دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

نقد فیلم «آخرین سرقت»


نقد فیلم «آخرین سرقت»

بله! «سرقت»! واژه مناسب و درستی است در ترکیب عنوان این فیلم. فتامل!
فیلم سینمایی «آخرین سرقت» ساخته پدرام علیزاده را می توان در چنین تعبیری به طور خلاصه و فشرده تعریف کرد و توضیح داد.
نمونه …

بله! «سرقت»! واژه مناسب و درستی است در ترکیب عنوان این فیلم. فتامل!

فیلم سینمایی «آخرین سرقت» ساخته پدرام علیزاده را می توان در چنین تعبیری به طور خلاصه و فشرده تعریف کرد و توضیح داد.

نمونه تام و تمامی از سینمای بساز و بنداز امروز ایران که هیچ ماهیت و غایتی جز فتح گیشه و یا لااقل رسیدن به یک آلاف و اولوف شبه هنری هرچند مبتذل و نازل ندارد. فیلمی که نه توانسته خنده دار- نه البته «طنز» باشد و نه داستان گو- فیلمی چندپاره و بی ربط با کاراکترهایی سطحی که اصلا معلوم نیست چرا وارد ماجرا می شوند و چرا خارج؟

داستان دو جوان دله دزد و آس و پاس فکری و مالی که به طور اتفاقی درگیر ماجرایی واحد می شوند و در ادامه سایر تصادفات فیلم، با بقیه آدم های شبه داستان آبکی و فرمالیته اش به طول دادن روندی کمک می کنند که در نهایت در جعلیت و بی مزگی تام و تمامی پایان می یابد و به هیچ فرجامی منتهی نمی شود.

کاراکترهای فیلم به بهانه خنداندن مخاطب، به همدیگر توهین می کنند و در این راه هم از هیچ چیزی ابا ندارند و مثلا تصویری که از مادر جوان اول فیلم به نمایش درمی آید تا چه حد چندش آور و توهین آمیز است و نه تنها موفق نمی شود مخاطب را بخنداند بلکه متأسفانه به ذلیل کردن یک مادر سادیسم دار و مازوخیستی می ماند که معلوم نیست چرا این قدر سعی می کند عروس احتمالی فرزندش را خراب و ضایع کند. یا مثلا شخصیت مراد اصلا چرا وارد داستان می شود و اگر نباشد چه آسیبی به فیلم و داستانش می رسد؟ همین طور خیلی از داستانک ها و آدم های فرعی فیلم که به بی مزگی و سطحیت هرچه تمام تر می آیند و می روند و... تمام!

معلوم نیست در چنین بلبشویی از فرم و محتوا، اسم چند فیلمنامه نویس از جمله محمد درمیشیان و ضیاءالدین دری در شناسنامه فیلم چه می کند و به چه کار می آید؟

«آخرین سرقت» در هر ژانر و گونه و شکل و شمایلی که باشد و خود را جا بزند، قطعا یک فیلم طنز و کمدی به معنای جامع و مانع هریک از این گونه ها، نیست و نهایتا یک اثر باسمه ای سنبل شده و پرت است که حتی نتوانسته با این حجم از توهین و لودگی و سخره پیشگی، دل مخاطب را به دست آورد و او را بخنداند؛ هرچند خیلی کوتاه و بی عمق.

روی هر کدام از عناصر فیلم که دست می گذاریم و در آن تمرکز می کنیم به نتایج تأسف باری می رسیم؛ فیلمنامه شلخته و بی دروپیکر و پر از حفره ای که اصلا مرکز ثقل ندارد و هیچ نقطه عطفی در آن مشهود نیست. بازی های تلویزیونی دست چندم بی مایه ای که کلا بی ربط است و مثلا کاراکترش پس از دوسال زندان، با همان موهای فشن لحظه ورود به زندان، ازش خارج می شود! یا جوانی که بچه جنوب است و نه لحن و نه نحوه حرکات و سکناتش به آن حوزه جغرافیایی، نمی خورد!

خلاصه؛ فجایعی در این حد!...

و بالاخره کارگردانی که معلوم نیست با تن دادن به ساختن چنین معجون بدمزه و بی آبرویی، چه قصدی داشته و چه به دست آورده؟

محمد قمی