سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

از غدیر تا عاشورا


از غدیر تا عاشورا

ایستادگی و پایمردی بر حق و مبارزه علیه باطل, رسالت خون حسین ع است رسالتی كه جد بزرگوارش, محمد مصطفی ص بر عهده گرفت و خونی كه از فاطمه س و علی ع به ارث برد

ایستادگی و پایمردی بر حق و مبارزه علیه باطل، رسالت خون حسین (ع) است. رسالتی كه جد بزرگوارش، محمد مصطفی (ص) بر عهده گرفت و خونی كه از فاطمه (س) و علی (ع) به ارث برد. خونی كه عترتش كیان اسلام را حفظ نمود و سلاله اش چراغ هدایت آن را روشن نگاه داشت‏.

حقیقت مظلومیت پاك و بی آلایش ائمه اطهار (علی)، رهروان راستینشان را به كرنش واداشته و دل شیعیان را به درد می آورد : درد شوق، شوقی كه این نهضت الهی را به جانها پیوند زده و جاودان ساخته است. امام سجاد (ع) فرمود : " كسی كه مصیبتهای ما را یادآوری كند و محزون شود و ناله كند، در روز قیامت با ما خواهد بود. كسی كه یادآور مصایب ما باشد و گریه كند یا بگریاند در روز قیامت كه همه چشمها گریانند، او گریان نخواهد بود."

عاشورا آمده است تا تكلیف تاریخ را روشن كند. عاشورا یك روز نیست. چگونه روز بودن است. وقتی امام صادق (ع) فرمود : كل یوم عاشورا، كل ارض كربلا، باید پرسید چرا نفرمود بعثت ؟ دین كه با بعثت آمد ؟ شاید به این دلیل كه بعثت یك پیشنهاد بود از بالا و عاشورا یك پاسخ بود از پائین، یك الگو بود برای روزها. ‏

شاید بهتر باشد به چند دهه پیشتر از آن باز گردیم. در صدر اسلام (از بعثت تا غدیر)، پیامبر اعظم (ص) از ظهورش تا صعود روح مباركش كاملترین دین بشر را به جهان شناساند.

به سال دهم، سری می زنیم. پایان مراسم حج ابراهیمی، بازگشت كاروان حجاج از سرزمین رابع و فرود جبرئیل بر پیامبر اكرم (ص) در محلی بنام غدیر خم. توقف كاروان و گرد آمدن حدود یك صد هزار مسلمان رسول ا... خطبه ای ایراد فرمودند : ای مردم من دو چیز نفیس و گرانبها را در میان شما می گذارم تا ببینم چگونه با دو یادگار من رفتار می كنید. ‏

یكی قرآن خداست و دیگری اهل بیتم.

خداوند خبر داده است، كه هرگز این دو از هم جدا نشوند و... دست علی (ع) را گرفت و آنقدر بلند كرد كه سفیدی زیر بغل هر دو دیده می شد. او را به مردم معرفی كرد و فرمود : یا ایها الناس من كنت مولاه فهذا علی مولاه. مردم یكی بعد از دیگری می آمدند و با علی (ع) به عنوان امام و وصی پیامبر بیعت می كردند و به او تبریك می گفتند. دوباره جبرئیل نازل شد و این آیه را بر پیامبر عرضه كرد: الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام. دنیا و خداوند ولایت و امامت را مكمل دین خود قرار داد.

نیم قرن به جلو می رویم. سال شصت و یك هجری. كاروان دیگری از مكه در حركت است، با این تفاوت كه نیت حج را عمره كرده و از مكه و خانه امن الهی خارج شده، مسیری را در پیش گرفته است كه هزاران هزار نفر در انتظار این كاروان است. كاروان وارد سرزمین نینوا شد و بعد از گذشت چند روز همین جمعیت منتظر در روز عاشورا در برابر این كاروان ایستادند و بعد هم... ‏

اما سوال اینجاست كه چه چیزی باعث بوجود آمدن این واقعه شد، چرا عده ای كه مدعی اسلام بودند پسر پیامبر خود را به همراه اصحابش به شهادت رساندند و اهل بیت او را به اسارت بردند.

باید دوباره صفحات تاریخ را ورق زد و به گذشته برگشت تا به علل اصلی آن پی برد. با دقت در اوضاع مسلمانان پس از واقعه غدیر خم و دو دستگی بین آنها را علت اصلی بوجود آمدن واقعه عاشورا می بینیم. البته اختلاف و دو دستگی نه به این معنی كه هر دو طرف باطل بودند، بلكه یكی جبهه حق و یكی جبهه باطل. به عبارت دیگر جاه طلبی و زیاده خواهی عده ای باعث غصب حق صاحبان آن گردید و این چنین بود كه زمینه دوری اكثریت مسلمانان از اسلام ناب محمدی فراهم شد و واقعه عاشورا و شهادت جانگداز فرزند رسول خدا (ص) مولود چنین انحرافی است. شواهد تاریخ زیر بیانگر این مطلب است :‏

الف) هنگامی كه حضرت محمد (ص) در بستر بیماری بود، فرمود : كاغذ و مركبی بیاورید تا نامه ای برایتان بنویسم كه هرگز گمراه نشوید. ولی برخی از مسلمانان مخالف بودند و با بی حرمتی به مقام والای پیامبر، ایشان را متهم به هذیان گویی و یاوه گویی می كنند و مدعی می شوند، كه كتاب خدا برای آنها كافی است و نیازی به نامه پیامبر خدا ندارند، لذا این عده كه در اكثریت بودند، منسب و سخن حضرت را زیر پا گذاشتند و فراموش كردند كه خدا در قرآن می فرماید : و ما ینطق عن الهوی ان هو الی وحی یوحی... پیامبر خدا كه از هوس سخن نمی گوید. ‏

ب) اعزام سپاهی به امر پیامبر و فرماندهی اسامه. باز هم برخی از مسلمانان فرمان پیامبر (ص) مبنی بر شركت در این سپاه را نادیده گرفتند و به بهانه های مختلف از پیوستن به سپاه اسامه خودداری نمودند و كار به جایی رسید كه حتی در كار حضرت چون و چرا نموده و از وی انتقاد كردند كه چرا جوانی كم سن و سال را به فرماندهی انتخاب كرده است. آنقدر سرسختی از خود نشان دادند كه حضرت آنها را لعن كرد و فرمود : خداوند لعنت كند، كسی را كه از لشگر اسامه سرپیچی كند. نه تنها به لشگر نرفتند، بلكه پس از شنیدن خبر رحلت پیامبر (ص) به جای شركت در برنامه های غسل و كفن پیامبر به سمت سقیفه بنی ساعده رفتند تا خلیفه ای برای جانشینی پیامبر انتخاب كنند. ‏

ج) بعد از رحلت رسول ا... (ص) و قضیه سقیفه گویا آیه تبلیغ و اكمال دین و واقعه خم را فراموش كرده اند كه این گونه شتابان به سوی سقیفه در حركتند و برای انتخاب خلیفه مجادله می كنند. هر كس سعی می كند خلیفه از میان خودشان انتخاب شود هم انصار هم مهاجرین.‏

بالاخره ابوبكر انتخاب شد و همه بیعت كردند. هر كس مخالفت می كرد، حتی اگر از نزدیكان رسول ا... (ص) می بود، او را از بین می بردند و از همه مهمتر این آیه را فراموش كرده بودند كه خداوند به مسلمانان می فرماید : ما اتاكم الرسول و فخذوا و انها كم عند فانتهوا. آنچه را رسول خدا به شما داد، آن را بگیرید و آنچه شما را باز داشت باز ایستید و این مرحله سوم از همه مهمتر است و یكی از مهمترین عوامل گمراهی مسلمین صدر اسلام است، زیرا علاوه بر اینكه قرآن را فراموش كرده اند سنت پیامبر گرامی اسلام را نیز به فراموشی سپرده اند و با خانه نشین كردن علی (ع) و غصب خلافت و امامت كه حق مسلم او بود، كسانی را به خلافت رساندند كه قرآن و سنت پیامبر (ص) را زیر پا نهادند.‏

باز هم كمی جلو می رویم. رذالت در به شهادت رساندن امام حسن مجتبی (ع) و نوزده سال و سه ماه حكومت ننگین معاویه كه در رجب سال شصتم هجری پایان یافت و طبق نقشه، یزید پسر ملعونش به خلافت رسید. وقتی كه یزید حكومت را در دست گرفت، به پسر عمویش ولید بن عتبه بن ابی سفیان كه والی مدینه بود خبر داد تا در مورد بیعت با امام حسین (ع)، عبدا... بن عمر و عبدا... بن زبیر فكری بكند و ولید به فكر فرو رفت و به خاطر این امر مهم مروان را احضار كرد تا با آن مشورت كند. وقتی مروان نامه یزید را خواند، نظرش را چنین بیان كرد هم اكنون آنها را احضار كن و از برای یزید از آنها بیعت بگیر. اگر بیعت كردند دست بردار و اگر بیعت نكردند گردن ایشان را بزن، چون اگر آنها از مـرگ معاویه آگاه شوند هر كدام به سویی رفته و به مخـالفت می پردازند. ولیـد شبانه به سـراغ آنها كسی را فرستاد. امام حسین (ع) و عبدا... بن زبیر در مسجد النبی (ص) بودند كه فرستاده والی پیام را ابلاغ كرد و گفت ولید منتظر شما می باشد. امام در جواب آن قاصد فرمودند تو برو، ما خودمان می آییم. امام متوجه مرگ معاویه شد، چرا كه دیدار شبانه با والی معنی ندارد و والی هیچ زمانی شب هنگام ملاقات ندارد. بنا بر این امام جهت احتیاط جمعی از بنی هاشم و یاران را به طور مسلح همراه خود به قصر آورد تا در صورت احساس خطر مانع از كشتن امام شوند. وقتی امام به قصر ولید وارد شدند و آنجا مروان را هم دیدند، ولید رو به امام كرد و گفت: معاویه مرده است و شما باید با یزید بیعت كنید. امام در جواب فرمودند، شخصی چون من نبایست در خفا بیعت كند بلكه در ملأ عام و در حضور مردم و در مسجد باید بیعت كند. ولید پذیرفت اما مروان با جملات تهدید آمیز سعی كرد ولید را تحریك كند تا امام را دستگیر كنند ولی امام با تندی نسبت به مروان و نشان دادن افراد و نزدیكان خویش از قصر خارج شد. در همان مجلس بود كه در مقابل اصرار مروان در گرفتن بیعت از امام حسین (ع)، امام این سخنان دلنشین را فرمودند:

ای امیر، ما اهل بیت نبوت، معدن رسالت، محل رفت و آمد ملائكه و جایگاه رحمت هستیم. خداوند با ما آغاز كرده و به ما خاتمه داده است، یزید مردی فاسق و شرابخوار و قاتل نفوس بوده و كسی است كه علناً به فسق می پردازد و شخصی چون من، با چون اویی بیعت نخواهم كرد. در آخر خطبه فرمودند: با روی كار آمدن یزید بر خلافت فاتحه اسلام را باید خواند. فردای آن روز عبد ا... بن زبیر در مدینه نبود و شب بعد امام نیز مدینه را ترك نمود كه در این سفر تمامی اهل بیتش بودند و تنها محمد بن حنفیه در مدینه باقی ماند. امام حسین (ع) در سوم شعبان سال شصتم هجری وارد مكه شدند و مردم بسیار خشنود گردیدند، به طوری كه ابن زبیر كه خود داعیه رهبری داشت، در نماز امام و مجلس حدیث ایشان شركت می كرد. ‏

امام برای نجات اسلام و زنده نمودن سنت و قانونها قیام كرد تا به جهانیان حق و حقیقت را نشان دهد. بدین ترتیب نهضـت حسینی آغاز گردید و از همین جا می توان عامل بیعت خواهی را در این قیام، شناسایی كرد. تا پیش از این ماجرا، تاریخ هیچ حركت تهاجمی و فعالیت آشكاری را از امام حسین (ع) علیه دستگاه اموی نشان نمی دهد. اصرار یزید بز گرفتن بیعت از امام و معنا دار بودن بیعت با یزید، راهی جز قیام و حركت به سوی مدینه پیش پای حضرت نگذاشت. بیعت با یزید كه از تظاهر به فسق، هیچ ابایی نداشت و آشكارا احكام الهی را زیر پا می گذاشت، لطمه جبران نا پذیری بر كیان اسلام وارد می ساخت.‏

دومین عامل و زمینه نهضت سید الشهداء، اجماع نظری امت بر هدم حكومت بنی امیه بود. امام با امتناع از بیعت، حكومت یزید را از مشروعیت ساقط فرمود و با اجابت و پاسخ مثبت به دعوت مردم، حركت خود را كامل نمود. به عبارت دیگر، امتناع از بیعت، مقام " نفی " در نهضت حسینی بود و اجابت مردم به مثابه مقام "اثبات" بود و از آنجا كه در پی نفی باید اثبات را پیش نهاد، امام نیز دعوت مردم را اجابت فرمود. این مسئله را از این منظر نیز می توان نگریست كه امتناع از بیعت، مشروعیت نظام اموی را به چالش انداخت و پاسخ مثبت امام حسیـن (ع) به دعوتـها، نشان داد كه این نظام علاوه بر مشروعیـت، از مقبولیـت نیز محروم و بی نصیب است. همچنین می توان گفت : امتناع از بیعت جنبه دفاعی و ماهیت تدافـعی داشت اما امام حسیـن (ع) با قبول دعوت مردم و ترتیب اثر دادن به نامه ها و پیـام های آنان، به حركت خود بعد تهاجمی نیز بخشید.

علاوه بر همه اینها، اگر امـام به دعوت كوفیان كه در قلب جهان اسـلام قرار داشتند، پاسخ مثبت نمی دانند، در ذهنیت نسلـهای آینده این پرسش ماندگار می شد كه چرا امـام به رغـم وجود مقتضی و فقدان مـانع قیام نكردند و از این موقعیت پیش آمده استفاده نفرمودند. به ویژه آن كه صلح اضطراری امـام حسـن (ع) با معـاویه هنوز برای بسیاری از مردم لا ینحل می نمود. ‏

حدود هجده هزار نامه كه برخی بیش از صد امضاء داشت، با محتوایی سرشار از امید و تقاضا برای قیام، ماهیت دعوت مردم را آشكار می كرد. دعوت نامه های بی شمار مردم، امام را در وضعیتی قرار داد كه بیست و پنج سال پیش پدر بزرگوارش قرار گرفت. آن روز نیز علی (ع) دعوت مردم را حجت خدا بر خود تلقی فرمود و مهار خلافت را در دست گرفت. ‏

فریده موسوی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.