شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
رستگاری در لجن
کابوس ۱۱سپتامبر، بعد از گذشت هفت سال، هنوز هم دست از سر آمریکاییها برنداشته است. از بین رفتن «رویای آمریکایی» و متلاشی شدن همه امنیت و آرامش کاذبی که مدام سیاستمداران و جامعهشناسان ایالات متحده از آن حرف میزدند، باعث پوچی و سردرگمی شده است. حالا، دورهای است که حتی روایتهای فانتزی محبوب آمریکایی هم از «مرگ»، «نابودی»، «جنگ» و... سخن میگویند و چارهای جز نمایش «ترس»از«نیستی» ندارند. فرقی نمیکند که آن اثر، «بتمن» باشد یا رمانی درباره آخرالزمان. این وحشت و دلهره است که باعث شده نویسندهها و کارگردانان، در تمام آثارشان«موقعیت» تازه و البته تیره و تار سرزمینشان را روایت کنند و جالب اینکه محصول آنها، مخاطبان وسیعی هم پیدا میکند و به این ترتیب «درد مشترک» یک ملت به راحتی تشریح میشود. «جاده»، آخرین رمان «کورمک مکارتی» هم شرح این زوال و نابودی است. توصیف دقیق و هولانگیز، از سرزمینی که حتی کسی گذشتهاش را به یاد نمیآورد و هر چه هست، تلاش برای بقاست. محصول دنیایی که دیگر کسی امیدی به زندگی ندارد و تنها مرگ است که ساکنان را تهدید میکند. داستان او، روایت سفر بیهدف پدر و پسری در «جادهای» بیانتهاست. در اینجا هم، مانند بسیاری از این نوع داستانها با آدمهایی طرف هستیم که تغییر ماهیت دادهاند و با خوی سبعانهشان، تنها به دنبال زندهها هستند تا آنها را به عنوان ذخیره غذایی در انبارها نگه دارند. اما این اتفاقها نیستند که داستان را جلو میبرند. آدمخوارها هر از چندگاهی سر وکلهشان پیدا میشود؛اما مهمتر از آنها، این«ترس» است که باعث تکاپوی دو قهرمان و در نتیجه عامل کشمکش در داستان میشود. پدر، میخواهد به پسربچهاش ثابت کند که زندگی، ارزش همه سختیها را دارد.او مدام تلاش میکند تا به پسر امید بدهد. اگرچه خودش هم نمیداند چرا باید در این صحرای بیانتها راه بروند و دنبال مامن باشند.
اساس رمان جاده، همین تلاش برای بقاست. تلاشی که با انگیزه پدر گره خورده و به این ترتیب در دنیای بیحس و مرده شوری هرچند اندک ایجاد میکند. مکارتی هم بیش از هر چیز، حتی بیش از توصیف موقعیت قهرمانها، سعی کرده چشماندازها و موقعیتی که دو قهرمان بینامش در آن گرفتار شدهاند را توضیح دهد. مثلا:«...آن سوی رودخانه، نهر تیره خشکیدهای دیده میشد. تنههای سوخته و بیشاخ وبرگ درختها در همه جهات گسترده شده بودند. خاکسترها روی سطح جاده پراکنده میشدند و سیمهای بدون برقی که از چراغهای برق آویزان بودند، در میان باد تاب میخوردند صدای ناله مانندی تولید میکردند...» شرحی دقیق وتصویری از دنیای نابود شده دور و اطراف شخصیتها. موضوعی که باعث میشود خواننده مدام منتظر فاجعهای باشد و در این سکوت و سرمای وحشتناک، هر لحظه انتظار حملهای را داشته باشد. بیآنکه به یاد بیاورد فاجعه اصلی، خیلی قبلتر، رخ داده است و حالا او شاهد نتیجه آن فاجعه ترسناک است. مکارتی همان ایده رمان مشهورش، «جایی برای پیرمردها نیست»، را در اینجا به کار برده:او تا جایی که امکان دارد هیچ اطلاعاتی از گذشته شخصیتها نمیدهد و آنها را رها میکند تا سرنوشت کنونیشان اهمیت پیدا کند.
