجم اکثر آثار اوست. نکته دیگری که پیرامون آثار‌"سایمون" باید به آن اشاره کرد این است که ‌تعدای از آثار او بیش از یک بار به زبان فارسی انتشار یافته‌اند. به عنوان مثال نمایشنامه"The Sun Shine Boys" یک بار در سال ۱۳۸۲ به نام" پسران آفتاب" ترجمه "آهوخردمند" ‌و بار دیگر با نام"‌پسر طلا‌ها" توسط ‌شهرام زرگر‌ترجمه شده است.

نمایشنامه "پسرطلاها"با حذف برخی صحنه‌ها که به ارتباط دختر"آل لویس" و"بن سیلورمن" ـ برادرزاده ویلی کلارک ـ می‌پردازد نزدیک به دو ساعت به طول انجامید‌ و این زمان برای یک نمایشنامه کمدی که در دهه ۸۰ ‌روی صحنه می‌رود زمان زیادی است.‌ مهدی مکاری ـ کارگردان نمایش حاضر ـ با آن که نمایشنامه‌"سایمون" را خلاصه می‌کند‌ اما درسیطره نفوذ‌ سیامک صفری است. صفری‌ بازیگر توانمندی است، اما پاشنه آشیل او درهمین توانمندی‌اش ‌شکل می‌گیرد.

صفری‌ بازیگری است که به آسانی مهار نمی‌شود و دُم به تله نمی‌دهد. برای همین یک تنه میدان‌داری می‌کند از بداهه‌پردازی تا تکرار واژگانی که تماشاگر را می‌خنداند ابایی ندارد.‌ صفری‌ ضعف تماشاگر را می‌داند و می‌داند که تماشاگر دهه۸۰ تئاتر، تماشاگری خوش گذ‌ران و وقت‌کش است‌ و برای او ‌تئاتر گلریز و تئاتر مولوی وتئاتر شهر یکسان است. بنابراین ‌صفری‌ از شخصیت غیر تئاتری تماشاگران سوء استفاده می‌کند و معرکه می‌گیرد.

در این جا ‌مکاری‌ باید هوشمند بود و نمی‌گذاشت او آزادانه جولان بدهد اما او مرعوب بازیگرش می‌شود. حتی بازیگران دیگر نمایش به جز ‌هوشنگ هیهاوند ‌که با طمأنینه می‌کوشد از این دام‌ها بگریزد همه سقوط می‌کنند، زیرا می‌کوشند زمان هنرمندی را از کف ندهند‌. از این رو ‌هیهاوند کمتر دیده می‌شود. هیهاوند‌ همچنان می‌کوشد تئاتری بماند اما او این تئاتری ماندن را با عصا قورت‌دادگی اشتباه می‌کند. هر‌ چقدر صفری‌ بی‌پروا است و جسور، هیهاوند‌ محافظه‌کار است و ترس خورده(و انسان درحیرت است آیا ‌هیهاوند‌ همان زوج هنری "ویلی کارک" است که بیش از یک دهه درکمدی و دویل به نقش‌آفرینی پرداخته‌ یا یک پژوهشگر است، ‌‌شاید در تئاتری که جسارت مساوی است با بی‌پروایی بازیگر کهنه‌کار ناگزیر است خود را محبوس کند. اما تمام این عناصر به ضعف ‌مکاری‌ برمی‌گردد وگرنه‌ صفری‌ پتانسیل بالایی دارد که اگر کارگردان توانمندی او را هدایت ‌کند می‌تواند نتیجه بهتری بگیرد.

از این دو بازیگر کارکشته که بگذریم به جوانترها می‌رسیم، ‌رضا بهبودی و نسیم ادبی‌. ‌بهبودی‌ انرژی بسیاری دارد و بازی نفس‌گیری را ارائه می‌دهد‌ او حتی هنگامی که در اتاق فرمان نمایش است ‌و در حال هدایت"عمو ویلی‌" است درآن اتاق کوچک ‌مدام جست‌وخیز می‌کند و عرق می‌ریزد. بی خبر از آنکه تمرکز تماشاگر ـ دراین صحنه ـ ‌‌روی رویداد نمایش است که پیش روی او بر روی صحنه شکل می‌گیرد ـ نه اتاق فرمان ـ پس جست‌وخیز ‌بهبودی‌ تنها باعث فرسایش جسمی او می‌شود. بهبودی‌ تصور می‌کند بازیگر برای بیان اشتیاق خود باید همواره در تکاپو باشد و عرق بریزد در صورتی که بازیگر، تنها نمایش بازی می‌کند‌. پس برخلاف کنش درزندگی واقعی می‌تواند برای نمایش شعف خود، از مکث، بازی در سکوت و... نیز سود ببرد. گاهی اوقات ایستادن بازیگر همان اندازه می‌تواند بی‌قراری او را نشان بدهد که دویدن و فریاد زدن او، به همین سادگی و این انرژی بالای ‌بازیگر اگر به درستی هدایت نشود هم او را دچار زحمت می‌کند و هم به تماشاگر آزار می‌رساند.

اما با تمام این نکات ‌بهبودی‌ اگراز حرارت بازی خود بکاهد و به جای بازی حسی صرف، از تکنیک بازیگری نیز سود ببرد می‌تواند به نتیجه دلخواه دست یابد. نکته ‌دیگر این است که بازیگر در روی صحنه باید هدایت بشود نه اینکه به او گفته شود براساس خلاقیت و تجارب خود نقش‌آفرینی کن اگر خلاقیت بازیگر به تنهایی کارساز بود هرگز نیازی به حضور کارگردان نبود.

نسیم ادبی‌ نیز یک زن بیوه را بایک زن بدنام اشتباه می‌گیرد. حتی اگر می‌خواهد یک زن بدنام را بازی کند هیچ دلیل ندارد ‌شلخته و شلوغ بازی کند‌. با سرعت سخن بگوید و با آن چهره نامرتب و پریشان مدام روی صحنه جست‌وخیز کند‌. در صحنه حضور نسیم ادبی – پرستار عمو ویلی - اگر فضا‌سازی به جای(سکوت، مکث، حرکت) و هدایت صحیح‌ سیامک صفری ـ عمو ویلی ـ نبود، تماشاگر نمی‌توانست صحنه را تاب آورد. ‌سیامک صفری‌ برای بازیگر مقابلش فضا می‌سازد، خطاهای اورا می‌پوشاند(نه می‌گذارد بیهوده جولان بدهد؛ مانند‌: صحنه‌های پرستار و نه می‌گذارد سکوت غیر منطقی داشته باشد؛ مانند‌: صحنه‌های حضور ‌هیهاوند‌)و ریتم نمایش را حفظ می‌کند اما چنان که اشاره شد ،خودشیفتگی ‌صفری‌ که خصوصیت‌ جدایی‌ناپذیر اغلب بازیگران کمدی است و کم ظرفیتی تماشاگران تئاتر چنان که اشاره شد و ضعف کارگردان باعث می‌شود نمایش به نقاط آرمانی نرسد.

ازآنجا که هدف نگارنده تنها پرداختن به بازیگران و رابطه آن‌ها با کارگردان بود و به سایر عناصر اجرا مانند فضاسازی صحنه، ایجاد کمدی صحنه‌ای و... نپرداختم ‌که در صورت پردازش به آن می‌توانستم به پاره‌ای از توانمندی‌های کارگردان اثر اشاره کنم. اما این نقد یک اثر ناتمام است و وجود خوانش‌های متعدد از این اثر می‌تواند خواننده را به قضاوتی صحیح‌تر از یک اثر برساند.

هومن نجفیان