پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت فلسفه جرم شناسی


گرچه دربارهٔ تعریف جرم‌شناسی اختلاف نظر فراوان است، اما اجمالاً می‌توان آن را دانشی دانست که به تبیین علل و عوامل وقوع جرم می‌پردازد تا از طریق کنترل و مهار آنها به پیشگیری …

گرچه دربارهٔ تعریف جرم‌شناسی اختلاف نظر فراوان است، اما اجمالاً می‌توان آن را دانشی دانست که به تبیین علل و عوامل وقوع جرم می‌پردازد تا از طریق کنترل و مهار آنها به پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح و درمان مجرمان دست یابد.

در تعریفی دیگر می‌توان جرم‌شناسی را «علمی [دانست] که عوامل و فرایندهای کنش جنایی را بررسی می‌کند و از آغاز شناخت این عوامل و فرایندها، بهترین استراتژیها و فنون را برای جلوگیری و در حد امکان تقلیل این شر اجتماعی تعیین می‌کند.» جرم‌شناسی به دو دورهٔ ماقبل علمی و عملی تقسیم شده است و آنچه باعث این تقسیم شده، روش مطالعه و بررسی پدیدهٔ مجرمانه است؛ به این معنا که اگر شیوهٔ بررسی صرفاً تعقلی و بدون استفاده از روشهای علوم تجربی ـ یعنی مشاهدهٔ عینی واقعیات و ارائهٔ تئوری یا نظریه‌پردازی و آزمایش ـ باشد جرم‌شناسی ماقبل علمی است، اما در صورتی که از روش علوم تجربی ـ یعنی آنچه در علوم طبیعی همچون فیزیک و شیمی و پزشکی و... به کار می‌رود ـ استفاده شده، با جرم‌شناسی علمی مواجه هستیم. جرم‌شناسی علمی از قریب یکصد و پنجاه سال پیش و تحت تأثیر پیشرفتهای حیرت‌انگیزی که در علوم تجربی در نتیجهٔ به کار بردن روش علمی به دست آمد آغاز شده است. از سالیان دور، برخی از جرم‌شناسان با به کار بردن روش علمی در انتظار به دست آوردن نتایج محیرالعقولی بودند؛ کاری که اولین بار سزار لمبروزو با مطالعه و بررسی اجساد و بدن زندانیان و سربازان انجام داد نمونه‌ای از این‌گونه مطالعات بود. اما گذشت زمان تأملاتی را در این زمینه ایجاد کرده است و اینک سؤال این است که آیا به واقع در جرم‌شناسی می‌توان از روش علمی همانند علوم طبیعی بهره جست. آیا روش مطالعه در جرم‌شناسی باید روش علمی باشد؟

آنچه باعث این تردید شده است، تفاوتهای عظیم جرم‌شناسی با علوم تجربی در موضوع رابطهٔ علیت و امور دیگر است. مثلاً در علوم تجربی رابطهٔ علیت خطی است، اما در جرم‌شناسی شبکه‌ای و دایره‌ای؛ در علوم تجربی عامل واحد نتیجهٔ واحد دارد، اما در جرم‌شناسی گاه عامل واحد نتایج متعدد و گاه متضاد دارد که از آن به عامل مضاعف یاد می‌کنند؛ وقایع در علوم طبیعی، عینی و ساده و به‌طور نامتناهی قابل تولید هستند، اما بزهکاری مانند سایر وقایع انسانی و اجتماعی، ذهنی و پیچیده و تاریخی است؛ در علوم تجربی و طبیعی، برخلاف جرم‌شناسی گرایشهای محقق و شخصیت او در نتایجی که به دست می‌آورد نقشی ندارد؛ ابزارهای مشاهده در علوم طبیعی خارج از ذات مشاهده‌کننده است، ولی آلت مشاهده در جرم‌شناسی خاص خود محقق است؛ پیش‌بینی و توجیه علیت در قلمرو علوم طبیعی در سایهٔ قوانین شرطی است، اما این نوع پیش‌بینی و توجیه در جرم‌شناسی در غایت سختی است.

بررسی موضوعات مذکور و موضوعات مهم دیگر اقتضای آن را دارد که دانشی به نام فلسفهٔ جرم‌شناسی داشته باشیم تا خود جرم‌شناسی بر پایه‌های علمی استوار باشد. فلسفهٔ جرم‌شناسی از زمرهٔ فلسفه‌های مضاف به شمار می‌رود و فلسفه‌های مضاف «حوزه‌ای از مباحث یا شاخه‌ای از علم است که با نگاه کلی و برونی و به شیوهٔ عقلانی ـ انتقادی به‌طور مستقیم ذات مضاف‌الیه خود را مورد مطالعه قرار می‌دهد.» به تعبیر دیگر فلسفه مضاف، «دانش مطالعهٔ فرانگر / عقلانی احوال و احکام کلی یک علم یا رشتهٔ علمی (همچون علم جامعه‌شناسی و علوم انسانی) یا یک هستومند دستگاهوار انگاشتهٔ حقیقی یا اعتباری (مانند جامعه و علم)» می‌باشد. نتیجه آنکه فلسفهٔ جرم‌شناسی بدون آنکه به بررسی عوامل و فرایندهای پدیدهٔ مجرمانه بپردازد، به بررسی مباحث بنیادین جرم‌شناسی می‌پردازد. علاوه بر موضوعات و مباحث پیش‌گفته، نمونه‌های دیگری از مباحث ضروری جرم‌شناسی که جایگاه آنها نه در خود جرم‌شناسی که در فلسفهٔ جرم‌شناسی است عبارت‌اند از: جبر و اختیار؛ تبیین دقیق مفهوم علت، عامل و شرط و نیز تبیین دقیق جرم موضوع جرم‌شناسی و تمایز آن از مفاهیم مشابه؛ توجیه عوامل مضاعف؛ چگونگی تأثیر عوامل در وقوع جرم به‌خصوص عوامل جسمی و فیزیکی.