چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
جنسیت, خانواده و تقسیم كار
● نمایه
چگونگی تقسیم نقشهای خانوادگی یكی از موضوعات مورد بحث در خانواده است كه در طول تاریخ بر اثر عوامل متعددی دستخوش تحول شده است.
سؤال اساسی پژوهش حاضر این است كه تقسیم نقشهای خانوادگی متأثر از چه عواملی است و چه عواملی موجب شكلگیری تقسیم نقش تفكیكی و یا اشتراكی در خانواده است؟
جامعه مورد مطالعه در این تحقیق زنان متأهل ۲۵ تا ۴۵ ساله ساكن در شهر تهران هستند كه حداقل ۳ سال از ازدواج آنها گذشته باشد و حداقل یك فرزند داشته باشند؛ كه یك نمونه ۲۰۱ نفری را شامل میشود.
اطلاعات لازم از طریق پرسشنامههایی كه بهوسیله ۴ پرسشگر به شیوه مصاحبه تكمیل شده، جمعآوری شده است.
برای تحلیل اطلاعات از محاسبات آماری نظیر "كای اسكوئر" و ضرایب همبستگی "فی" و "كرامر" استفاده شده است.
نتیجه این پژوهش نشان میدهد كه تقسیم نقشهای خانوادگی تحت تأثیر عواملی همچون شبكه اجتماعی خانواده، پایگاه (طبقه) اجتماعی و اقتصادی خانواده، وضعیت اشتغال زنان، میزان تحصیلات زنان و مردان، درآمد مردان و منزلت شغلی مردان قرار دارد.
نتیجه این پژوهش نشان میدهد كه در خانوادههایی كه شبكه اجتماعی متراكم دارند، تقسیم نقش تفكیكی و در خانوادههایی كه شبكه اجتماعی پراكنده دارند تقسیم اشتراكی است. در خانوادههایی كه به طبقه پایین تعلق دارند تقسیم نقش بستر شكل تفكیكی به خود میگیرد و در مقابل در خانوادههایی با طبقه اجتماعی - اقتصادی متوسط و با گرایش بیشتری به تقسیم نقش اشتراكی دیده میشود. اشتغال زنان یكی از عوامل مهم و اثرگذار در تقسیم نقشهای خانوادگی است و موجب شكلگیری تقسیم نقش اشتراكی در خانواده میشود. همچنین در خانوادههایی كه زنان و مردان دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، تقسیم نقشهای خانوادگی اشتراكی میباشد. افزایش درآمد مردان موجب كاهش مشاركت آنان در انجام كارهای مربوط به خانه میشود. و در مقابل بالا رفتن منزلت شغلی مردان تقسیم نقشهای خانوادگی اشتراكیتر میشود.
در صحبت از مسائل و مشكلات زنان، چگونگی تقسیم نقشهای خانوادگی میان زن و مرد، از جمله موضوعات بحث برانگیز است. در جوامع امروزی، زنان گرایش بیشتری به اشتغال و سایر فعالیتهای اجتماعی پیدا كردهاند و لازمه این امر، حضور بیشتر آنان در فضاهای خارج از خانه است؛ اما تا زمانی كه حوزههای زنانه و مردانه در خانواده مستقل از یكدیگر تعریف شدهاند و بهویژه زنان مسئول انجام تمام وظایف مربوط به حوزه خانگی هستند، حضور فعالشان در عرصههای اجتماعی دور از دسترس مینماید.
حوزههای تفكیك شده زنانه و مردانه هم در خانواده و هم در جامعه از دیر باز وجود داشته است؛ حتی وقتی به زنان اجازه داده میشود به آن بخش از عرصههای اجتماعی كه حوزهای مردانه تلقی میشود وارد شوند، باز هم نوعی تقسیم جنسیتی در مشاغل زنان و مردان به چشم میخورد؛ به گونهای كه زنان عموماً به مشاغلی چون منشیگری، امور دفتری، معلمی، پرستاری و... كه تا حدودی زیادی به وظایف و نقشهای آنان در خانه نزدیك است، اشتغال مییابند. البته اینگونه تفكیك نقشهای اجتماعی روزبهروز در حال دگرگونی است و زنان به شكل فزاینده وارد مشاغلی میشوند كه قبل از این كاملاً در اختیار مردان بوده است.
البته اگر حضور زنان به عرصههای اجتماعی همراه با تغییراتی در نحوه تقسیم نقشهای خانوادگی - و به خصوص كار در خانه - نباشد، فشار مضاعفی بر زنان وارد خواهد شد. بنابراین تغییر در چگونگی تقسیم نقشهای خانوادگی در كنار تغییر در نقشهای اجتماعی و ورود زنان به عرصههای اجتماعی، امری لازم مینماید. تا زنان بتوانند استعدادها و تواناییهای خود را هر چه بهتر به منصهظهور رسانند و جامعه نیز حداكثر بهره را از این استعدادها و تواناییها برای دستیابی به توسعه ببرد.
از سوی دیگر زنان در جوامع در حال توسعه تابع سنتهای رایج و فرهنگهای محلی هستند كه تقسیم كار سنتی و اجباری را بر آنان تحمیل كرده است. جامعه در حال توسعه ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و فرهنگ مردسالاری در تمام عرصههای خانوادگی و اجتماعی قابل مشاهده است. تقسیم نقش جنسیتی و تفكیك حوزههای زنانه و مردانه از یكدیگر، انعطاف ناپذیر بودن این تقسیم نقش و عدم امكان جابهجایی میان زن و مرد در انجام وظایف و قبول مسئولیتهای خانگی از جمله نشانههای فرهنگ مردسالار هستند.
نقطه مقابل تقسیم نقش تفكیكی، تقسیم نقش اشتراكی است كه تحقق آن در خانوادهها، مرز میان حوزههای مردانه و زنانه را محو میكند و به زنان و مردان امكان میدهد تا براساس تواناییها و علایق خود، نقشهای متفاوتی را در خانواده ایفا كنند. این وضعیت گردش وظایف و مسئولیتهای خانگی میان زن و مرد را تسهیل میكند.
با كمی اغماض می توان تقسیم نقشهای تفكیكی را به خانوادههای سنتی و تقسیم نقشهای اشتراكی را به خانواده مدرن نسبت داد.
در جامعه ایران كه جامعهای در حال گذار از سنت به مدرنیته است، نابرابری میان زن و مرد چه در خانواده و چه در جامعه دیده میشود. در این وضعیت توزیع نابرابر و جنسیتی نقشهای خانوادگی، موجب تحمیل كارها و وظایف تكراری خانگی به زنان شده و آنان را از ورود به عرصههای اجتماعی دور كرده است. وجود كلیشههایی كه بر مبنای آن زنان از ورود به برخی عرصههای اجتماعی كه مردانه تلقی میشوند، منع میگردند و در عین حال مردان نیز پرداختن به برخی كارها - و خصوصاً كارهای خانگی - را به سبب "زنانه بودن" دور از شأن میپندارند، موجب تثبیت نابرابری جنسیتی در خانوادههای ایرانی شده است.
بدیهی است كه دگرگونی این وضعیت و بهبود شرایط زنان مستلزم شناخت ابعاد مختلف آن و بهویژه عوامل مؤثر بر تقسیم نقشهای خانوادگی است؛ چه آن كه شناخت این عوامل، در وهله اول امكان كنترل و در وهله دوم امكان تغییر شرایط در جهت ایجاد روابط نقشی اشتراكی را فراهم میآورد.
گفتار حاضر برآن است كه تصویر روشنی از چگونگی تقسیم نقشهای خانوادگی به دست دهد و معلوم دارد كه چه عواملی موجب تنوع در تقسیم نقشهای خانوادگی و شكلگیری انواع تقسیم نقشهای تفكیكی و اشتراكی میشوند.
برای دستیابی به این مهم پاسخ به پرسشهای زیر ضروری به نظر میرسد:
شبكه اجتماعی خانواده چه تأثیری بر تقسیم نقشهای خانوادگی دارد؟
وضعیت اشتغال زن چه تأثیری بر تقسیم نقشهای خانوادگی دارد؟
منزلت شغلی زن چه تأثیری بر تقسیم نقشهای خانوادگی دارد؟
میزان درآمد زن چه تأثیری درتقسیم نقشهای خانوادگی دارد؟
چه رابطهای میان پایگاه اقتصادی- اجتماعی خانواده و تقسیم نقشهای خانوادگی وجود دارد؟
● چارچوب مفهومی
بدیهی كه پژوهش میدانی برای یافتن پاسخ این پرسشها مبتنی بر مبانی نظری خاصی است كه تاكنون در خصوص تقسیم نقشهای خانوادگی مطرح شدهاند. این نظریات را میتوان در سه دسته توضیح داد لیكن برای پرهیز از اطاله كلام در ادامه ضمن معرفی اجمالی نظریات دسته اول و دوم به توضیح مبسوطتر دسته سوم كه مبنای نظری پژوهش حاضر است، میپردازیم.
دسته نخست، نظریاتی هستند كه حفظ ثبات خانواده را مدنظر قرار میدهند و هر گونه تغییر در الگوی تقسیم نقش موجود خانواده را موجب اخلال در نظم خانواده میدانند. دوركیم، پارسونز، شلسكی و ویلموت و یونگ از جمله نظریپردازان این دستهاند.
دسته دوم نظریات، تقسیم نقش موجود و تبعیض جنسی رایج در خانوادهها را ناشی از نابرابریهای اجتماعی میان زن و مرد میدانند و بر این باورند كه تقسیم سنتی و جنسیتی باید دگرگون شود. هارتمن، بلود و ولف، آتیك، آندره میشل، انگلس و نظریات فمینیستی، در این دسته جای میگیرند.
هارتمن در تحقیقاتش به این نتیجه رسیده است كه با اشتغال به كار زنان علیرغم افزایش ساعات كاری آنها در هفته، ساعات كار خانگی آنها كاهش مییابد. لذا متغیر وضعیت اشتغال به عنوان یكی از متغیرهای تأثیرگذار بر تقسیم نقش های خانوادگی از نظریه هارتمن اخذ شده است.
تحقیقات آندره میشل نوعی همبستگی را بین اشتغال زنان و توزیع عادلانهتر نقشها و وظایف را نشان میدهد. هر چه كه اعتبار آن بخش از فعالیتهای اقتصادی كه زنان در آن اشتغال داشتند بیشتر میشد و زنان به مشاغل تخصصیتر اشتغال داشتند، موقعیت آنان در توازن قدرت بین زوجین بهتر میشد.
آتیك نیز در بررسیهای خود مشخص كرد كه مردانی كه همسران آنها در پستهای بالا قرار دارند، بیشتر از سایر شوهران در انجام فعالیتهای خانگی شركت دارند.
متغیر منزلت شغلی زن از نتیجه تحقیقات آندره میشل و آتیك استخراج شده است.
همچنین بلود و ولف معتقدند كه اگر زنان در خانواده پول و درآمد بیشتری به دست آورند، مردان ناگزیر قدرت بیشتری به آنها خواهند داد. آتیك نیز همچون بلود و ولف افزایش درآمد زنان را موجبی برای افزایش همكاری مردان در انجام كارهای خانگی میداند. آندره میشل نیز میزان درآمد زن را عاملی تعیینكننده در توازن قدرت و چگونگی تقسیم نقشهای خانوادگی میداند، بنابراین میزان درآمد زن براساس نظریات این محققان به عنوان یكی دیگر از متغییرهای تأثیرگذار بر تقسیم نقشهای خانوادگی در نظر گرفته شده است.
دسته سوم، نظریه شبكه الیزابت بات است كه دو متغیر پایگاه اقتصادی - اجتماعی و شبكه اجتماعی خانواده از نظریه وی استخراج شده است.
البته بات در تحقیقاتش به این نتیجه رسیده است كه پایگاه اقتصادی - اجتماعی در چگونگی تقسیم نقشهای خانوادگی، مؤثر نیست، اما بهدلیل اینكه تحقیقات بات در دهه ۵۰ و در انگلیس انجام شده است و به علت تفاوتهای زمانی و مكانی موجود، در این تحقیق تأثیر پایگاه اقتصادی - اجتماعی هر خانواده كه از جمع چند شاخص تحصیلات زن و مرد، شغل زن و مرد، درآمد زن و مرد، كل درآمد خانواده، كل مخارج خانواده و منطقه محل سكونت آنها به دست آمده، در كنار سایر متغیرها مورد سنجش قرار گرفته است.
بات نظریه خود را در كتاب "خانواده و شبكه اجتماعی" (Family and social network)
با تركیب دو مفهوم اساسی تبیین میكند.
این دو مفهوم عبارتند از: جدایی نقشهای خانوادگی و متصلانه بودن شبكه اجتماعی خانواده
منظور بات از متصلانه بودن (connectedness) اندازه آشنایی و دیدارهای میان اشخاصی است كه یك خانواده با آنها آشناست اما مستقل خانواده.
اصطلاح "شبكه متراكم یا متصل" (close - knite)برای توصیف شبكهای به كار میرود كه در آن میان واحدهای تشكیل دهنده روابط بسیاری وجود دارد. و عبارت شبكه پراكنده (loose-knite) برای توصیف شبكهای كه در آن روابط كمی میان واحدهای تشكیل دهنده وجود دارد به كار میرود.
بررسی دقیقتر بات بر روی دادههای تحقیق روشن كرد كه میزان جدایی نقشهای خانوادگی با میزان متصلانه بودن كل شبكه خانواده مرتبط است.
"خانوادههایی كه میزان بالایی از جدایی روابط نقشی زن و شوهر را داشتند، یك شبكه متراكم (close-knite) داشتند، بسیاری از دوستان، همسایگان و خویشاوندان همدیگر را میشناختند.
خانوادههایی كه روابط نقشی نسبتاً مشتركی میان زن و شوهر داشتند، یك شبكه پراكنده (losse-knite) داشتند، تعداد كمی از خویشاوندان، همسایگان و دوستانشان همدیگر را میشناختند." (Bott.۱۹۷۱:۵۹).
براین اساس سپس بات فرضیهاصلی خود را مطرح میكند: "میزان جدایی نقشهای زن و شوهر مستقیماً با متصلانه بودن شبكه اجتماعی خانواده تفاوت میكند." شبكههای متراكم میزان بیشتری از جدایی میان نقشهای زن و شوهر را داشتند. (Bott.۱۹۷۱:۶۰)
در نتیجه طبق نظریه بات خانوادههایی كه شبكه متراكم دارند، تقسیم نقش در آنها تفكیكی و جنسیتی و خانوادههایی كه شبكه پراكنده دارند تقسیم نقش در آنها اشتراكی است.
در پژوهش حاضر كه بیشتر متكی بر نظریه الیزابت بات در تقسیم نقشهای خانوادگی است. پنج فرض اصلی مدنظر قرار گرفته است:
۱) میان شبكه اجتماعی خانواده و تقسیم نقشهای خانوادگی رابطه وجود دارد.
۲) میان پایگاه اجتماعی - اقتصادی خانواده و تقسیم نقشهای خانوادگی رابطه وجود دارد.
۳) میان وضعیت اشتغال زنان و تقسیم نقشهای خانوادگی رابطه وجود دارد.
۴) میان منزلت شغلی زنان و تقسیم نقش های خانوادگی رابطه وجود دارد.
۵) میان میزان درآمد زنان و تقسیم نقشهای خانوادگی رابطه وجود دارد.
در كنار این فرضیهها، فرضیههای دیگری نیز مورد توجه قرار گرفتهاند كه بر رابطه هر یك از متغیرهای سن زنان، سن مردان، تحصیلات زنان، تحصیلات مردان، میزان درآمد مردان، منزلت شغلی مردان و تعدادسالهای ازدواج با تقسیم نقشهای خانوادگی نظر میافكنند.
بررسی عوامل مؤثر بر تقسیم نقشهای خانوادگی
پایان نامهكارشناسی ارشد جامعهشناسی
دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی۱۳۸۲
استاد راهنما: دكتر شهلا اعزازی
استاد مشاور: دكتر عذرا جاراللهی
دانشجو: ندا حبیبالله
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست