چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ملت آج سگز, آزاد سگز


ملت آج سگز, آزاد سگز

رویدادمشروطه در تاریخ سیاسی, سرآغاز فصل جدیدی بود كه به همراه خود مسایل پیچیده ای را به همراه داشت

رویدادمشروطه در تاریخ سیاسی، سرآغاز فصل جدیدی بود كه به همراه خود مسایل پیچیده ای را به همراه داشت. از یك طرف تمامی طبقات اجتماعی جامعه ایران را به تحرك واداشت و از طرف دیگر بسیاری از مسایل و مشكلاتی كه جامعه دچار آن بود را به شكل پیچیده تری نمایان ساخت.

كابینه هایی كه بعد از انقلاب مشروطه به وجود آمدند با مسایل دشواری روبه رو شدند كه پیش از آن دولت های استبداد با آن مواجه بودند. مساله نان تقریبا از ابتدای دوران قاجاریه یكی از معضلات معیشتی مردم بود و گاه حتی به صورت قحطی بروز می كرد. سیاسیون هم تنها با اقدامات فوری مساله را به صورت موقت حل می كردند و پس از مدتی كمبود نان با - كیفیت بسیار پایین - دوباره ظهور می كرد.

در واقع در شهرهای مهمی كه بیشتر شاهد مبارزات و حضور مبارزین بود با این معضل بزرگ مواجه شدند. البته این كمبود كاملا آگاهانه از طرف شاه و صدراعظم طراحی شده بود و به یك دسیسه بیشتر شبیه بود.

شهرهای بزرگ مانند تهران و تبریز بیش از سایر شهرها با این معضل درگیر بودند.

در سال ۱۳۲۷ هـ.ق (۱۲۸۸ هـ ش) پس از به توپ بسته شدن مجلس اول و بازگشت استبداد توسط محمدعلی شاه، مردم تبریز به منظور بازگرداندن دوباره مشروطیت قیام كردند. نیروهای دولتی به منظور سركوب مردم شهر را محاصره كردند و مانع ورود مواد غذایی و گندم به داخل شهر شدند. در اولین روزهای محاصره مردم چندان در فشار نبودند اما پس از مدتی آذوقه شهر تمام شد تا جایی كه شهر گرفتار گرسنگی شدیدی شد و چند تن از مردم از گرسنگی مردند. دولت از این وسیله برای تحت فشار قرار دادن انقلابیون استفاده زیادی كرد. شاه و صدراعظم امیدوار بودند با تحت فشار قرار دادن مردم از طریق كمبود مواد غذایی آنها را وادارند تا دست از حمایت انقلابیون بردارند و در مقابل خواسته های آنان تسلیم شوند. اما مقاومت مردم طولانی شد و لاجرم مردم بیشتر در مضیقه قرار گرفتند.

بسیاری از منابع تاریخی، وضعیت مردم را در این دوران اسف بار توصیف كرده اند. «سرجرج باركلی» سفیر انگلیس در تهران در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۲۸۸ به «سر ادوارد گری» وزیر خارجه انگلستان می نویسد: «اوضاع تبریز رو به بدی می رود. چندین نفر از جوع تلف شده اند، دسته نظام تصمیم عزم نموده اند كه جنگ را ممتد بدارند در صورتی كه یك قسمت از ملیون برای مذاكره حاضرند.»

در حقیقت فشار گرسنگی و كمبود مواد غذایی سبب شد انجمن تبریز با محمدعلی شاه وارد مذاكره شود. در ۱۶ فروردین ۱۲۸۸ با حضور نمایندگان روس و انگلیس و نمایندگان انجمن تبریز جلسه ای تشكیل شد. در آن جلسه تصمیم گرفتند با محمدعلی شاه گفت وگو كنند تا با میانجیگری آنها شاه دستور دهد روزانه یكصدوپنجاه خروار گندم به تبریز برسانند. اما محمدعلی شاه بلافاصله با این پیشنهاد مخالفت كرد. شاه همچنان برای خواسته های خود پافشاری می كرد. در همین ایام روس ها تهدید كردند اگر مقدار كافی آذوقه و گندم وارد شهر تبریز نشود از قوای نظامی خود برای رساندن غذا به شهر استفاده خواهند كرد.

این تهدید به نوعی حفظ منابع اتباع روسی بود اما در حقیقت بهانه ای برای ورود به خاك ایران محسوب می شد.

در واقع اتباع خارجی در ایام محاصره دچار كمبود مواد غذایی نشده بودند و انجمن تبریز سعی داشت تا بیگانگان در رفاه باشند تا بهانه ای به دست دولت ندهد.

اما مردم در سختی وحشتناكی به سر می بردند. با وجود چنین وضعیتی محمدعلی شاه همچنان در رساندن آذوقه به شهر تعلل می كرد. بالاخره در پنجم اردیبهشت ۱۲۸۸ (یك روز قبل از حركت روسها) شاه تصمیم گرفت محاصره را متوقف كند و مواد غذایی را به شهر برساند اما روس ها به طرف تبریز حركت كرده و به پل جلفا رسیدند. شاه در تلگرافی به عین الدوله فرمان داد عملیات نظامی را متوقف كند و راه را برای ارسال مواد غذایی باز كند.

از طرف دیگر انجمن تبریز تصور می كرد حركت قوای روس فقط برای رساندن مواد غذایی به شهر است. به همین دلیل قوای نظامی وابسته به انجمن در مقابل روس ها مقاومت نكردند و راه را برای آنان باز كردند.

سپاهیان روس به راحتی در نزدیكی شهر تبریز استقرار یافتند و به این ترتیب محاصره شهر كه به فرمان شاه برای مقابله با آزادی خواهان صورت گرفت تبدیل به بهانه ای برای بیگانگان شد تا وارد خاك ایران شوند.

اما گفت وگو و مذاكره سختی میان انجمن تبریز از یك طرف و دولتیان در گرفت. مجاهدان ترجیح می دادند كه با دولت و شاه كنار بیایند تا نیروهای روس.

بالاخره پس از مذاكرات فراوان شاه موافقت كرد تا راه باسمنج باز و بیست و چند خروار آرد به شهر وارد شود. و این اتفاق یك روز قبل از رسیدن روس ها به تبریز روی داد. بالاخره در ۹ اردیبهشت سپاه روس به نزدیك شهر رسید و نزدیك پل آجی اردو زدند. در روز جمعه ۱۰ اردیبهشت گروهی از روس ها وارد شهر شدند. سرود خوانان از كوچه های شهر گذشتند و از شهر خارج شدند. رهبران مشروطه خواه به مجاهدان دستور داده بودند از هر گونه برخوردی با روس ها پرهیز و از آنان پذیرایی كنند.

محمدعلی شاه بار دیگر از طرف مشروطه خواهان، تبریزیان، شورشیان گیلان و اسپهان تحت فشار قرار گرفت و از سرناچاری بار دیگر فرمان مشروطه را صادر كرد. شاه می خواست عین الدوله در تبریز سمت والیگری داشته باشد ولی تبریزیان نپذیرفتند و اجلال الملك نایب الایاله تبریز شد.

به این ترتیب مبارزات مشروطه در تبریز به اوج خود رسید ولی بار دیگر مشروطه را به ایرانیان بازگرداند. افسوس كه این تجدید حیات در سایه حضور نیروی نظامی بیگانگان در خاك ایران شكل گرفت كه بعدها پیامدهای ناگواری پدید آورد.

اما تلاش و مقاومت مردم چنان در خور تحسین بود كه در اوج رویدادهای مهم مخصوصا محاصره تبریز، بیگانگان را نیز به تعجب واداشت.

«بارون سدراك» كه همراه مشروطه خواهان مبارزه می كرد در هنگام محاصره تبریز و پس از مشاهده مقاومت مردم به آنان گفت: «ملت آج سگز، آزاد سگز» یعنی «مردم گرسنه اید ولی آزادید.»

منابع:

شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، تهران ، زوار، ۱۳۷۷. ج ۲.

تاریخ مشروطه ایران، احمد كسروی، تهران، امیركبیر، ،۱۳۵۷ ج ۲.

روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، تهران، امیركبیر، ۱۳۴۵.

كتاب آبی، به كوشش احمد بشیری، تهران، نشر نو، ۱۳۶۲.



همچنین مشاهده کنید