سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

اقوام روزگار به اخلاق زنده اند


اقوام روزگار به اخلاق زنده اند

چندی پیش که به سخنان مقام معظم رهبری گوش فرا داده بودم ایشان جمله ای بیان فرمودند که شاید مهمترین معضل روزگار ما مربوط به آن باشد

چندی پیش که به سخنان مقام معظم رهبری گوش فرا داده بودم ایشان جمله ای بیان فرمودند که شاید مهمترین معضل روزگار ما مربوط به آن باشد. مضمون گفته ایشان این بود که علوم انسانی در ایران اهداف راستین خویش را دنبال نمی نمایند و این در حقیقت جان کلام و اشارتی عظیم بود، زیرا آنچه سبب پیشرفت و عظمت یافتن یک ملت می گردد، همانا پرداختن به چگونگی کسب اخلاق، شکل گیری و بروز رفتار ناشی از عقاید پذیرفته شده در وجود یکایک افراد یک جامعه است. پرداختن به مساله اخلاق اساسی ترین و مبرم ترین نیاز جوامع انسانی از ازل تا ابد می باشد. جوامعی که از نظر فرهنگی غنی هستند کمتر دستخوش تغییرات پیرامونی می گردند و جوامع ضعیف با کوچکترین نسیمی شیران علم می گردند. یکی از دردهای بزرگ و زیربنای ما عدم شکل گیری شخصیت اجتماعی و بروز رفتارهای اجتماعی در نزد آنانی است که هماره به عنوان یک الگو از طرف سایر آحاد مورد پذیرش قرار می گیرند. توجه داشته باشید اگر ژاپن ویران شده از جنگ جهانی دوم، توانست به عنوان یک ابرقدرت سر از زیر خاکسترها و آوار جنگ بردارد، فرهنگ غنی، رعایت احترام فردی و وجود اخلاق غنی در آنان بود. سعدی علیه الرحمه در باب اهمیت اخلاق می فرماید:

اقوام روزگار به اخلاق زنده اند

قومی که گشت فاقد اخلاق مرده است

داشتن اخلاق حسنه و چگونگی کسب آن سبب بهروزی و پیشرفت می گردد زیرا وحدت ملی را قوام بخشیده و روزنه های نفوذ استعمارگران را می بندد. پیامبر گرامی اسلام(ص) در پایان عمر گرانبهای خویش می فرمایند «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» من برگزیده شدم تا مکارم اخلاقی را برای شما تمام کنم. سراسر کتاب آسمانی ما مسلمین قرآن شریف، ما را پند و اندرز به علم و اخلاق و رعایت احترام تمامی آحاد جامعه می نماید زیرا انسان ها را در بهره مندی از حقوق اجتماعی برابر و در روابط فیمابین برادر می داند. برخلاف آنچه که در ذهن ما نقش بسته، به دلیل پیدایش مکتب های اخلاق گرا و تاکید در قانون گرایی در غرب، ما رعایت آداب فرهنگی و حقوق اجتماعی را در غرب بیش از خاورمیانه می بینیم و در این میانه هیچ چاره ای نداریم مگر اینکه واقعیت های موجود را بپذیریم و سعی در اصلاح نواقص خود داشته باشیم.

دکتر الکسیس کارل در کتاب انسان موجود ناشناخته می گوید: همه روش ها چه کمی و چه کیفی باید به کار روند، روابطی که به زبان ریاضی بیان می شوند حقیقت و اهمیت بیشتری از آنها که به این زبان قابل بیان نیستند ندارند، داروین، کلودبرنارد و پاستور که نظریات و کشفیات خود را با فرمول های ریاضی (جبری) توجیه نکرده اند نیز چون انیشتین و نیوتون مردان بزرگی بوده اند. آنگاه که علمی غیر از ریاضیات علم محسوب نگردد، علوم انسانی که بدیهی ترین و لازم ترین علوم برای به زیستی و به کامی جوامع انسانی برای نیل به یک جامعه متحد و قابل زیست است نادیده گرفته می شود و به راحتی افراد دچار آسیب های روانی متعدد می گردند. همه کس به راحتی به این امر اذعان دارند که امر آموزش و پرورش افراد تنها از راه اعتلای علوم انسانی میسورمی گردد. شاید یکی از بزرگترین عیوب و تفاوت ما با سایر بلوک غرب در این باشد که پای آموزش و پرورش ما در راستای تربیت یعنی همان پرورش صحیح می لنگد. در کشورهای غربی افراد باهوش را به سوی فراگیری علوم انسانی هدایت می کنند اما در کشور ما در درجه اول به سوی علوم ریاضی سپس علوم تجربی و دست آخر اگر فرصتی باقی باشد را مشمول علوم انسانی می نمایند و این امر دقیقا در تمامی دبیرستان های کشور ما عمومیت دارد.

زیرا مشاورین تحصیلی دروس علوم انسانی را ساده تصور کرده و افرادی را که استعداد کافی ندارند، به فراگیری این رشته هدایت می نمایند. اما در غرب برخلاف این راهبرد عمل می نمایند، زیرا علوم انسانی نیاز به افرادی خلاق، باهوش و کارآمد دارد تا بتوانند معضلات و گلوگاه ها را شناخته، سپس با ارائه راهبرد مناسب در رفع معضل پیش آمده می کوشند. نتیجه کار ما این می شود که به خاطر فرهنگ کنونی افرادی که در رشته علوم انسانی تحصیل می نمایند در خود، آن احساس استغنا و باروری را که یک مهندس یا دکتر علوم پزشکی احساس می کند در نمی یابد و سرانجام این افراد سرخورده می شوند انسانها بر اساس یک نظم دقیق تر از جهان دقیقی که پیرامونشان را فرا گرفته آفریده شده اند با کمی احتساب می توان حرکات سیارات، ستاره ها و سایر رخداد های عینی طبیعت را سنجید. اما انسان چون موجودی هوشمند است، ناشناخته باقی مانده است و شناسایی او به سادگی امکان پذیرنیست.

«و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قدخاب من دسیها»سراسر قرآن و احادیث نبوی ما را به داشتن تقوا و اخلا ق حسنه انسانی فرا می خواند از سرنوشت اقوامی که به دلیل فساد اخلا قی مضمحل گردیده اند سخن می گوید، از رعایت احترام و حفظ حریم دیگران و داشتن اخلا ق حسنه سخن می گوید و داشتن اخلا ق حسنه را بر تمامی آحاد مردم و علی الخصوص زعمای قوم واحب می داند. اما... ما چه می خواهیم و جه انجام می دهیم.خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب اخلا ق ناصری حکمت عملی را سه قسم می داند: اول تهذیب اخلا ق، دوم تدبیر منزل، سوم سیاست مدن و می گوید: دریافت این امر که انسان اشرف مخلوقات است و این نوع را رفتارهای خویش که بدور از هر گونه افعال حیوانی باشد جایز است و این مقدور نشود مگر به تربیت و تربیت صورت نپذیرد مگر به آموزش و آموزش ممکن نشود مگر به علم.

اما باید پذیرفت که هر نفسی را کمال و نقصانی است و هیچ کس نیست که در او این امر ملموس نباشد، اما آنچه که سبب می گردد تا کمالا ت انسانی بر نقوص حیوانی فائق آید، درک و عقل است. خلا صه آنکه داشتن اخلا ق حسنه معرف وجود بهداشت روانی در فرد است. فردی که از سلا مت روان برخوردار باشد خود را جزئی از اجتماع قلمداد کرده و در پی آن است که هر چه بیشتر با رعایت آداب و اصول قوانین اجتماعی برای خود احترام و جایگاه مناسب اجتماعی کسب کند. فرد اخلا ق گرا هر چه بیشتر و بیشتر از خلق وخوی حیوانی دور گشته و هماره سعی می کند مزیت ابعاد اخلا قی انسان را به تمامی آحاد جامعه افزایش دهد.

نویسنده : عباس سید کریمی