پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

زمینه های قیام عاشورا


زمینه های قیام عاشورا

عربستان شبه جزیره ای خشک و سوزان است که باران کم دارد و بیشتر خاک آن را بیابان پوشانده است و فقط در قسمت های غرب و جنوب آن رشته کوههایی وجود دارد در آغاز ظهور اسلام, قسمت عمده ساکنان این سرزمین به صورت قبیله زندگی می کردند, هر قبیله دارای رئیسی بود که همه افراد از او فرمان می بردند

در سال ۶۱ هجری قیام خونین عاشورا صورت گرفت، در این قیام حضرت امام حسین(ع) و تعدادی از اهل‌بیت ایشان و همراهان صدیق و با وفای امام به شهادت رسیدند و با خون سرخ خویش درخت اسلام را آبیاری کردند. بررسی ابعاد مختلف این قیام نیاز به مطالعه و تحقیقات مفصل دارد. ما در اینجا در حد وسع و به اختصار، زمینه‌های شکل‌گیری قیام عاشورا را بیان می‌کنیم؛

عربستان شبه جزیره‌ای خشک و سوزان است که باران کم دارد و بیشتر خاک آن را بیابان پوشانده است و فقط در قسمت‌های غرب و جنوب آن رشته‌ کوههایی وجود دارد. در آغاز ظهور اسلام، قسمت عمده ساکنان این سرزمین به صورت قبیله‌ زندگی می‌کردند، هر قبیله‌ دارای رئیسی بود که همه افراد از او فرمان می‌بردند.

زندگی در صحرا که زمینی هموار و نیز آسمانی صاف و آ‌فتاب تند دارد، افراد قبیله را تحت تاثیر قرار می‌‌داد چنانکه یک فرد صحرانشین، نیرومند، آزاد و مستقل بود و روحیه جوانمردی و از خودگذشتگی بالایی داشت؛ که اوج آن در رئیس قبیله دیده می‌شد. به طور کلی فرزند صحرا، دارای روحیات قهرمانی، فداکاری، عشق، خشم و کینه‌توزی زیاد بود.

پیامبر اسلام که دعوت خود را اعلام کرد، به مرور افراد شبه جزیره را به اسلام سوق داد و روحیه آنان را تحت تعالیم اسلام دگرگون ساخت و به سوی “برادری اسلامی” کشاند و روحیه خشونت و سرسختی قبیله را که حق و ناحق برای او مفهومی نداشت به “روح جهاد و مبارزه در راه دین” تبدیل کرد و نیز کوشش کرد کینه‌توزی‌های قبیله‌ای را که از دوره جاهلیت در درون آنان ریشه دوانیده بود از بن برکند؛ چنانکه در حجه‌الوداع به مردم فرمود: “هر خونی در جاهلیت ریخته شد نادیده انگاشته می‌شود و نخستین خونی که من ندیده می‌انگارم خون ربیعه‌ بن عبدالمطلب است.”(۱)

اگرچه موقتا این روحیات قبیله‌ای از بین رفت اما ریشه‌کن نشد، چرا که دوران پیامبری حضرت، آن اندازه دوام نیافت که این خوی و خلق‌ها به طور کلی دگرگون شود و پس از رحلت رسول خدا، روحیات قبیله‌ای به مرور بروز کرد. قریش نژاد برتر اعلام شد و به تدریج سنت رسول خدا از بین رفت به گونه‌ای که کمتر کسی بود نماز را درست اقامه کند و آثار جاهلی به شرح زیر زنده می‌شد:

۱) رواج اندیشه برتری قریش بر دیگر اقوام

سقیفه که تشکیل می‌گردد نه تنها واقعه غدیر خم ندیده گرفته می‌شود، بلکه در این جمع اعلام می‌شود پیغمبر گفت: “پیشوای مسلمانان باید از قریش باشد.”(۲) نتیجه اینکه اگر دو نفر باشند یکی که عدالت کمتری دارد و اهل قریش است بر کسی که عدالت بیشتری دارد و از غیر قریش است برتری دارد.

۲) جنگ‌ها و مبارزات

اعراب در دوره جاهلیت، گرفتار جنگ‌های قبیله‌ای بودند که بر سرعلفزار و شتران و انتقام خون در می‌گرفت و از این رو یک جنگ سال‌ها طول می‌کشید اما با ظهور اسلام و فتح مکه اعرابی که مسلمان شده بودند در داخل خاک با هم‌نژادان خود اما غیر مسلمان جنگیدند، از زمان خلیفه دوم به بعد، جنگ با غیر عرب و غیر مسلمان بیرون از جزیره شکل گرفت ولی از سال سی و پنجم هجرت‌ با راه‌اندازی جنگ جمل توسط طلحه و زبیر و تحت لوای عایشه، جریان عوض شد و جنگ داخلی دوباره بروز کرد با این تفاوت که نه فقط عرب در مقابل عرب قرار گرفت، بلکه مسلمان رو در رور مسلمان دیگر ایستاد و احتمالا این نظر را نخستین بار در دل مسلمانان به وجود آورد که می‌توان با مسلمان دیگر جنگید و او را کشت و به تعبیری حرمت مسلمان‌کشی تنزل یافت.

۳) فتوحات مسلمانان و افزایش ثروت‌ و شکل‌گیری طبقه‌ اشراف

با فتح ایران، مصر و سپس روم، یک باره درآمد مسلمانان افزایش یافت، تعدادی از سران و صحابه با این درآمد به تجارت پرداختند و ثروتی سرشار به دست آوردند و غنیمت‌هایی هم که نصیب آنها می‌گشت، بر ثروت آنها می‌افزود، در نتیجه طبقه‌ای پدیدار شد که اشرافیت مادی و معنوی را باهم درآمیخت. خلیفه دوم سعی کرد با سیاست خشن مالی جلوی تراکم ثروت را بگیرد که این امر برای قریش ناگوار بود اما گروهی که به ظاهر اسلام آورده بودند و هنگام فتح مکه از آنان به طلقاء یاد شد، در زمان خلیفه سوم قدرت جولان یافتند و با سیاست‌هایی که خلیفه اعمال کرد زمینه مال اندوزی برای آنان فراهم شد. عثمان نه تنها مقرری‌ها را افزایش داد بلکه به افراد جایزه بخشید، او به زبیر بن عوام ششصد هزار درهم و به طلحه بن عبدالله دویست هزار درهم و به مروان حکم ششصد هزار دینار داد.

۴) تبعیض در اجرای احکام اسلام

از زمان خلیفه سوم کم‌کم انضباط و رعایت قوانین اسلامی رو به کاهش گذاشت، بعضی از سران سعی کردند اجرای احکام اسلامی را به سود خود تمام کنند. وقتی که عبیدالله بن عمر، هرمزان و جفینه را به تهمت شرکت در توطئه ترور پدر خویش کشت، تعدادی از مسلمانان خواهان قصاص عبیدالله شدند اما قریشیان گفتند چنین چیزی ممکن نیست، دیروز پدر را کشتند و امروز پسر را بکشیم! عثمان با مشورت عمرو بن عاص، عبیدالله را از قصاص معاف کرد.

۵) رواج یافتن سنت تاویل

در زمان حیات رسول خدا(ص) افرادی که باحضرت مجادله می‌کردند وقتی آیات قرآن را می‌شنیدند مسلمان می‌شدند و اطاعت خود را اعلام می‌کردند، اما به مرور این رویه کنار گذاشته شد و سنت تاویل رواج یافت، یعنی اینکه هر قبیله‌ و هر گروهی کوشش کرد برای اثبات درستی نظر خود از قرآن دلیل بیاورد، این کار تا بدانجا پیش رفت که یزید برای توجیه عمل ظالمانه و زشت خود از قرآن بهره گرفت و شهادت امام حسین(ع) را نتیجه کردار وی و تقدیر خداوند شمرد.

نمونه دیگر: وقتی حضرت علی(ع) عبدالله بن عباس را برای گفتگو با خوارج فرستاد به او سفارش کرد “با این مردم از قرآن گفتگو مکن، چه آ‌یات قرآن تاب معانی گوناگون دارد. تو چیزی می‌گویی، خصم قرآن را به معنی دیگری تفسیر می‌کند و تو در می‌مانی.”(۳)

۶) موروثی کردن حکومت

حکومت در اسلام براساس نص است، که رسول خدا در واقعه غدیر خم آن را اعلام کرد، اما پس از حضرت، به نوعی رای و مشورت جایگزین نص شد. این امر از زمان معاویه بن ابی سفیان به کلی عوض شد و رسم قدیم قبیله‌ای دوباره زنده شد. یعنی هرگاه رئیس قبیله‌ای می‌مرد فرزند ارشد او جای وی را می‌گرفت. معاویه تلاش زیادی کرد تا فرزندش یزید را به جای خود به حکومت بنشاند.

جاحظ می‌نویسد:

“امویان به اسلام گردن ننهادند مگر برای مصالح و منافع شخصی خود و نخستین کسانی بودند که آشکارا در تاریخ اسلام، رسوم و آداب غیر اسلامی را بدعت گذاشتند و کوشیدند تا از شاهنشاهان ایرانی و بیزانس تقلید کنند و خلافت را به امپراتوری کسری و قیصر تبدیل سازند.(۴)

۷) جعل حدیث

بنی‌امیه سعی کردند با جعل احادیث، اندیشه دینی مسلمانان را نابود کنند و مطابق آنچه خود می‌خواهند افکار عمومی را جهت دهند و در این راه از عمرو بن عاص، ابوهریره، مغیره بن شعبه و ... بهره گرفتند.

۸) سب حضرت علی(ع) و خاندان پیغمبر(ص)

پس از شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) سب خاندان پیامبر(ص) چنان رواج یافته بود که مردم نذر روا شدن حاجاتشان را لعن خاندان پیامبر(ص) تعیین می‌کردند! عمق این جریان تا آن اندازه بود که وقتی عمربن عبدالعزیز تصمیم به قطع این لعن‌ها گرفت بسیاری در برابر او به مخالفت برخاستند!

۹) کشتن دوستان و محبان حضرت علی(ع)

معاویه به کارگزاران خود نوشت: “آن کس که جرم او ثابت شد که دوست و محب علی است نه تنها وی را بکشید و نام او از دفاتر و دیوان‌ها محو نمایید، بلکه آن کسی را که به جرم محبت علی متهم نمودید به قتل برسانید هرچند شاهد و مدرک علیه او نداشته باشید و بالاتر آنکه به کسی که شک دارید یا گمان می‌برید از دوستان و محبان علی است در هرجا و حتی در پناه هر سنگ و کلوخی او را یافتید به قتل برسانید و یک نفر از آنها را زنده مگذارید.”(۵)

۱۰) ایجاد فرقه‌های مذهبی

بنی‌‌امیه برای توجیه حکومت خود و رواج تفسیرهای گمراه کننده از دین، فرقه مرجئه را ایجاد کردند. “نخستین کسی که از جبر(۶) سخن گفت و از آن دفاع کرد معاویه بود.”(۷)

حال با توجه به موارد مذکور اوضاع در زمان امام حسین(ع) کاملا فرق کرده بود، اگر در زمان حضرت علی(ع) در جنگ صفین بحث بر این بود که چه کسی فرماندار مسلمین باشد، در زمان امام حسین(ع) دیگر بحث زمامدار نبود بلکه موضوع بدعت‌ بود که باعث شده بود سنت اسلام و رسول خدا(ص) بمیرد و از اسلام جز پوسته‌ای باقی نماند.

حال باید بدعت‌ها را از بین برد، باید وجدان مردم را که غرق در مسائل دنیوی و مادی شده بودند بیدا کرد و آنان را به حقیقت دین و ظلمی که بر آن می‌رود آگاهی بخشید، اینجاست که حضرت امام حسین(ع) وظیفه خود می‌داند که قیام کند تا سنت جدش را زنده نماید. او در وصیتنامه خود به برادرش محمد حنفیه می‌نویسد: “قیام من قیام اصلاح‌طلبی است، خروج کردم که امت جدم را اصلاح کنم، من می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.”(۸)

دکتر مرتضی تهامی - مدیرکل آموزش دانشگاه تربیت معلم

پی‌نوشت‌ها:

-۱ شهیدی جعفر، قیام حسین بن علی، دفتر فرهنگ اسلامی، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶، ص ۳۸

-۲ همان، ص ۳۱

-۳ همان، ص ۶۶

-۴ ادیب عادل، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده‌گانه(ع)، ترجمه اسدالله مبشری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵، ص ۱۱۸

-۵ لواسانی، حاج میرزا سید حسن، اجمالی از زندگانی چهارده معصوم، برگردان، سیدعلی لواسانی، مرکز فرهنگی انتشاراتی شبر، ۱۳۷۸، ص ۸۷

-۶ طریقه‌ای که پیروان آن معتقدند که اعمال انسان با اراده خدای تعالی انجام می‌گیرد و بندگان هیچ‌گونه اختیاری از خود ندارند.

-۷ ادیب عادل، پیشین، ص ۱۳۳

-۸ مطهری مرتضی، ماهیت نهضت امام حسین(ع)، دفتر انتشارات اسلامی قم، ۱۳۶۰، ص ۲۳