پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

به خانه ما خوش آمدید


به خانه ما خوش آمدید

اینجا خانه جوان است, جایی که سرشار از امید و آرزوست, پر است از رویاهایی برای رسیدن خانه ای به درازای یک پل که نوجوانی مان را به بزرگسالی پیوند می دهد, دوران خوشی که اشتباه هاتمان را به پای بچگی مان می گذارند و موفقیت هایمان را به پای بزرگ شدنمان اینجا جایی است برای عزیزان پشت کنکوری, دانشجوها, غیردانشجوها, جستجوگران کار یا بیکاران جستجوگر و خلاصه هر کسی که نام جوان بر او زیبنده است

اینجا خانه جوان است، جایی که سرشار از امید و آرزوست، پر است از رویاهایی برای رسیدن. خانه‌ای به درازای یک پل که نوجوانی مان را به بزرگسالی پیوند می‌دهد، دوران خوشی که اشتباه‌هاتمان را به پای بچگی‌مان می‌گذارند و موفقیت‌هایمان را به پای بزرگ شدنمان. اینجا جایی است برای عزیزان پشت کنکوری، دانشجوها، غیردانشجوها، جستجوگران کار یا بیکاران جستجوگر و خلاصه هر کسی که نام جوان بر او زیبنده است.

اینجا خانه جوان است. قرار است از دغدغه‌های جوانی بگوییم. از روزهایی که نه مثل نوجوانی بی‌خیالیم و نه مثل میانسالی دلنگران خرج و برج خانواده. از روزهایی که با رفقا قرار کوه می‌گذاریم؛ اما چون صبح زود بیدار شدن کمی دردسر دارد به سینما رضایت می‌دهیم! از روزهای پرالتهاب پشت کنکور بودن تا شب‌زنده‌داری‌های خوابگاه و امتحانات پایان ترم، از فلافل ارزان‌قیمت ایام بی‌پولی تا آش‌فروشی معروف نزدیک دانشگاه! از صف طولانی بن کتاب که هر چند کم، اما شیرین است تا شهریه چندصدهزارتومانی دانشگاه که هر چند پدر با لبخند می‌دهد اما تلخ است! از قهر و آشتی‌های خواهر و برادری تا اما و اگرهای پدر و مادری! و خلاصه از ایامی که قرارهای عاشقانه و تاپ‌تاپ قلب‌ها برایش معنا دارد!

اینجا خانه جوان است، خانه‌ای که در بهار متولد شده و به دنبال خوانندگان تازه نفس است. پس ورود آدم‌های غرغرو و تنبل ممنوع! اگر سری به چاردیواری ما زدی حتما به خانه جوان هم سرک بکش، شاید برای تو هم حرف‌های تازه و به درد بخور پیدا شود. اینجا خانه جوان است. یک چای مهمانمان شو و نظرات و پیشنهادهای خودت را از طریق نشانی الکترونیکی ۴divarijamejamonline.ir برایمان بفرست.

فوت و فن های دانشجویی

اگر قدیم‌ترها تعداد کمی به مدرک دیپلم می‌رسیدند و تعداد کمتری نام دانشجو را یدک می‌کشیدند حالا

برای دانشجو شدن و دانشگاه رفتن، راه چندان پر فراز و نشیب نیست. شبانه یا روزانه، سراسری یا آزاد، پیام نور یا غیرانتفاعی، علمی ـ کاربردی یا پودمانی... فرقی نمی‌کند بالاخره با کمی بالا و پایین می‌شود سراغ رشته‌ای رفت و کمی هزینه کرد و چند ترمی را درس خواند و در کاری متخصص شد. اما نباید فراموش کرد که اگر مهارت‌های دانشجو بودن را ندانی و داستان کمی پیچیده‌تر شود، این ایام جوانی به بطالت می‌گذرد.

در انتخاب راهتان دقت کنید: سهراب وطن‌دوست که چند ترمی با ریاضی سروکله زده و آخرش هم سر از مدیریت بازرگانی درآورده، می‌گوید: از اولش هم می‌دانستم در رشته ریاضی دوام نمی‌آورم اما ترس از مواجه شدن با یک کنکور دوباره، یا قبول نشدن و سربازی رفتن نمی‌گذاشت زودتر تکلیفم را با خودم روشن کنم، این شد که چهار ترم در دانشگاه ریاضی خواندم، البته واحدهایی که گذراندم به ۳۰ واحد نمی‌رسید، چرا که درس‌هایم را می‌افتادم و مدام مشروط می‌شدم. سرانجام کار را یکسره کردم، از دانشگاهم انصراف دادم و دوباره در کنکور شرکت کردم و این‌بار در رشته‌ای قبول شدم که دوست داشتم. اما اگر این همه دست دست نمی‌کردم دو سه سال از عمرم تلف نمی‌شد. برای انتخاب درست دو نکته را در نظر داشته باشید: علاقه و عقلانیت. اولی به شما انگیزه می‌دهد و دومی راه را روشن می‌کند.

در انتخاب دوستانتان دقت کنید: این از همان نصیحت‌های پدرانه است که اگر فراموشتان شود، احتمالا ضرر می‌کنید. تینا سیروانی که دانشجوی سال آخر روان‌شناسی است، می‌گوید: «در طول ترم اول، خیلی از بچه‌های کلاس به صورت گروهی با هم دوست شدند. من و دوستانم که یک گروه چهارنفره بودیم هم در همان ایام با هم آشنا شدیم، اما هر چه می‌گذشت ارتباطمان سست‌تر می‌شد به سال چهارم که رسیدیم هیچ کداممان با هم دوست معمولی هم نبودیم. تازه فهمیدم از همان اول هم به همدیگر ربطی نداشتیم!» این تجربه بسیاری از دانشجویانی است که همان روزهای اول به دنبال هم‌صحبت می‌گردند و همین عجول بودن کار دستشان می‌دهد، درست است که انتخاب یک دوست همدل و همزبان کمی زمان می‌طلبد اما بالاخره هزینه یک انتخاب درست خیلی کمتر از هزینه تصحیح یک انتخاب اشتباه است.

لطفا دانشگاهتان را بشناسید: چهار سال بعد که به دنبال مدرک فارغ‌التحصیلی‌تان بروید یک برگه می‌دهند دستتان و می‌گویند از تمام واحدهای دانشگاه امضا جمع کن! راستی این واحدها و خدماتش را می‌شناسید؟ زهرا سلامی که بهمن سال گذشته فارغ‌التحصیل شده در جواب این سوال با خنده می‌گوید: راستش را بخواهید من فقط مسیر دانشکده و کلاس‌هایم را خوب بلد بودم. وقتی درسم تمام شد تازه فهمیدم در دانشگاه‌ها وام‌های درست و درمان هم می‌دهند و من فقط به یک وام صدهزارتومانی قرض‌الحسنه بسنده کرده بودم! خیلی دیر دانستم که استخر دانشگاه برای ما مجانی بوده است. مرکز مشاوره دانشگاه را هم که اصلا نرفته بودم و نمی‌شناختم خیلی خدمات دیگر هم بود که من اصلا از وجودشان آگاهی نداشتم، خلاصه کار از کار گذشته بود.

با هم اتاقی‌ها و همخانه‌ای‌ها توافق کنید: این نکته مربوط به کسانی می‌شود که قرار است به یک شهر دیگر بروند. در یک فرصت مناسب بنشینید و درباره خصوصیت‌های اخلاقی خودتان و دیگران، نحوه نظافت اتاق، نحوه مهمان دعوت کردن و... با هم صحبت کنید. درست است که این توافق‌ها در بیشتر موارد مخصوصا در ترم‌های اول رعایت نمی‌شود اما گفتن آنها، هم صمیمیت می‌آورد و هم گزک را از دست دیگران می‌گیرد و اما در صورتی که آبتان با هم اتاقی‌ها به یک جو نمی‌رود، از همان اول اتاقتان را عوض کنید تا هم خیال خودتان راحت شود و هم دیگران از غرغرهای احتمالی شما در امان بمانند.

کلاس‌های فوق برنامه دانشگاه را دریابید: برخی از کلاس‌های فوق برنامه دانشگاه مهارت‌های شما را افزایش می‌دهد و کمک می‌کند تا راحت‌تر جذب بازارکار شوید. کلاس‌هایی مثل دوره‌های آموزش رایانه ممکن است کمی وقت‌گیر باشد، اما حتما در یافتن کار مناسب در آینده کمک‌کننده خواهد بود. فراموش نکنید که قیمت این کلاس‌ها در داخل دانشگاه‌ها، با تخفیفات دانشجویی لحاظ می‌شود.

اینجا دبیرستان نیست: اگر از ترم بالایی‌ها بپرسید چه ترمی کمترین معدل را داشته‌اند، بیشترشان می‌گویند ترم یک! چرا؟ خب معلوم است چون هنوز درس خواندن بلد نبوده‌اند. روش درس خواندن در دانشگاه با دبیرستان خیلی فرق می‌کند، شما در طول ترم باید کتاب‌های اصلی یا فصل‌های کلیدی این کتاب‌ها را بخوانید اما برای امتحان تا جایی که می‌توانید باید نمونه سوال و جزوه‌های سرکلاس را مطالعه کنید.

زبان بخوانید: یادتان باشد معیار زبان در دانشگاه مهارت خواندن است، شما باید بتوانید متون تخصصی رشته‌تان را بخوانید و بفهمید به طور کلی چه می‌گوید. پس این‌قدر به لهجه مناسب داشتن و مهارت نوشتن گیر ندهید، در عوض از همان ترم‌های اول خودتان را به خواندن متون اصلی عادت دهید تا کم‌کم با واژگان کلیدی رشته تخصصی‌تان آشنا شوید.

و اما سخن آخر...

دانشجو در محیط بی‌هدف و بی‌برنامه، خودش و اهدافش را فراموش می‌کند، معاشرت‌های اشتباه، رشد شما را متوقف می‌کند. یادتان باشد برای درست زندگی کردن، تا ابد وقت ندارید و در همین دانشگاه است که مدیریت زمان، برنامه‌ریزی، مدیریت امور عاطفی و... را یاد می‌گیرید. شاید طی این چهار سال عاشق هم شدید، باید هوش عاطفیتان را تقویت کرده باشید و بلد باشید اوضاعتان را درست مدیریت کنید. هر طور که دانشجو باشید، بعدا جذب بازار کار می‌شوید پس حواستان باشد مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی را رشد دهید و طوری در فعالیت‌های فوق برنامه دانشگاه حاضر شوید که از هدف اصلی‌تان، عقب نمانید. جوانی یک بار تجربه می‌شود، این چند سال دانشجویی هم بخش مهمی از فصل جوانی‌تان را به خود اختصاص داده است. دانشجوی توانگر کسی است که علاوه بر درس، ابعاد شخصیتی و استعدادهایش را شناخته است و مهارت‌هایی را در همین سال‌ها آموخته که برای آینده‌اش راه‌گشاست.

شیما نادری