یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
"کارگردان" شدن در سینمای فعلی به راحتی آب خوردن است!
۱) سالها است که خیلیها برای این که ضعفهایشان در عالم فیلمسازی و کارگردانی دیده نشود؛ رفتهاند و عقلهایشان را روی هم ریختهاند و گزارهای انتخاب کردهاند که تا همین لحظه جواب داده است. گزارهای که سالها است آن را میخوانیم و میبینیم و میشنویم و آن را در بوق و کرنا کردهاند این است: "ضعف سینمای ایران، ضعف فیلمنامه است" در تمام این سالها هیچ یک از پژوهشگران عزیز و سرور، به خودش زحمت نداده که این گزاره را منشاء پژوهشی میدانی کند و برود ببیند چقدر این گزاره درست است یا غلط است.
۲) چه این دیدگاه بدبینانه باشد و چه خوشبینانه، در اصل ماجرا فرقی نمیکند. نسبت آنهایی که در سی سال اخیر فیلمساز شدهاند با آنهایی که فیلمنامهنویس شدهاند؛ شاید یک به صد و حتی بیشتر باشد. خود همین امر نشان میدهد که معضل سینمای ایران، فیلمنامه نیست. اصلاً نیازی نیست راه دور بروید. کافی است سری به سوپر مارکتها و فروشگاههای مواد غذایی محل زندگیتان بزنید تا بدانید از چه حرف میزنم. در ادامه کارگردان شدن یک شبه آنهایی که پیش از این حتی اسمشان را نشنیدهایم و دریغ از یک خط خبر که در مورد فعالیت سینماییشان خوانده باشیم؛ میبینیم که فیلم ساختهاند. البته جای شکرش باقی است که این نامهای ناآشنا برای نمایش فیلمهایشان، جشنواره فیلم فجر را هدف نگرفته و به جشنوارههای سوپر مارکتی بسنده کردهاند.
۳) نتیجهٔ اخلاقی بند دوم این یادداشت این است که فیلمساز شدن در دوران کنونی به سادگی خوردن یک لیوان آب است. اما فیلمنامهنویس شدن آیا چنین است؟ البته تعداد و انواع فیلمنامهها و طرحهایی که در مرکز ثبت طرح و فیلمنامه حانه سینما، به ثبت رسیدهاند؛ نشان میدهد که سودای فیلمنامهنویس شدن نیز در سر خیلیها وجود دارد اما به بایگانی سپردهشدن تعداد فراوانی از این طرحها و فیلمنامهها، نشان میدهد که کارگردانی بسیار سادهتر از فیلمنامه نویسی است.
۴) کاش از هر کسی که هوس میکند فیلمی بسازد و آن را به نمایش درآورد (واقعاً فرقی نمیکند که این فیلم در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآید یا جشنوارههای سوپرمارکتی) پیش از هر اقدامی برای پیدا کردن تهیهکننده و سرمایهگذار برای فیلم از خودش یک پرسش اساسی بپرسد: "من چرا فیلم میسازم؟" بنده به عنوان نویسنده این یادداشت این را از خودم پرسیدهام آیا میخواهم پولدار شوم؟ آیا میخواهم نمایابی به گردن بیندازم و با آن عکس بیندازم؟ آیا میخواهم دیگران مرا با انگشت نشان دهند و بگویند که این بابا کارگردان است؟ میخواهم حرفهای مهم بزنم و مثلاً دنیا و بشریت را یکجا نجات دهم؟ میخواهم حرفی را که میشود در یک مقاله زد، در یک فیلم بگویم؟ چرا میخواهم فیلم بسازم؟ مایلم مخاطبان زیادی داشته باشم؟ آیا دوست دارم برای جشنوارهها فیلم بسازم؟ آیا دلم میخواهد جایزه ببرم؟ آیا با ساختن یک فیلم میخواهم آدم مهمی جلوه کنم؟ آیا فیلم میسازم تا در نشستهای مطبوعاتی شرکت کنم و از فیلمم حرف بزنم؟ و...
احتمالاً تنها راه برونرفت سینمای ایران از بحران کنونی، و ساخت و نمایش شبهفیلمهای بدردنخور و قلابی؛ پاسخ به همین پرسش ساده است، فقط همین پرسش.
شاپور عظیمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست