یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

داستان نویسی گذشته و حال


داستان نویسی گذشته و حال

ویژگی نقد ادبیِ این سال ها, فزونی یافتنِ تاریخ های انتقادی از داستان نویسیِ فارسی است

ویژگی نقد ادبیِ این سال‏ها، فزونی یافتنِ تاریخ‏های انتقادی از داستان‏نویسیِ فارسی است. در سال‏های قبل از انقلاب،مقالات پراكنده‏ای درباره تاریخچه، یا تك‏نگاری‏هایی راجع به برخی از نویسندگان شاخص منتشر شده بود. اما هیچ یك از این آثار رانمی‏توان بررسی كاملی از سیر تحول داستان‏نویسی ایران دانست. ضمن این كه از یاد نباید برد كه پدیدآورندگان این گونه آثار، به دلیل‏مطرح كردن نكته‏هایی درباره نویسندگان، زمینه‏های نگارش تاریخ داستان‏نویسی را فراهم كرده‏اند. گرایش به آفرینش آثار تحقیقی برای بازنماییِ زمینه‏های پیدایش و تكوین تاریخیِ انواع ادبی، یكی از ویژگی‏های نقد ادبیِ امروز مااست. منتقدان، علیرغم همه موانع و از جمله در دسترس نبودن منابع، در فكر تدوین تاریخ ادبیات معاصر در پرتو آگاهی‏های تازه‏اند.

زیرا ادبیات معاصر به آن درجه از رشد و اهمیت رسیده است كه مورد بررسی‏های گوناگون قرار گیرد. و چون ادبیات جدید به دلیل‏موانع و گسست‏های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سیری مداوم را طی نكرده، ضرورت شناخت پیشینه و سیر حركت آن، اینك بیش ازهر زمان دیگری حس می‏شود؛ زیرا آگاهی به فراز و فرود آن می‏تواند راهگشای آینده باشد. بخصوص كه یكی از ضعف‏های اغلب‏منتقدان، شاعران و نویسندگان ما این است كه اطلاعات اندكی از پیشینه كار خود دارند. تدوین تاریخ‏های ادبی، هم نسل جوان را با سابقه‏و وسعت دامنه ادبیات معاصر آشنا می‏كند و هم به تداوم تاریخیِ حركت ادبی یاری می‏رساند. چشم‏اندازی از سیر ادبیات داستانی‏ برخورد جلوه‏های تجدد اروپایی با جامعه سنتی ایران، در سال‏های منتهی شونده به انقلاب مشروطیت (۱۲۸۵ شمسی)، موجدبحرانی همه جانبه در نظام اجتماعی و فرهنگی می‏شود. روشنفكرانی كه از دل این بحران سر بر می‏آورند، برای برانگیختن تردید نسبت‏به كاراییِ نظام موجود، پرسش‏هایی را مطرح می‏كنند. شكل‏های تازه ادبی - مثل مقالات روزنامه‏ای رمان و نمایشنامه - طرز بیان این‏روشنفكران برای مطرح كردن تردیدها و تلاش برای یافتن پاسخی به پرسش‏های برانگیخته شده است. پیش از این، شعر، مهم‏ترین «نوع ادبی» Genre كلاسیك ایران بود. شعر، هم به كار بیان مفاهیم درونی می‏آمد و هم محملی برای‏داستانپردازی‏های رزمی و بزمی بود. برخی از قلل ادبیات كلاسیك را داستان‏های منظومی چون شاهنامه فردوسی و مثنویِ مولوی و...تشكیل داده‏اند. از نثر عمدتاً برای تاریخنگاری و یا نوشتن حكایت‏های كوتاهی استفاده می‏شد كه به كار پندآموزی‏های اخلاقی یإ؛ّّانتقادهای اجتماعی و مطرح كردن مفاهیم فلسفی می‏آمدند. در واقع نویسندگان از قالب حكایت و روایت برای عینیت بخشیدن به‏اندیشه‏های انتزاعی استفاده می‏كردند. داستان‏های بلند منثور، مثل سمك عیّار، همواره در حاشیه نظام ادبی مسلط می‏ماندند و به ندرت‏به درجه «ادبی بودن» می‏رسیدند. در حالی كه حكایت‏های كوتاه، مثل آن‏چه در گلستان یا كلیله و دمنه می‏خوانیم، در سنت ادبیِ ماجایگاه در خوری داشتند.

اما در «روزگار نو»ی كه از دوره مشروطه شروع می‏شود، نثر می‏كوشد نقشی را ایفا كند كه درگذشته شعر به عهده گرفته بود. رمان، به عنوان نوعِ ادبیِ خاصِ جامعه شهری، مورد توجه قرارمی‏گیرد تا به جای تكرار الگوها و مضمون‏های شناخته شده شعر كلاسیك، به مسائلی تازه‏بپردازد.

عمده‏ترین عوامل مؤثر در تحول نثر فارسی و آماده شدن شرایط پیدایش رمان را می‏توان‏چنین برشمرد:

۱ - هویت یافتن ملّت و اهمیت یافتن «فردیّت» در آستانه انقلاب مشروطیت؛

۲- جدایی هنرمند از حامیان اشرافی و تكیه كردن به مردم شهرنشین، كه سبب می‏شود نثرساده‏تر و دموكراتیك‏تر شود و كاركردهای تازه‏ای بیابد؛

۳- فراهم آمدنِ امكانات فنّی، مثل ورود ماشین‏های چاپ كه پیدایش مطبوعات و كتاب‏هارا به دنبال داشت.