مکارتی حتی فاجعهای که رخ داده را هم توضیح نمیدهد و تنها بر فضای خاکستری، خاک گرفته و مرده تاکید میکند. مکارتی در گفتوگویی درباره سرنوشت آدمها و اتفاقاتی که برایشان افتاده، با شیطنت گفته است که او هم مانند خوانندگان نمیداند شخصیت پدر و پسر به کجا میروند و در دنیا، واقعا چه اتفاقی افتاده؛ برای همین هر خوانندهای میتواند این بخشهای خالی را خودش پر کند و با هراسهایش پایان تازهای برای داستان در نظر بگیرد. نکتهای که باعث شده انواع تعبیر وتفسیرها درباره «جاده» به وجود بیاید؛ بعضی آن را نتیجه حملات تروریستی بدانند و گروهی از انفجار بمب اتمی حرف بزنند و جمعی هم از حوادث طبیعی و تلاش کاملا طبیعی انسانها برای بقا بگویند. این شیوه روایت در رمان «جایی برای پیرمردها نیست» باعث حذف پیشزمینه و طراحی اتفاقهای بدون منطق شد که چندان شباهتی به باقی جریانهای روز نداشت. در اینجا هم اگرچه همهچیز به آن اندازه بیپشتوانه نیست، اما میتواند خواننده را با موقعیت تازهای روبهرو کند. کورمک مکارتی با دیالوگهای اندک و غیر معمول، تلاش میکند این فضاهای خالی را پررنگتر کند. در کل رمان «جاده» جز سوال و جواب، حرفی رد و بدل نمیشود.
شخصیتها اگرچه مایلند ارتباطشان را حفظ کنند اما هیچ موضوعی برای حرف زدن پیدا نمیکنند. پسر، خاطرهای از گذشته ندارد و نمیداند «زندگی» چگونه بوده و پدر هم نمیتواند در آن کثافت جاری و خشکی بیحد و حصر از نشانههای حیات بگوید. اینها همگی بستری است تا «زنده» بودن این دو نفر کاملا اهمیت پیدا کند و درونمایه اثر روشن شود. مکارتی درگفتوگویش با اپراـ مجری مشهور آمریکایی ـ درباره تلاش بینتیجه این دو شخص گفته است که در داستان او حتی این آدمها هم مهم نیستند. مهم این است که نشانهای از حیات، با همه حس عشق، تعهد، محبت و دوستداشتن همچنان وجود داشته باشد. در آن برهوت، همینهاست که به آن پدر و پسر هویت میدهد. با این همه، نکته جالب اینجاست که بعضی منتقدان آمریکایی و اروپایی، تصویرسازیهای او از جهان نابود شده و امید به زندگی را در میان فیلمها و کتابهای دیگر ردیابی کردهاند. برای مثال، فیلم«مکس دیوانه» ساخته جرج میلرهم آخرالزمان را نمایش میدهد که دیگر هیچ آبی وجود ندارد و همه جا برهوت است. در آنجا هم گروهی به دنبال صید آدمهای زنده و کشف آب هستند.
در فیلمهای جرج رومرو هم فضای ترسناک و آکنده از مرگ و نیستی، همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد؛ همانطور که در «جاده» همهچیز تحت تاثیر این فضاست. اما از همه جالبتر نکتهای است که ریویونویس خبرگزاری رویترز به آن اشاره میکند: اینکه دنیای آخرالزمانی «جاده» شبیه دنیایی است که ژوزه ساراماگو سعی کرده در آثارش توصیف کند. او همچنین به زاویه دید مکارتی اشاره میکند که تلخی و تیرگی آثار ساموئل بکت را دارد. مکارتی همانقدر بدبینانه به دیگر زندههای آواره در «جاده» اشاره میکند که ساموئل بکت در آثارش به روابط بین آدمها میپردازد. با این همه مکارتی توضیح داده که موضوع داستان در سال ۲۰۰۳، اتفاقی به ذهنش رسیده است. آن زمان او همراه پسرش در الپسوی مکزیک بوده و در متلی ساکن شده. متلی با چشمانداز شهری در میان صحرا. او همان لحظه فکر کرده که اگر روزی تمام دنیا به این صورت شود، چه چیزی در انتظار پسرش خواهد بود. همین ایده، باعث نوشتن یکی از مهمترین رمانهای معاصر آمریکا شده است. با این وجود، «جاده»هم ورای همه تیرگی و تلخیاش، تصویری از امید به همراه دارد. شاهکار مکارتی تصویر «زندگی» در همین برهوت است. انسانهای درمانده او در زبالهها، میان مردارها و غذاهای فاسد شده رستگار میشوند. حتی اگر معجزهای در کار نباشد و هیچکس به «انسان» توجه نکند.
کریم نیکونظر
جاده
کورمک مکارتی
ترجمه: ایرج مثال آذر
نشر در دانش بهمن
چاپ اول: ۱۳۸۷
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست