دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
جمشید آموزگار, حکایت مردی کوچک و بحرانهای بزرگ
● پیروزی کارتر در انتخابات آمریکا با شعار حقوق بشر
با پیروزی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در ۱۲ آبان ۱۳۵۵، حمایت نامحدود خارجی از بعضی سیاستهای رژیم شاه کاهش چشمگیری یافت. دولت هویدا دیگر مورد حمایت دمکراتها نبود. به علاوه شاه برای پیروزی جمهوریخواهان هزینه فراوانی کرده بود و این امر وی را بیشتر در مقابل انتقادات دمکراتهای امریکا قرار داد.
آموزگار در شرایطی به نخست وزیری رسید که جامعه ایران در آستانه انقلاب اسلامی قرار داشت. با آشکار شدن ناتوانی دولت در درک و انجام خواستههای واقعی اقشار مختلف مردم، دولت آموزگار از نیمه دوم ۱۳۵۶ با اقدامات گسترده مخالفان در داخل و خارج مواجه شد. اجتماعات مذهبی و دانشگاهی به طور روزافزون دامنه اعتراضات خود را گستردهتر کردند، به طوری که تا پایان سال حوادثی که محرک مردم برای شرکت فعال در اعتراض به دولت بود جنبه عمومی و مردمی یافت و به موازات آن دولت عملاً نشان داد که چندان پایبند به شعارها و برنامههای سیاسی خود نیست.
● جمشید آموزگار کیست؟
جمشید آموزگار، فرزند حبیبالله آموزگار، متولد ۱۳۰۲ در تهران. تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در تهران به پایان برد و وارد دانشکدههای فنی و حقوق گردید، ولی قبل از اتمام دوره دانشکدهها، در بحبوحه جنگ بینالملل دوم، برای ادامه تحصیل عازم آمریکا گردید و در دانشگاه کرنل ثبت نام نمود.
تحصیلات خود را در رشته مهندسی بهداشت که در آمریکا از علوم نوپا کرد پایان داد و در این رشته درجه دکترا گرفت. چندی در دانشگاههای آمریکا به تدریس پرداخت. در سال ۱۳۳۰ به ایران بازگشت و داوطلب تدریس در دانشکده فنی گردید، ولی شورای دانشگاه مدرک تحصیلی او را کافی ندانست و صلاحیت علمیاش را برای تدریس در دانشگاه نپذیرفت.
پس از جنگ بینالملل دوم، آمریکا برای تحکیم پایگاه خود در ایران و توسعه و گسترش نفوذ در این منطقه، سازمانی به نام اصل ۴ تأسیس کرد. ظاهراً هدف این سازمان دادن کمکهای بلاعوض به دولت ایران برای برنامههای عمرانی بود. ولی در پشت پرده، پایگاهی برای اعمال سیاست خاص آمریکا در ایران بود. کارکنان ایرانی این سازمان فارغالتحصیلان دانشگاههای آمریکا بودند. جمشید آموزگار وارد اصل ۴ شد و پس از مدتی کوتاه، معاونت اداره مهندسی بهداشت که در تخصص او بود، به وی واگذار شد.
آموزگار جزء اولین دسته از جوانان طرفدار آمریکا بود که شغل سیاسی نسبتاً مهمی در حکومت گرفت و آن شغل معاونت وزارت بهداری بود. دکتر جهانشاه صالح که خود تحصیلکرده آمریکا و از طرفداران سیاست آن کشور در ایران بود، وزارت بهداری را بر عهده داشت. وی در ۱۳۳۴ جمشید آموزگار را به معاونت خود برگزید و به این ترتیب اولین سنگ شالوده ترقی سیاسی آموزگار گذاشته شد.
جمشید آموزگار سه سال در سمت معاونت وزارت بهداری بود، آنگاه ارتقاء مقام یافت و در ۱۳۳۷ در کابینه منوچهر اقبال به وزارت کار منصوب گردید. در ۱۳۳۸ سمت او در کابینه تغییر یافت و از وزارت کار به وزارت کشاورزی رفت، قانون اصلاحات ارضی را به تصویب رسانید و تا نیمه ۱۳۳۹ در آن سمت باقی بود.
در ۱۳۳۹ که از کار دولت کنار گذاشته شد، با چند تن از دوستانش شرکت مقاطعهکاری تأسیس کردند. کارشان رونق گرفت، ولی بزودی از آنها جدا شد، شاید هم سهام خود را به نام دیگری نمود.
در ۱۳۴۲ در کابینه حسنعلی منصور به توصیه و اصرار شاه به وزارت بهداری منصوب شد. در ۱۳۴۳ در کابینه امیرعباس هویدا سمت خود را حفظ کرد. در اردیبهشت ۱۳۴۴ از طرف نخستوزیر به وزارت دارائی، که وزیر نداشت، منصوب شد و قریب ۸ سال در رأس این وزارتخانه قرار داشت و قانون جدید مالیات بر درآمد را از تصویب مجلس گذراند.
در اردیبهشت ۱۳۵۳ تغییر سمت داد و به وزارت کشور و سرپرستی سازمان امور اداری و استخدامی کشور برگزیده شد. کار وی مستقیماً زیر نظر شاه قرار گرفت و در این دو مسئولیت مهم استقلال پیدا کرد و تا حدّی از زیر نفوذ نخستوزیر (هویدا) خارج شد. مسائل نفتی و شرکت در مجامع بینالمللی اوپک کماکان با او بود.
در وزارت کشور مستقلاً دست به انتصابهای زیادی زد و معاونین وزارت کشور و استانداران را تغییر داد، ولی در این تغییرات ناتوانترین، بیاطلاعترین و بیتجربهترین افراد را برای معاونت و استانداری انتخاب کرد؛ بطوری که پس از مدتی کوتاه به اشتباه خود پی برد و برای جبران دست به انتصابات دیگری زد، اما چون انتصابات را با رأی مستبدانه خود و بدون مشورت با مشاوران خبیر انجام میداد، انتصابات دومش نه تنها جبران اشتباه اول را نکرد، بلکه بر شدت بحران مشکلات وزارت کشور نیز افزود.
پس از ایجاد حزب رستاخیز توسط شاه، آموزگار به این حزب پیوست و درسال ۱۳۵۵ به دبیرکلی این حزب فرمایشی منصوب شد.
● آموزگار در کسوت نخست وزیری
پس از پایان رسیدن حکومت سیزده ساله هویدا، شاه آموزگار را در سال ۱۳۵۶ به نخست وزیری برگزید.
دوران صدارت وی یک سال بود. برنامه دولت او فضای باز سیاسی، صرفه جویی، مهار کردن بحرانهای اقتصادی اعلام شده بود و نمایشی برای خاموش کردن نارضایتی های گسترده مردم بود ولی این نمایش نیز برای رژیم پهلوی پایان خوشی نداشت.
در تیر ۱۳۵۶، شاه که با نارضایتی روزافزون عمومی و مشکلات فراوان اقتصادی مواجه بود، امیرعباس هویدا را از سمت نخست وزیری برکنار و پست وزارت دربار رابه وی داد و آموزگار را به جای وی نشاند. در واقع شاه برآن بود که با طرح وعده «گسترش فضای باز سیاسی» از طریق وارد کردن اعضای جدید و جوان کابینه درصدد جلب نظر مخالفان برآید و درهمین خصوص دولت آموزگار را سکوی پرش به دوره «آزادی، پیشرفت و دمکراسی» اعلام کرد.
شاه امیدوار بود با به صحنه آوردن آموزگار به مردم القا نماید که واقعا اتفاق جدیدی در حال رخ دادن است. اما در همین دوران اعتراضات مردمی در حال افزایش بود.
اجتماعات مذهبی با شهادت سیدمصطفی خمینی ـ فرزند امام خمینی ـ در آبان ۱۳۵۶، به شکل اعتراض شدید به سیاستهای سرکوبگرانه دولت، بروز نمود و تداوم این اجتماعات در مناسبتهایی همچون ۱۶ آذر، در دانشگاههای کشور و۱۷ دی ماه، مخالفتها را عمومیت بخشید. به خصوص چاپ مقاله توهینآمیز علیه امام خمینی(ره) در روزنامه اطلاعات ۱۷/۱۰/۱۳۵۶ موجبات اعتراض سراسری را در شهرهای بزرگ فراهم کرد. مردم شهر قم، همراه با روحانیت مبارز حوزه علمیه قم، در اعتراض به مقاله اهانتآمیز روزنامه اطلاعات دست به راهپیمایی زدند. این راهپیمایی باهجوم پلیس، سرکوب شد که در نتیجه عدهای مجروح و شهید شدند. به دنبال آن مراجع تقلید این اقدام رژیم را محکوم کرده و به خانواده قربانیان و مجروحین تسلیت گفتند.
امام خمینی(ره) نیز پس از شنیدن خبر هجوم مأمورین رژیم به مردم، در شهر قم، به منظور همدردی باملت مظلوم ایران به مدت یک هفته درس و نماز جماعت خود را تعطیل اعلام کردند.
اقدام حکومت در مقابله با اعتراضات داخلی ایجاد رعب و وحشت و در صورت لزوم تیراندازی به سوی مردم بود و بدین منوال بسیاری از نویسندگان، خطبا و رهبران گروههای سیاسی در معرض تهدید جانی قرار گرفتند و یا تهدید به دستگیری و زندان و تبعید شدند.
آموزگار در واکنش به اظهار نگرانی محافل خارجی، در خصوص نفوذ گسترده مذهبیها در میان مردم، ناباورانه قدرت آنها را رو به زوال اعلام کرد. در پی بیانات امام خمینی(ره) به مناسبت چهلم شهدای قم، مراسمی به همان مناسبت در ۲۹ بهمن در شهر تبریز برگزار شد و مأمورین مسلح رژیم با حمله به مردم بی دفاع، فاجعهای به مراتب هولناکتر از حادثه قم آفریدند.
با شکلگیری قیام تبریز، در این شهر حکومت نظامی اعلام شد. جمعی از روحانیت مبارز تهران با انتشار بیانیهای از مبارزات مردم تبریز، خصوصاً تظاهرات مردم این شهر در بزرگداشت چهلم شهدای قم تجلیل کردند و خواستار ادامه مبارزه تا پیروزی شدند.
از ابتکارات شخص آموزگار در مقابله با راهپیمایی مردم تبریز، اجیر کردن «چماقداران» برای سرکوبی تظاهرات خیابانی بود. او قیام مردم تبریز را برانگیخته دست بیگانگان شمرد و تظاهرکنندگان را از اهالی تبریز ندانست. پس از آن شاه نیز حوادث تبریز را اتحاد نامقدس بین کمونیست و اشخاص مرتجع اعلام کرد. آموزگار پس از بروز آرامش نسبی در خرداد و تیرماه ۱۳۵۷ در مصاحبه با روزنامه السیاسه با اطمینان بیان کرد :
«آشوبهایی که در ایران روی داد، برای همیشه به پایان رسیده است.» و بدین طریق منکر وجود مشکلات اساسی در رژیم و مخالفت جدی مردم با برنامهها و سیاستهای رژیم سلطنتی شد.
در هشتم و نهم فروردین ۱۳۵۷ و بانزدیک شدن چهلم شهدای تبریز، جوشش مخصوصی در مردم ایران به چشم میخورد. مردم مسلمان در شهرهای تهران، اصفهان، آبادان، آباده، قزوین، کاشان، بابل، تبریز، شیراز و برخی شهرستانها به مناسبت چهلم شهدای تبریز دست به تظاهرات زدند. تظاهرات یزد به خاک و خون کشیده شد و شهر جهرم نیز شاهد حوادثی مانند یزد بود. چند روز بعد، حرکت سراسر مردم کشور در چهلم شهدای تبریز، در مطبوعات انعکاس وسیعی داشت. چندی نگذشت که موج عظیمی از مخالفتهای مردم سراسر شهرهای ایران را فرا گرفت.
در ۲۵ مرداد ۱۳۵۷ در شهرهای اصفهان، نجفآباد، شهرضا، همایونشهر، اعتراضات علیه دولت به اوج رسید و در همین ایام حکومت نظامی در این شهرها اعلام شد. از این پس مردم علناً خواهان سقوط شاه و تغییر رژیم و ایجاد حکومت اسلامی شدند. یک هفته بعد از فاجعه سینمای رکس آبادان (۲۸مرداد ۱۳۵۷) که منجر به شهادت حدود ۳۷۷نفر از اهالی شهر شد، آموزگار در مقابل اعتراض عمومی در سراسر کشور به علت ناتوانی در پاسخگویی به خواستههای مردم و عجز در مقابل خواستههای شاه در سرکوبی مردم و مهار بحران، از قدرت ساقط شد و از مقام نخست وزیری و دبیرکلی حزب رستاخیز استعفا داد.
هفت روز پس از استعفای آموزگار، حزب رستاخیز متلاشی و مدتی بعد منحل گردید. به دنبال آن آزادی احزاب، اعلام شد و استعفای آموزگار مورد پذیرش شاه قرار گرفت.
در اوایل آذر ۱۳۵۷ نام آموزگار در فهرست ۱۴۴ نفری منتشره از سوی کارکنان بانک مرکزی بود که از کشور ارز خارج کرده بودند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، نام جمشید آموزگار در فهرست اسامی ممنوع الخروجها از کشور منتشر شد که از ۱۳۴۱ در کشور مسئولیت عالی رتبه داشتند. به دنبال آن اموال وی طبق حکم غیابی دادستانی انقلاب در فروردین ۱۳۵۸ به نفع بنیاد مستضعفان مصادره شد.
آموزگار پس از ترک ایران ابتدا به ایالت فلوریدای امریکا رفت، سپس در ایالت میامی نزد پدر زن یهودی خود مقیم شد و به همراه جهانگیر آموزگار که مدتی مسئولیت ریاست هیئت نمایندگی اقتصادی ایران در امریکا را به عهده داشت، شرکت ساختمانی تأسیس کرد.
در سالهای نخستین اقامت آموزگار در امریکا، وی با باشگاه «پان امپریال» همکاری داشت، ارتشبد اویسی و اردشیر زاهدی از گردانندگان دیگر این کلوپ بودند. هدف این باشگاه تلاش برای اتحاد ایرانیان مقیم امریکا و اروپا و اجرای طرح مبارزه با جمهوری اسلامی ایران بود. سرمایه این کلوپ از محل اجاره ساختمان بزرگ بنیاد پهلوی در نیویورک که از طرف شاه در اختیار هوشنگ رام، مدیرعامل فراری بانک عمران گذاشته شده بود، تأمین میشد. جمشید آموزگار، هوشنگ انصاری، جهانگیر آموزگار، فریدون هویدا که به یاران اربعه مشهور بودند مدیریت و پیگیری امور فرهنگی این مجموعه را در دست داشتند. بیان نظرات و بازگویی حوادث سیاسی، اقتصادی گذشته کشور در مطبوعات فارسی زبان خارج از کشور به همراه محمد باهری، هوشنگ نهاوندی، داریوش همایون و عبدالمجید مجیدی از دیگر اقدامات آموزگار و هم مسلکانش علیه جمهوری اسلامی ایران در غرب بود.
● ویژگیهای منحصر به فرد آموزگار
در تاریخ مشروطیت ایران هیچ وزیری به اندازه او وزارت نکرده است. مجموعاً هفده سال بر مسند وزارت تکیه زده است.
خود را از همه بالاتر میدانست.
ظاهراً وطنخواه بود، ولی هرگز در ایران برای خود تدارک زندگی ندید. حتی از خریدن یک متر زمین هم خودداری کرد. هیچ نوع سرمایهگذاری نداشت.
در ۱۳۵۴ که به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران در جلسات اوپک در وین شرکت کرده بود، به اتفاق سایر اعضای اوپک به وسیله کارلوس تروریست مشهور بینالمللی به گروگان گرفته شد و چند روزی در منتهای خفت و خواری در اسارت بودند، تا سرانجام با وساطت بعضی از کشورها و پرداخت مقدار قابل ملاحظهای پول آزاد شدند. ولی آثار ناشی از این گروگانگیری و مصائبی که در آن چند روز به وی وارد شده بود، از لحاظ عصبی غیرعادی به نظر میرسید.
آموزگار مردی خودخواه، لجوج، ممسک و از مسائل اجتماعی بیاطلاع بود. در عوض هوشی سرشار و حافظهای قوی داشت. به علت نداشتن معاشرت وسیع با اشخاص و نداشتن ارتباط با محافل و افرادی که تا حدی نبض جامعه را در دست داشتند، از جامعه و آنچه در آن میگذشت بیاطلاع بود.
در روز با عده معدودی به گفتگو مینشست و منبع تمام اطلاعات وی همان چند نفر بودند. به همین دلیل همیشه تصمیم گیریهایش غلط بود.
آموزگار به هنگام تحصیل در آمریکا با دختری که آلمانیالاصل و تبعه آمریکا بود و در دانشگاه تحصیل میکرد پیوند زناشوئی بست، اما صاحب اولادی نشدند.
منابع:
http://www.bashgah.net/peoples-۱۰۶۰۶.html
http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=۶۴&SP=Farsi
http://www.iichs.org/index.asp?id=۱۴۷&doc_cat=۷
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست