شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

هیچ کس بهتر از من نبود


هیچ کس بهتر از من نبود

اردشیر رستمی, کاریکاتوریست خوش ذوق و خلاق, این روزها به عنوان بازیگر نقش شهریار در سریال پرحاشیه کمال تبریزی جوابگوی انتقادهایی است که تصور می شود بخش عمده آن ناشی از فیلمنامه مهدی سجاده چی باشد

اردشیر رستمی، کاریکاتوریست خوش ذوق و خلاق، این روزها به عنوان بازیگر نقش شهریار در سریال پرحاشیه کمال تبریزی جوابگوی انتقادهایی است که تصور می شود بخش عمده آن ناشی از فیلمنامه مهدی سجاده چی باشد. بازیگر نقش شهریار که خود را تنها گزینه یی می داند که قادر به ایفای نقش شاعر مورد علاقه اش است، یک تنه در مقابل تمامی انتقادها می ایستد، کاری که کمال تبریزی نیز در مقام کارگردان در گفت وگو با همین شماره رویداد انجام داد. اتفاقی که برعکس این دو نفر موثر در سریال از طرف سجاده چی نمی افتد و با ترفندهای مختلف و متعدد تلاش کرد از هرگونه پاسخگویی طفره برود و اگر این طفره رفتن ها نبود، ناچار نمی شدیم خیلی از توضیحات را از زبان بازیگر و کارگردان بشنویم و شاید بحث هر دو گفت وگو به گونه یی دیگر هدایت می شد تا بازیگر سریال بیشتر درباره تجربه اولین بازی اش بگوید و از زبان تبریزی توضیحات بیشتری درباره نحوه کارگردانی اش بشنویم. وقتی به اردشیر رستمی برای گفت وگو زنگ می زنم با وجود آشنایی های مربوط به دوره قبل از بازیگر شدنش، او را ناخودآگاه شهریار می خوانم و وقتی سر و کله رستمی در تحریریه روزنامه پیدا می شود، دستگیرم می شود که کاریکاتوریست مورد علاقه ام، اصلاً این روزها تعمد دارد که شهریار صدایش کنند یا اینکه دیگر از بس به این نام صدایش کرده اند، باورش شده شهریار است؛ چیزی که او آن را مربوط به دوره یی طولانی از عمرش می داند که با شهریار زندگی کرده. این گفت وگو نیز حول و حوش همین حس و حال شکل می گیرد.

▪ چطور جرات کردی بروی نقش شهریار را بازی کنی؟

ـ هیچ کس بهتر از من نمی توانست این کار را بکند. اینکه هم ترکی را خوب بداند، هم فارسی را و هم بتواند شعر خوب بخواند. و با شهریار زیسته باشد.

▪ منظورت از زیستن با شاعر چیست؟

ـ پیش از اینکه بحث سریال پیش بیاید، سی سال در کوچه پس کوچه های تهران فقط برای خودم با شعرهای شاعر زندگی کرده ام.

▪ شاعر را که از نزدیک ندیده اید؟

ـ نه، از روی محله هایی که شعرها گفته شده و آنجا ها را می شناختم و تصویرها و فضاهایی که از روی شعرها می ساختم، جاپای شهریار در کوچه پس کوچه های شعرش زندگی کرده ام.

▪ این علاقه ات مربوط به آذری بودنت است؟

ـ به آن هم ربط دارد. من به تمام شاعران دنیا احترام می گذارم و آنها را دوست دارم. مثل آدونیس، ناظم حکمت، ریتسوس، نرودا و هزاران هزار شاعر دیگر که می توانم به راحتی از صدها نفر آنها نام ببرم.

▪ ولی فکر کنم شهریار را جور دیگری دوست داری؟

ـ بله، آنها را من بعدها شناختم و شعرشان را خواندم. اما شهریار را از بچگی می شناختم و با شعرش آشنا بودم. چون در تبریز با زبان آذری با شعر شهریار آشنا شدم در تهران اوقات خلوتم را با شعرهای او پر می کردم.

▪ این تنها گزینه شایسته ایفاکننده نقش شهریار به قول خودت چطور کشف و معرفی شد؟

ـ حبیب رضایی دوست من بود و می دانید که کاریکاتورهای چاپ شده من در روزنامه های نشاط، توس و... با شعر همراه است. شعر برای من سرزمینی بزرگ تر از کلمه بود، برای همین سعی می کردم با تصویر بیانش کنم.

▪ سابقه بازیگری نداشتی، اما گویا با بازیگران زیاد محشور بودی.

ـ بله، هشتاد درصد بازیگران دوستانم هستند و با آنها آشنا هستم. اما من بارها در دوره های مختلف خودم را به جای شاعر گذاشته ام و لحظات زیادی را در نقش او در خلوتم زندگی کرده ام و زیسته ام.

▪ وقتی پیشنهاد دادند نقش شهریار را بازی کنی...

ـ نپذیرفتم.

▪ برای چی؟

ـ می ترسیدم آدم مشهوری بشوم. از آکتورها تصور خوبی نداشتم. فکر می کردم اینها در حد احترامی که در جامعه نسبت به آنها دارند، نیستند منهای آنهایی که واقعاً آکتور هستند.

▪ حالا که بیرون بیشتر از قبل برای بازی ات احترام می گذارند و تحویلت می گیرند، همین حس را داری؟

ـ بله.

▪ می خواهی بگویی هویت دیگری پیدا کرده یی که کاذب است؟

ـ نکرده ام. مواظب هستم دچارش نشوم.

▪ جامعه چی؟

ـ جامعه چیزی را از من می خواهد که انتظار دارد و خودش می خواهد.

▪ یعنی تغییری در اردشیر کاریکاتوریستی که می شناختیم با همو که اکنون بازیگر شده، ایجاد نشده؟

ـ نه، نگذاشته ام این اتفاق بیفتد. من همان اردشیر رستمی هستم که بودم.

▪ ولی مخاطب بیشتری پیدا کرده یی و در میان مردم شناخته تر هستی.

ـ بله، وقتی تو کاریکاتوریست باشی، این همه مخاطب نداری. مخاطبان زیادی پیدا کرده ام. مردم در کوچه و خیابان جلویم را می گیرند و به خانه هایشان دعوتم می کنند.

▪ این طور که می گویی شهریار را خیلی خوب می شناخته یی و احتمالاً تصورت از شهریار با نگاه رسمی فاصله دارد. می خواهم بدانم وقتی فیلمنامه را خواندی، نسبت به آن مشکلی نداشتی؟

ـ فیلمنامه هیچ ربطی به من ندارد.

▪ تو یک بازیگر حرفه یی نبودی که بخواهی این طور واکنش نشان بدهی و مدعی هستی شهریار را خیلی خوب می شناختی و با آن زندگی کرده یی. با این اوصاف واقعاً مشکلی با فیلمنامه و نگاهی که به شهریار دارد، نداشتی؟

ـ با کلیت آن مشکلی نداشتم.

▪ جزئیات چی؟

ـ جزئیاتش همان چیزهایی است که در حال حاضر درباره آن بحث می شود و انتقاد دارند.

▪ تغییراتی هم از طرف تو در فیلمنامه صورت گرفت؟

ـ از طرف من صورت نگرفت. من در جاهایی تغییر داده ام که خودم بازی می کنم و سعی می کنم نگاهم، نگاه درستی به شهریار باشد. من یک نگاه خصوصی نسبت به ماجرا دارم. نگاهم به اشیا و آدم های دور و بر فرق دارد. نگاه کسی نیست که از بیرون آمده باشد. نگاه کسی است که شهریار را می شناسد.

▪ شهریاری که در سریال بازی کردی، چقدر حاصل هدایت عوامل سازنده و تا چه اندازه حاصل همان نگاه خاص خودت بود؟

ـ کاملاً دستم باز بود و هرچه تماشا می کنید، حاصل تصمیمات و نگاه خودم است. در واقع شهریار به روایت اردشیر رستمی است.

▪ مناسباتی که شهریار با آدم های اطرافش دارد چی؟

ـ به من ربطی ندارد. من از آن مناسبات دفاع نمی کنم.

▪ ولی این رفتار در بازی تو تجلی پیدا می کند و مشخص است که داری با باور خودت آن را بازی می کنی؟

ـ بله. این رفتار از نگاه اردشیر رستمی بود. شهریاری که اردشیر رستمی می شناسد.

▪ نوع برخوردی که شهریار با ایرج میرزا، عارف قزوینی، ملک الشعرا و... داشت را باور داشتی؟

ـ نه، آنها مربوط به فیلمنامه بود.

▪ انتقادهای عدیده یی به نوع جایگاه و مناسبات شهریار با شخصیت های ادبی روزگارش وارد است.

ـ شاید این چیزها که می گویید درست باشد.

▪ من نمی گویم. انتقادهای مکتوبی است که در رسانه ها از طرف جامعه فرهنگی شده.

ـ به نظرم بخشی از این انتقادها درست است. اما وقتی قرار است کاری را انجام بدهیم، ناچاریم به انجام برخی کارها. اما جدا از اینها، شهریار از هر شاعری در دوره خودش و در شعر معاصر شاعرتر است. من این باور را دارم که شهریار شاعر بزرگی است و در این شکی نیست. هیچ کدام از این افراد به اندازه شهریار واقعاً شاعر نیستند. من این باور را دارم که شهریار یک نابغه است. الان نگاه من به شعر و شاعری با دوره کودکی ام فرق می کند. در حال حاضر با شاعران جهان و شعرشان زندگی می کنم اما هنوز اعتقاد دارم شهریار یک نابغه است. شهریار بزرگ تر از همه هم عصرهای خودش در شعر است. شاید ایرج میرزا، طنز پرداز بزرگ تری باشد، اما در شعر مقام بالاتری نسبت به شهریار ندارد.

▪ بخشی از سریال روی تحولات سیاسی و تاریخی دوره یی که شاعر در آن زندگی می کند متمرکز است. نسبت به این دوره چقدر اشراف داشتی؟

ـ خیلی کم.

▪ تحقیق هم نکردی؟

ـ نه، اما به کلیات آن اشراف داشتم.

▪ با جزئیاتی که در زندگی شاعر جابه جا شده بود، مشکلی نداشتی؟

ـ نه، من با اعتقاداتم سریال را بازی کردم و همه چیز را پذیرفتم.

▪ برخی روابط هستند که در سریال جابه جا و تحریف می شوند. مثلاً زن شهریار که می گویند آدم باسواد و معلم بوده، در سریال یک عامی و بی سواد معرفی می شود.

ـ وظیفه هنرمند بیان حقیقت نیست. وظیفه هنرمند بیان یک دنیای مجازی است. اگر قرار باشد همان دنیایی به تصویر کشیده شود که هست و بوده، پس چه نیازی به وجود هنرمند است.

▪ وقتی با جزئیات تحریف شده روبه رو می شدی، نگران واکنش های زمان پخش نبودی؟

ـ هنرمند اگر از پیرامونش بترسد، هیچ گاه هنرمند نخواهد شد. وظیفه هنرمند هم ایجاد و گسترش فضاهای دیگر است. ما نمی توانیم چیزی را که هست، صرفاً نشان بدهیم. روشنفکر و هنرمند باید دست به کارهایی بزنند که امکان دارد دیگران آن را دوست نداشته باشند و در برابرش مقاومت کنند. این اتفاق باید به قیمت دموکراسی و هنر و ذائقه جدید ایجاد شود.

▪ اگر در ارتباط با شهریار قائل به دو نگاه باشیم که یکی نگاه رسمی است و دیگری نگاه جامعه فرهنگی، می خواهم بپرسم و بدانم که شما به سمت نگاه رسمی حرکت کرده اید یا سعی کرده اید از آن فاصله داشته باشید؟

ـ من فکر کنم این شهریاری که از تلویزیون پخش شد، نزدیک تر به آن شهریاری است که در زمان طاغوت به تصویر درمی آمد. درست است که سریال شهریار سفارش یک رسانه ملی و رسمی است، ولی مطالبه یی از طرف این سازمان نشده و سفارشی هم به کار تحمیل نشده. سهمی که صدا و سیما می توانست از این سریال در جهت منافع خاص خودش داشته باشد، خیلی کم است و می توانست خیلی بیشتر از این باشد.

▪ یعنی معتقدید شاعر به عنوان یک ابزار برای هدف های دیگر دستمایه قرار نگرفته؟

ـ به هیچ وجه. واقعاً اگر در جایی احساس می کردم قرار است به شهریار نگاه رسانه یی شود و از آن بهره بری کنند، انجام آن را نمی پذیرفتم. اما اگر من به عنوان بازیگر نقش شهریار با ایرج میرزا آن برخورد را دارم، واقعاً به آن باور دارم. یا به بهار آن حرف را می زنم، خودم نیز آن انتقاد را نسبت به او دارم. اینها همه اعتقادات من بوده که در درونم وجود داشته.

▪ جالب است که این حرف ها را از زبان شما می شنویم. بخش عمده یی از انتقادهایی را که درباره سریال شهریار می شود،به تلویزیون و نگاه رسمی نسبت می دهند.

ـ این را بگویم که واقعاً صدا و سیمای ما در این موارد جلوتر از نگاه اپوزیسیون است. آنها رشد کرده اند. در حال حاضر برخی همکاران ما در مطبوعات در آنجا کار می کنند. صدا و سیمایی ها جلوتر از ما هستند. مدیران روشنی دارند.

▪ یعنی تو نیز مثل کمال تبریزی می گویی شهریار از فیلتر تو به تصویر درآمده و آنچه ساخته شد، ربطی به نگاه سفارش دهنده ندارد؟

ـ بله، همین طور است. آنها دخالت زیادی نکرده اند. رسانه صدا و سیما الان نقش بزرگی در جامعه ما ایفا می کند و تاثیرگذار است. ساخته شدن این کار از نظر من و کمال تبریزی تقریباً غیرممکن بود و حتی پخش اش نیز ما را دچار حیرت کرد. صدا و سیما دارد نشان می دهد که به سمت ملی شدن پیش می رود، در حالی که من نسبت به این رسانه در خیلی جاها نیز دلخورم و انتقاد دارم.

▪ قسمت هایی که بازی کردی، با حذف و تعدیل روبه رو نشد؟

ـ خیلی کم. در حد اندکی. در کل مجموعه ۷۰۰ دقیقه یی شاید کمتر از ۵ دقیقه.

▪ البته اگر آن ۶۰ دقیقه مربوط به حذف قسمت مربوط به زندگی دختر شاعر را نادیده بگیریم.

ـ بله.

▪ انتقادهایی که از سریال شهریار می شود، ناشی از دو نوع نگاه است، یکی شهریار را در مقام بالاتری نسبت به آن چیزی که نشان دادید، می داند و دومی معتقد است اصلاً شهریار در این مقام و مرتبه یی که می گویید نیست.

ـ ما بدون اینکه به هیچ کدام باجی بدهیم سریال را ساختیم و این نشان دهنده موفقیت کار ماست که هر دو طرف را وادار به واکنش می کند.

▪ نگران برخورد آذری ها نبودی؟

ـ نه. اینها سال هاست که من را می شناسند و من آنها را می شناسم. من بهتر از هرکدام از آنها شهریار را می شناسم.

▪ خوشحال بودند که تو داری شهریار را بازی می کنی؟

ـ آنها روایت من را از شهریار می پذیرند. روایت کمال تبریزی را از شهریار می پذیرند. البته برخی هم حق دارند که ناراضی باشند. دوستان و خانواده ایرج میرزا، بهار و ملک الشعرای بهار حق دارند نسبت به ماجرا انتقاد کنند.

▪ این نارضایتی از کجا می آید؟

ـ از حقوق شان.

▪ اعتقاد به جایگاه بالاتری داشتند؟

ـ شاید بشود گفت دل شان می خواست حداقل در سریال از آنها گذر می کردیم و کاری به کارشان نداشتیم. البته می شد این کار را هم کرد، منتها ما قصد نداشتیم درباره آنها سریال بسازیم. به هرحال باید فیلم چیزهای متضادی در خود داشته باشد تا مخاطب را جذب کند.

▪ فکر نمی کنی زیادی در سریال شعر می خوانی؟

ـ داستان این سریال، داستان شعر است.

▪ نگران نبودی تماشاگر از این همه شعرخوانی زده شود؟

ـ شعرهایی را انتخاب کردم که مردم دوست داشته باشند.

▪ انتخاب شعرها با خودت بود؟

ـ بله. شعرها را خودم بنابر حال و هوا و موقعیت شاعر انتخاب کردم. شعرهایی را می آوردم که با آنها زیسته بودم و خودم هم دوست شان داشتم. البته بخشی از شعرهایی را که می خواندم، مربوط به خود شهریار نیست و از شاعران دیگر انتخاب شده. من نمی توانستم تمام شعرها را از خود شهریار بخوانم. به هرحال در زندگی یک شاعر، شعر بیشترین نقش را دارد. شهریار با خواندن این شعرها است که بزرگ شده. حدود ۲۰ درصد از شعرها مربوط به دیگران است.

▪ این طور که می گویی می شود گفت در واقع کاپیتان تیم بودی؟

ـ نه، این طور نبود اما هر موقع چیزی به نظرم می رسید می گفتم و نظر می دادم و آنها قبول می کردند.

▪ این طور که کمال تبریزی می گوید یک جای کار دیگر خسته شدی و بازی کردن را رها کردی.

ـ بله، انرژی ام تمام شد. نمی توانستم ادامه بدهم. باید به من مرخصی داده می شد.

▪ ربطی به چیزی که قرار بود از زندگی شاعر نشان داده شود، نداشت، یعنی اینکه بخواهی بازیگر دوره اوج و نبوغ شاعر بمانی و نخواهی دوره بعد را بازی کنی؟

ـ یک سال و خرده یی شبانه روز جلوی دوربین بودم، چون بازی بلد نیستم. با احساسم بازی می کردم. اگر قرار بود گریم دوره پیری روی من انجام شود، روزی ۱۰ ساعت باید زیر این گریم می ماندم.

▪ گفته یی با پخش سریال، دیوان شهریار به شدت پرفروش شده.

ـ بله.

▪ این را از کجا می گویی؟

ـ براساس گفته ناشرش. شهریار دو ناشر دارد که هر دو این را می گویند. در زمان پخش سریال، کتاب شهریار، به اندازه تاریخ آن فروش داشته. من کتابفروشی هایی را دیده ام که مردم برای خرید دیوان شهریار صف کشیده بودند.

▪ در نمایشگاه؟

ـ نه، قبل از آن. صحافی و چاپ از بازار عقب هستند.

▪ جالب است.

ـ هیچ کار هم سریال نکرده باشد، این اتفاق خودش مهم است.

▪ یک نظرسنجی در جامعه شاعران انجام داده ایم. خیلی ها گفته اند تلویزیون نگاه نمی کنند. برخی ها گفته اند چند قسمت دیده اند و راغب نشده اند آن را دنبال کنند. فکر می کنید این نوع نگاه غالب ناشی از چیست؟

ـ این ایراد هم در ساختار کار است هم در نوع نگاه جامعه روشنفکری و جنس آن. ما می توانستیم لایه های درونی این کار را عمیق تر کنیم و پاسخ ذائقه قشر فرهیخته را بدهیم اما اگر این کار را می کردیم سریال ۵۰ قسمت می شد. باید نشان می دادیم چرا یکی بهار است یکی ایرج میرزا یا عارف، آن وقت اگر سریال طولانی تر می شد، آن را دنبال نمی کردند. اینکه می گویم ایراد در ما هم هست، منظورم این است که برخی سریال را حاصل نگاه رسمی و حکومتی می دانند و اصلاً تلویزیون دیدن را نمی پسندند. ایراد دیگر این است که متاسفانه ما دچار نگاه روشنفکرانه روزمره شده ایم. عادت کرده ایم درباره چیزی حرف بزنیم که ندیده ایم یا نخوانده ایم و از آن اطلاعی نداریم. به خیلی ها وقتی زنگ بزنی می توانند برایت یک مقاله بنویسند. دو بار به آنها زنگ بزنی این اتفاق می افتد و می نویسند. جامعه ما دچار روشنفکر درجه سه، فیلم درجه سه و تلویزیون درجه سه شده، این مساله به همه ما برمی گردد.

▪ با این اوصاف آیا از مخاطب عامی که برایش فرق نمی کند چارخونه تماشا می کند یا شهریار می توان به عنوان عامل موفقیت نام برد؟

ـ می توان خوشحال بود که لااقل دارند شعر گوش می دهند و درباره زندگی یک شاعر سریال می بینند، نه با موضوعات روتین و روزانه.

▪ یعنی این مساله را حرکتی رو به جلو می دانید؟

ـ بله، این را به اعتبار ۶ برابر شدن توریست در آذربایجان و تیراژ کتاب شهریار می گویم. معتقدم ابعاد تاثیرگذار سریال شهریار در آینده بیشتر از این می شود. اما فکر می کنم می شد سریالی بهتر ساخت.

▪ به عنوان یک منتقد چه ایرادهایی را بر سریال وارد می دانی؟

ـ فکر می کنم چنین کارهایی باید حتماً مشاور سیاسی خبره داشته باشد و همین طور مشاور خوب ادبی. برخی اوقات من حواسم نبوده و بر اثر تکرار شعری را اشتباه خوانده ام و کسی متوجه این اشتباه نشده. یک مشاور معماری و جامعه شناختی باید در کنار کار وجود می داشت.

▪ انتقادهایی نیز به دو زبانه بودن سریال است.

ـ توجه داشته باشید که سریال دارای مخاطب هایی از سراسر کشور است و قرار نیست فقط آذری ها آن را تماشا کنند. از طرف دیگر مخاطبان یک اثر نمایشی در تلویزیون قشر نخبه نیستند. آنها دغدغه هایی فراتر از این مسائل دارند. تاثیرات آنها هم در جامعه بیشتر از سریال دیدن است. آنها باید اثر خودشان را تولید کنند. بنابراین ما باید به سمت زبانی می رفتیم که هم ساده باشد و هم قابل فهم برای عامه مخاطبان. ما برای مخاطب امروز سریال ساختیم. زبان باید در خدمت اثر نمایشی باشد نه اثر نمایشی در خدمت زبان. اما اینکه چرا من فارسی و آذری حرف می زنم به این برمی گردد که در یک جمع می توانم فارسی حرف بزنم ، اما هیچ وقت به زبان فارسی در خلوت و تنهایی ام نمی توانم حرف بزنم و فکر کنم. هر انسانی در لحظات ناب زندگی اش با زبان مادری اش فکر می کند و حرف می زند.

▪ در دیالوگ ها هم تغییراتی دادی؟

ـ روح آنها را حفظ کرده ام، اما همه را متعلق به خودم کردم. حتی برخی جاها از شعر برای طرح آنها استفاده می کردم.

▪ در این سریال یک بازیگری یا نابازیگر؟

ـ من یک نابازیگرم. بازی نمی توانم انجام بدهم اما یک هنرمندم.

نوید برنگی



همچنین مشاهده کنید