البته عوامل دیگری نیز در این تحول دخیل بودند، مثل اعزام محصل به اروپا، تأسیس‏مدرسه دارالفنون و ایجاد نهادی برای ترجمه كتاب‏های فنی، تاریخی و ادبی، از سوی رجال‏اصلاح‏طلبی چون عباس میرزا قاجار یا میرزا تقی‏خان امیركبیر.

در پدید آمدن نخستین رمان‏های جدید فارسی، ایرانیان خارج از كشور - مثل میرزا فتحعلی‏آخوندزاده، زین‏العابدین مراغه‏ای، عبدالرحیم طالبوف و میرزا حبیب اصفهانی - و مترجمان‏رمان‏های غربی، نقش بسزایی دارند. روشنفكران مقیم خارج نخستین رمان‏های فارسی رامی‏نویسند و مترجمان با نوشتن مقدمه بر آثاری كه ترجمه می‏كنند، به تعریف ویژگی‏ها ووظایف رمان می‏پردازند. و بدین ترتیب مفهوم «رمان» را وارد نظام ادبیِ ایران می‏كنند وترجمه‏هایشان الگویی برای رمان نویسان ایرانی می‏شود.

رمان واره‏هایی كه چند سالی مانده به انقلاب مشروطه نوشته می‏شوند، ساختی سفرنامه‏ای‏دارند. قهرمان داستان در پهنه جامعه به گشت و گذار می‏پردازد، نابهنجاری‏ها را می‏بیند و بامقایسه آن‏ها با نظام زندگی ممالك متجدد، لزوم اصلاحات اجتماعی و فرهنگی را یادآورمی‏شود.

اما با فرو نشستن شور و شوق‏های مشروطه‏خواهی، جستجوهای معترضانه پیشگامان رمان‏فارسی، جای به نكوهش‏های نومیدانه اخلاقی - احساساتی می‏دهد. در این سال‏ها شاهدشكل‏گیریِ دو نوع رمان هستیم: رمان‏های تاریخی و رمان‏هایی درباره زندگی شهری.نویسندگانی چون خسروی كرمانشاهی، صنعتی‏زاده كرمانی و حیدرعلی كمالی نوستالژی‏عظمت ایران باستان را به عنوان بدیلی در برابر انحطاط عصر خود قرار می‏دهند و شاه - منجیِ‏پر قدرتی را می‏جویند كه امنیت اجتماعی را برقرار كند.

همزمان با اینان، برخی نویسندگان به ماجراهایی از زندگی شهری و وضعیت زنان وكارمندان می‏پردازند. ماجراهای غمگنانه رمانتیكی كه قهرمانان این آثار از سر می‏گذرانند،نشانه‏ای از دشواری‏های گذرِ جامعه‏ای عقب مانده به جامعه‏ای امروزی است. مشفق كاظمی،محمد حجازی و محمد مسعود از جمله این نوع نویسندگان هستند.

ادبیات جدید با رمان شروع شد. اما رمان نتوانست نوع ادبیِ مسلطی در جامعه ایران شود.زیرا رمان طرز بیان ادبیِ طبقه متوسط (بورژوازی) است، و تحول و پیچیدگیِ آن در گرو وجودجامعه شهری و مهم شمرده شدن فردیّت آدمی است؛ فقدان ثبات اجتماعی در تاریخ معاصرایران، و مشكلات سیاسی - اقتصادی كه گریبانگر نویسندگان می‏شود، آرامش روانی و جمعیت‏خاطر لازم برای نگارش رمان را پدید نمی‏آورد. همچنین، رمان عمدتاً به نقد اجتماعی نظر داردو مسائلی را مورد توجه قرار می‏دهد كه حساسیت حكومتگران را برمی‏انگیزد. از این رو،رمان‏نویسی، با وجود جرقه‏هایی كه گاه گاه زده است، به یك جریان مداوم و پر بار تبدیل نشده‏است.

زیرا شعر، به عنوان هنر ملی ما قدرت بسیار دارد. در ایران، داستان كوتاه به عنوان یكی از پرخواننده‏ترین انواع ادبی مدرن، رشد بیشتری از رمان داشته است. و نوشتن داستان كوتاهِ موجز وفشرده، كاری شاعرانه است. رمان در زمانی طولانی به زندگی شخصیت‏ها می‏پردازد. اما درداستان كوتاه، زندگی كاملی در فاصله زمانی كوتاهی خلاصه می‏شود. نوشتن رمان، به قول‏هوشنگ گلشیری «صبر ایوّب می‏خواهد» اما داستان كوتاه را می‏شود در فراغت‏های كوتاهی‏نوشت كه بین زمان‏های تلاش برای معاش پدید می‏آید.

نخستین مجموعه داستان كوتاه ایرانی را سیدمحمدعلی جمالزاده (۱۲۷۱ - ۱۳۷۶) با نام‏یكی بود و یكی نبود (۱۳۰۰) نوشت. اما داستان كوتاه با آثار صادق هدایت (۱۲۸۱ - ۱۳۳۰)جایگاه واقعی خود را در فرهنگ معاصر ایران یافت. جمالزاده در اروپا می‏زیست، اما درنوشته‏هایش از دوران كودكی خود در ایران می‏نوشت. برخلاف او، صادق هدایت به قول‏گلستان: «پایش در جغرافیای ایران گیر بود»، اما روحش در اروپا سیر می‏كرد. او زندگی عامه مردم‏را با لحن و اصطلاحات خاص آنان، به همان خوبی ترسیم كرد كه هزار توی ذهنیات روشنفكران‏سرخورده و هراسان از استبداد رضاشاه را.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید