دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

کتابم کو کدام کتابخانه


کتابم کو کدام کتابخانه

یادش بخیر روزی که وارد مدرسه شدم, هویت یافته بودم از بس که سر برداشتن کتاب های خواهر بزرگ ترم سرزنش شنیده بودم که دیگه داشتم عقده ای می شدم تا اینکه کتاب اولم را در مدرسه به خودم دادند

یادش بخیر روزی که وارد مدرسه شدم، هویت یافته بودم. از بس که سر برداشتن کتاب های خواهر بزرگ ترم سرزنش شنیده بودم که دیگه داشتم عقده ای می شدم تا اینکه کتاب اولم را در مدرسه به خودم دادند. پدر و مادرم از بس به دروغ دفتر، روزنامه، مجله و کتاب های خود را به عنوان کتاب به من داده بودند خسته شده بودند. روز اول مدرسه آنها نیز نفسی راحت کشیدند. بزرگ شدم نه خیلی تقریباً تا راهنمایی، کتاب ها سخت و درس ها ناملموس و کتاب و درس مدرسه عادت و خسته کننده، شدت این وضع را در دبیرستان و اوج آن را در رقابت سالم و به اصطلاح جنگ ساکت قبل از دانشگاه با تمام وجود لمس کردم. تمام این مدت من مانده بودم و حرف های مادرم که مگر کتاب نمی خواستی چرا نمی خوانی. به هر ترتیب و در عین بی خبری و ناباوری در رشته کتابداری و اطلاع رسانی وارد یکی از دانشگاه های تهران شدم. اولین جمله ای که مادرم گفت این بود: آرزویم برآورده شد او عاشق کتاب بود حالا هم به کتابخانه رسید. آری به کتاب و کتابخانه و علم کتابداری و اطلاع رسانی رسیده بودم. هر روز که از درس و دانشگاه می گذشت بیشتر متوجه می شدم که کتابت چیست؟ همان ثبت و ضبط اطلاعات به هر شیوه ای برای انتقال دانسته ها و راه و چاه به آیندگان است. کتابخانه چیست: همان گنجینه شناسایی، تهیه، سازماندهی و ارائه کتاب و اطلاعات است. کتاب چیست: همان اطلاعات است، همان تجربه های مضبوط و مبسوط است، همان محمل های علم و آگاهی است. اطلاعات و آگاهی چیست: همان دانستن است که سبب تغییر می شود، تصمیم درست می شود، فرهنگ صحیح می شود، رشد، توسعه، بالندگی و پویایی می شود. اندکی تأمل کردم با خودم گفتم اینکه کل زندگی است، یعنی تمام هر آنچه که بشر دنبال آن است.

باز بیشتر و بیشتر خواندم در علم کتاب و اطلاعات غرق غرور و هویت شدم همین طور کارشناسی، کارشناسی ارشد تا اینکه به دکتری رسیدم. افتخار می کردم در قله ای هستم که می توانم در فرهنگ، توسعه و پویایی کشورم سهیم باشم. من فرزند عصر اطلاعاتم، عصری که اطلاعات در آن قدرت تمام عیار است. من کتابدارم، همان متخصص علم اطلاع رسانی و مجهز به فنون گشایش راه های آگاهی، بالندگی، پویایی و توسعه، چقدر من خوش شانسم.

با ناز و خرامان و اندکی غرور وارد محیط کار و به اصطلاح اجتماع شدم!!! کاش وارد نمی شدم، نمی دانم من خواب بودم و خواب کتابخانه های عجیب را می دیدم یا من غیرعلمی می نگریستم یا شاید باید قبول می کردم که همین است که هست.

در هر سریال و برنامه رادیویی هر تهیه کننده طنز یا برنامه ای وقتی سوژه ای کم می آورد سراغ کتابدار می رود، در هر وزارتخانه ای بودجه کم می آورند اعلام می کنند نیازی به کتابدار مدرسه نیست، در هر دانشگاهی به خصوص دانشگاه های تازه تأسیس به اجبار استاندارد دانشگاهی وقتی می شنوند باید کتابخانه داشته باشند، تنگ و تاریک ترین اتاق ها را با یکی دو گونی کتاب، کتابخانه می خوانند. انبارهایی با کتابهای قدیمی و خاک خورده و قرائت خانه های ملقب به پاتق کنکوری ها را کتابخانه عمومی می نامند. در هر سازمان تخصصی، فنی، مهندسی، پزشکی و ... برای هر دکتر و مهندسی وقتی پستی کم می آورند و ریاست محترم کتابخانه را نصیب می کنند و برای هر فامیل و آشنای سفارش شده ای درهر رشته ای و با هر مدرکی دنبال کار می گردند در کتابخانه مفتخر به شغل کتابداری می کنند و در نهایت می گویند «کتابداری علم نیست و نیاز به تحصیل دانشگاهی ندارد، به صورت تجربی در دوره کوتاه مدت می توان تمام آن را یاد گرفت!»

در درس تاریخ کتابخانه ها و کتابداری خوانده بودم تمدن هایی که به شکوفایی رسیده اند و در راه توسعه جامعه مدنی گام های بسیار بزرگی برداشته اند، به کتاب و کتابخانه و کتابداری بسیار ارج می نهادند. دردرس نو سوادان و کودکان آموختم که اوج دوران عادت به مطالعه و کتابخوانی دوران کودکی بوده و همین جاست که پایه های مطالعه و قبول آگاهی و تغییر شکل صورت می گیرد. کودک انیس گشته با کتاب و اطلاعات روزی بدون مطالعه را به سان شبی بدون مسواک خوابیدن می داند. چرا به سلامت جسم مان می رسیم و سلامت روح و روان را فراموش کرده ایم. افسوس نمی دانیم که اگر بدون مطالعه و آگاهی به فواید مسواک آن را نزنیم چه بسا نزدنش بهتر از زدنش باشد. ولی انگار به بی مطالعه انجام دادن اعمال عادت کرده ایم.

همچنان که درس های مختلف را مرور می کنم متوجه می شوم که چه گوهرهای گرانبهایی را داریم و بدان توجهی نمی کنیم. در درس کتابخانه های تخصصی آموختم کتابخانه مغز متفکر هر سازمانی است، هر چقدر کتابخانه ، قوی تر، روز آمدتر و کار آمدتر باشد سازمان پویاتر، قوی تر و ثمر بخش تر خواهد بود چون کتابخانه تغذیه کننده و روز آمد نگهدارنده متخصصان آن سازمان و در نهایت خود سازمان است به عبارتی پویایی هر سازمان به کتابخانه و اطلاعات است پس باید کتابخانه مهم ترین بخش سازمان باشد ولی آیا این گونه است؟

یک جامعه و یک کشور بسان یک سازمان است که کتابخانه های مختلف ( عمومی، تخصصی، کودکان، دانشگاهی، مدرسه ای و ...) هر یک به نوبه خود درپویا نگهداشتن جامعه خود سهم و نقش بسزایی دارند. بنابر این برای پویایی و توسعه فرهنگی و اقتصادی و علمی کشور در وهله اول باید کتابخانه ها مورد توجه و حمایت قرار گیرند جایی که سازندگان یک جامعه یعنی افراد آن از آنجا تغذیه می شوند. زمان ریشه کنی بیسوادی خواندن و نوشتن مدت ها پیش گذشته است اکنون جامعه نیاز به با سوادان سواد اطلاعاتی دارد که به اهمیت اطلاعات وآگاهی پی برده باشند و رفع نیاز اطلاعاتی را از تامین نون شب واجب تر دانند.

آری با مسلح شدن افراد یک جامعه به علم و آگاهی تمام آن جامعه سرتا پا جنبش و حرکت سازنده شده و قله های موفقیت و توسعه یکی پس از دیگری طی خواهد شد. این مسیر و مقصد میسر نخواهد شد مگر از طریق توجه به علم بسیار تخصصی علوم کتابداری و اطلاع رسانی، کتابخانه های مختلف در تمام نقاط کشور به خصوص کتابخانه های کودکان، مدارس و عمومی.

کتابخانه ها: مراکز تخصصی علمی و اطلاعاتی هستند که درآن متخصصانی مشغول به فعالیت هستند که از یک سو ضمن شناسایی نیازهای جامعه و سازمان مادر خود و مخاطبان خود، همچنین از سوی دیگر با شناسایی تمام منابع اطلاعاتی و تشخیص صحیح از نادرست، و با تکیه بر علم تخصصی سازماندهی، طبقه بندی و اشاعه اطلاعات به انواع شیوه های مختلف از قصه گویی و شعرخوانی درکتابخانه های کودکان گرفته تا اشاعه گزینشی اطلاعات به متخصصان درکتابخانه های تخصصی، درجریان و گردش اطلاعات در شریان های مختلف جامعه وانگهی آگاهی، پویایی و خردمندی و در نهایت توسعه جامعه گام برمی دارند. بیایید قلب تپنده جامعه خود یعنی کتابخانه ها را ارج نهیم و در سلامت و سعادت آن بکوشیم تا این نهاد مظلوم و حقیقتا زیبا وظیفه خود یعنی خون رسانی و تغذیه تمام اعضا و پیکره جامعه مان را به خوبی به انجام برساند.

مادر شاید امروز روزی باشد که آرزوهایت برآورده شود.

اسماعیل حبیبی

دانشجوی دکتری علوم کتابداری و اطلاع رسانی