یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مواجهه ایرانیان با فناوری


مواجهه ایرانیان با فناوری

تکنولوژی چیست فلسفه تکنولوژی چیست این پرسش هایی است که ما در این جستار کوتاه خواهیم کوشید به آنها پاسخ دهیم

تکنولوژی چیست ؟ فلسفه تکنولوژی چیست؟ این پرسش هایی است که ما در این جستار کوتاه خواهیم کوشید به آنها پاسخ دهیم .

تکنولوژی، که معادل فارسی آن فناوری است از دو لغت یونانی techne و logia تشکیل شده‌است که اولی به معنی هنر و فن و دومی‌به معنی علم و دانش است. فناوری یا تکنولوژی را می‌توان توانایی و دانایی تبدیل علم نظری و انتزاعی به علم کاربردی و ابزاری تلقی کرد . توانایی ابزار سازی بشر قدمتی تاریخی دارد و این روند از زمانی که انسان با تراش استخوان ، کارد ساخت تاکنون که با شکاف هسته ، بمب اتم می‌سازد ادامه دارد. در واقع انسان با ساخت و آفرینش ابزار به ایجاد در وجود دست یازیده است که مهمترین شاخصه انسان از جماد و نبات و حیوان است.

باید توجه داشت که از حدود قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی و با اختراع ماشین بخار به تدریج تحولی ایجاد شد که باید آن را انقلاب تکنولوژیک نامید. انقلابی که خود سرآغاز ایجاد عالم و آدمی ‌نو است. با انقلاب تکنولوژیک انسان به ساحتی نو وارد شد که در کل تاریخ سابقه‌ای نداشت. بنابراین تکنولوژی جدید را نباید صرفاً مجموعه ابزارهایی با کارکردهای خاص و محدود تلقی کرد ، بلکه باید آن را به عنوان یک رابطه و جهت گیری جدید انسان با جهان تلقی کرد. در واقع تکنولوژی یک نحوه ارتباط با عالم و حتی آدم است که در دنیای کهن مانندی نداشته است.

در اینجا توجه به این مطلب ضروری است که میان «دانش» و «تکنولوژی» باید تفاوت قایل شد . دانش برآمده ازکنکاش برای یافتن پاسخ به دغدغه‌های علمی‌فردی اســت کــه در پیکــر پرسش نمودارمی‌شود. نادانسته هایی که دانش به دنبال اوست، هم می‌تواند برخاسته از انگیزه فردی وهم برخاسته از انگیزه گروهی باشد. ولیکن تکنولوژی چنین نیست یعنی، هماره درپی پاسخ دادن به دغدغه و نیازگروهی است در واقع خاستگاه آن نیاز همگانی است. فن آور، هیچگاه فناوری را برای پاسخ دادن به نیاز یک نفر به کار نمی‌گیرد مگر آنکه سفارشی درکار باشد، ازاین رو، تکنولوژی را می‌توان یک امر اجتماعی دانست. تکنولوژی درنگرش به ماهیت و چیستی آن، سامانه‌ای است که دانش را در راه دستیابی به آرمان‌های اجتماعی به شکل سخت افزاری و ابزاری به کار می‌گیرد و به دانش برجستگی و مسیر اجتماعی و در عین حال عینیت می‌بخشد و همین مسئله یعنی جمعی و گروهی بودن تکنولوژی اهمیت و تأثیر آن را بسیار بیشتر و قابل تأمل‌تر و حتی غیرقابل قیاس نسبت به دانش محض می‌کند.

نکته دیگری که در خصوص انقلاب تکنولوژیک و صنعتی باید بدان توجه داشت این است که انقلاب تکنولوژیک را نباید انقلابی دانست که صورت گرفته و تمام شده است بلکه آن را باید انقلابی دایمی‌دانست که هر روز و هر لحظه وارد مرحله نوینی می‌شود. در واقع این انقلاب را باید دربردارنده انقلاب‌های متعدد در قرن‌های اخیر از جمله انقلاب فناوری اطلاعات دانست (انقلاب سومی‌ که به قول تافلر پس از انقلاب کشاورزی و انقلاب صنعتی زندگی بشر را متحول خواهد کرد) و البته در آینده انقلاب‌های بزرگ دیگری نیز به دنبال خواهد داشت.

این انقلاب ها صورت و سیرت جهان را به کلی دگرگون خواهند کرد و به تبع آن نوع روابط انسانی و نحوه زیست آدم در عالم را نیز دگرگون خواهند کرد. در واقع با این انقلابات ، امکان شکل گیری خانواده‌های ثابت (تشکیل خانواده و زندگی ثابت افراد در کنار هم در یک جا به مدت چند سال) برای عده قلیلی وجود خواهد داشت. به عبارت دیگر زندگی افراد به صورت سیال درخواهد آمد.

حال که به پرسش تکنولوژی چیست به مقتضای مجال پرداختیم سراغ پرسش دوم می‌رویم ، فلسفه تکنولوژی چیست ؟ اگر بخواهیم پاسخی کوتاه به این پرسش بدهیم این است که فلسفه تکنولوژی حوزه ای است که به بحث و تأمل در باب حقیقت و چیستی تکنولوژی و نوع ارتباط آن با انسان می‌پردازد و درصدد آن است که با تعمق و تدبر این نکته را دریابد که آیا تکنولوژی تنها ابزار دست انسان است یا اینکه این ابزار خود اقتضائات خاصی دارد که انسان ناگزیر از پذیرش آنهاست؟ و اگر چنین است آن اقتضائات چیست؟ و چه ضرورتهایی را بر زندگی آدمی‌القا می‌کنند ؟

در خصوص تاریخچه فلسفه تکنولوژی باید توجه داشت که از همان آغاز ظهور عقلانیت مدرن دکارتی و کانتی و نیز انقلاب صنعتی همه متفکران بزرگ غربی تکنولوژی را مورد تأمل و تدبر و یا نقد و سنجش خود قرار دادند. بنابراین در همه متفکران بزرگ غربی در دوره جدید ، می‌توان از نوعی فلسفه تکنولوژی سخن گفت. اما این حوزه به طور خاص و جدی با ظهور مارتین هایدگر متفکر بزرگ آلمانی در قرن بیستم شکل گرفت.

وی برای نخستین بار پرسش از تکنولوژی جدید را مطرح ساخت و بدین ترتیب، با ظهور او سخن از «فلسفه تکنولوژی» به میان آمد.

آنچه در خصوص تأمل در فلسفه تکنولوژی اهمیت دارد این است که باید توجه داشت که خط سیر تکنولوژی به هیچ وجه در اختیار کسی نیست یعنی حتی مخترعان اولیه تکنولوژی که خالق آن بودند خود تصویر نهایی چنین موجودی را نداشتند و نمی‌دانستند اختراع و یا کشف تکنولوژیک آن ها تبدیل به یک پدیده بزرگ تر درآینده خواهد شد که چه بسا نتوانند آن را کنترل کنند و همین مسئله است که کار فلسفه تکنولوژی و فیلسوف تکنولوژی را دشوارتر و پیچیده تر از فلاسفه ای می‌کند که برای مثال در زمینه فلسفه تاریخ یا فلسفه ذهن و زبان کار می‌کنند .

اما جا دارد در این جستار مختصر، اشاره ای نیز به تاریخچه مباحث فلسفه تکنولوژی در ایران بیندازیم.

از آغاز مواجهه ما با دوسویه تمدن بورژوازی غرب ، در میان روشنفکران ما همواره بحث‌هایی درباره تکنولوژی و نحوه رویارویی با این پدیدار وجود داشته است. برای مثال در کتاب غربزدگی جلال آل احمد یا در کتاب ماشین در اسارت ماشینیسم شریعتی و یا در آثار و کتب مرحوم مطهری و... مباحثی درباره تکنولوژی، ماهیت آن و عوارض آن و نیز چگونگی دینداری در عصر تکنولوژی دیده می‌شود اما این مباحث معمولاً به صورت پراکنده و آن هم به صورت بیشتر دلسوزانه باقی مانده و به صورت تأملات کاملاً فلسفی در باب تکنولوژی نیست. شاید بتوان گفت مهمترین آرا در حوزه فلسفه تکنولوژی ایرانی را می‌توانیم در سخنان سید احمد فردید بیابیم زیرا وی متأثر از اندیشه‌های هایدگر، بنیانگذار فلسفه تکنولوژی بوده است.

درخصوص تفکرات فردید و نیز شاگردانش که همگی از هایدگر متأثرند ، به یک نکته بسیار اساسی باید توجه داشت و آن اینکه نقد‌های آنان بر تکنولوژی متضمن دیدی منفی و نامبارک به تکنولوژی است. در واقع این متفکران صرفاً بر جنبه‌های منفی تکنولوژی دست گذاشتند و به این مسئله توجه کافی و وافی نکردند که چه بخواهیم و چه نخواهیم دیگر تکنولوژی به عنصری اجتناب ناپذیر از وضعیت ما تبدیل شده است و اگر ملتی به قدرت تکنولوژیک دست نیابد، از صحنه تاریخ حذف خواهد شد و در حقیقت ما محکوم به بهره گیری از تکنولوژی هستیم و در این خصوص به هیچ وجه اختیاری نداریم .

به هر روی فردید و پیروانش بر اساس اندیشه‌های هایدگر صرفاً به نقد تکنولوژی جدید غربی و پدیده مدرنیزاسیون پرداختند. این نحوه از تفکر هر چند به لحاظ اندیشه‌ورزی مغتنم است اما این خطر اساسی را نیز دارد که انسان را در سر دو راهی انتخاب همه یا هیچ قرار می‌دهد، یعنی یا همه تکنولوژی با همه سودها و مضرات آن و یا هیچ و بازگشت به عصر گاوآهن و بیل و کلنگ و از آنجا که بازگشت به عصر بیل و کلنگ ممکن نیست پس باید تمام مضرات تکنولوژی را بپذیریم! در واقع این تفکر نسخه ای که به درد وضعیتی که ما امروز گرفتار آنیم بخورد به ما ارائه نمی‌دهد.

البته می‌توان رها از هر گونه تفکر هایدگری و فردیدی به طور مستقل به تأمل در باب فلسفه تکنولوژی در کشور خود بپردازیم! ما می‌توانیم با استفاده از تجربه تمدن اسلامی‌- ایرانی که تفکرات و فلسفه کاسموس محور یونانی را در خود ذوب و استحاله کرد و به نفع خود از آنها سود جست این بار نیز تفکرات اومانیستی غربی را که زیر ساخت تکنولوژی مدرن است در فرهنگ خود استحاله کنیم و به نفع تفسیری که خود از وجود داریم سود جست و به ایجاد در وجود دست زد. این کار اگر چه کار سختی است اما به نظر می‌رسد بتوان با تعصب به ارزش‌های ملی و نیز خودآگاهی و البته ایجاد مکتب‌های جدید فکری بومی ‌به این مهم همت گماشت.

یکی از این مکتب های بومی ‌فرزانش ایرانی است که معتقد است دو نوع وجود در عالم انسانی وجود دارند یکی وجود آفاقی و دیگری وجود انفسی است که میزان انسانیت انسان به ایجادگری متوازن در این دو ساحت وجودی بستگی دارد. از این منظر آنچه موجب استیلای تکنولوژی که یکی از نمودهای بارز آن ایجاد ساحت وجود آفاقی است باعث بی اعتنایی انسان جدید به ایجاد در ساحت وجودِ انفسی شده است .

به عبارت دیگر آدمی‌در دوران مدرن مغلوب تکنولوژی شده است زیرا خود چنین خواسته است و خود در برابر آن تسلیم شده است و هم و غم خود را به ایجادگری در عالم آفاق محدود ساخته است. اگر آدمی‌ در کنار ایجاد در وجود آفاقی به ایجاد در وجود انفسی نیز می‌پرداخت و یا در آینده بپردازد قطعاً تکنولوژی نمی‌تواند او را مقهور کند بلکه تکنولوژی مقهور انسان می‌گردد.