یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ضرورت های بازنگری در آموزش و پرورش


ضرورت های بازنگری در آموزش و پرورش

در جهان دائماً دستخوش تغییر امروز هر جامعه یی نیازمند اجرای اصلاحات در نظام آموزشی و پرورشی است و طبعاً جوامعی که از شتاب و شدت دگرگونی های بیشتر در عرصه های گوناگون اجتماعی, فرهنگی و علمی برخوردارند به این امر باید بیشتر اهمیت دهند عوامل زیر نشان می دهد که سال هاست نظام آموزش و پرورش ایران بدون تحول مانده است

● گام های معلق تحول

در جهان دائماً دستخوش تغییر امروز هر جامعه یی نیازمند اجرای اصلاحات در نظام آموزشی و پرورشی است و طبعاً جوامعی که از شتاب و شدت دگرگونی های بیشتر در عرصه های گوناگون اجتماعی، فرهنگی و علمی برخوردارند به این امر باید بیشتر اهمیت دهند. عوامل زیر نشان می دهد که سال هاست نظام آموزش و پرورش ایران بدون تحول مانده است.

کتاب های درسی؛ هر چند هر ساله شاهد تغییرات در کتاب های درسی هستیم اما اغلب آنها مفاهیم گویایی برای دانش آموزان ندارند، آنها را نقاد و تحلیلگر بار نمی آورند، کاربردی نیستند و کارهای علمی، آزمایشگاهی و تحقیقاتی جایگاه بسیار اندک در موضوعات درسی دارد. امروزه کتاب های درسی را چنان با اصول و چارچوب های خاص به دانش آموزان یاد می دهیم که جز خستگی نتیجه دیگری ندارد و از طرفی دیگر به علت غیرکاربردی بودن مطالب و موضوعات درسی دانش آموزان فقط به دنبال بالا بردن معدل و درصد قبولی هستند.

شیوه ها و روش های تدریس؛ اصولاً نظام آموزشی غیرهدفمند که همواره شیوه های تدریس سنتی را سرلوحه کار خود قرار می دهد معلم نقش محوری را در کلاس درس ایفا می کند و بیشتر مبتنی بر سخنرانی و استفاده از مهارت های کلامی است و این عامل سبب می شود دانش آموزان در فرآیند تدریس و یادگیری و ایفای نقش فعال، فرصت مشارکت کمتری را پیدا کنند. دانش آموزان در این نوع سیستم صرفاً مطالب را حفظ می کنند و امتحان می دهند و مجالی برای بروز استعدادهای خلاق نمی یابند و به تدریج تحرک و پویایی خود را از دست می دهند. معلم محوری جانشین دانش آموزمحوری می شود، روحیه پرسشگری از دانش آموز گرفته می شود و مهم تر اینکه ذهنیت پرسشگر و کاوش گر خلق نمی شود. از طرفی معلم را از رکود و روزمرگی خارج نمی کند و در برابر سوالات جدید قرار نمی دهد.

تغییر مدیران و اعمال سلیقه در نظام آموزشی؛ یکی از معضلاتی که دامنگیر آموزش و پرورش است این است که اغلب برنامه ها و تصمیمات اتخاذ شده با تغییر مدیران دستخوش تغییر و تحول می شود. نگاه های سلیقه یی، صدور بخشنامه ها و آیین نامه های متعدد، گرفتاری در وادی سلایق شخصی و تن دادن به آزمون و خطا ضربات جبران ناپذیری را بر پیکره نظام آموزشی وارد کرده است.

هماهنگ نبودن با تکنولوژی روز دنیا؛ هرچند در قرن ۲۱ زندگی می کنیم و با دنیایی مدرن، کامپیوتر، ماهواره، اینترنت و... روبه رو هستیم اما متاسفانه تنها ابزار آموزشی ما در بسیاری از مدارس «گچ و تخته» است و هنوز سیستم آموزشی ما نتوانسته با دنیای تکنولوژی وفق پیدا کند یا به عبارت دیگر نظام آموزشی ایران با دنیای مدرن امروز هماهنگ نیست.

بی توجهی به نقش معلم؛ بی توجهی به نقش معلم در تحول آموزش و پرورش یکی از دلایل عقیم ماندن تحول نظام آموزشی است. تا زمانی که سه چالش اساسی مانند پایین بودن شأن و مقام معلم در جامعه، پایین بودن سطح دانش و مهارت حرفه یی و پایین بودن سطح حقوق و مزایای معلمی وجود داشته باشد،

نمی توانیم تحول بنیادی در آموزش و پرورش ایجاد کنیم زیرا تحول را باید از معلمان شروع کرد و بی توجهی به این امر باعث شده که بحث چند شغله بودن معلمان مطرح شود به گونه یی که یک معلم در یک زمان در یک مدرسه مشغول تدریس است اما ساعتی دیگر باید سریعاً خود را به نقطه یی دیگر برساند و به تدریس در کلاس های خصوصی و آموزشگاه ها مشغول شود. همین امر باعث می شود که اشتیاق و نشاط کار و فعالیت در آنها کاهش یابد و فقط به فکر تدریس و شیوه یی باشند که دانش آموز نمره قبولی بیاورد. در چنین سیستمی نوآوری و خلاقیت و ابتکار از دانش آموز گرفته می شود.

مدیریت متمرکز در آموزش و پرورش؛ از چالش های فراروی ساختار آموزش و پرورش کشورمان مدیریت متمرکز در این سیستم است. سازمان های متمرکز آموزشی همواره به خاطر کندی در انجام کارها، بی توجهی یا کم توجهی به نیازها و فرهنگ منطقه یی و تلاش و تثبیت وضعیت موجود نمی توانند تحولی نو در سراسر کشور ایجاد کنند. کلیه تصمیمات خط مشی ها و برنامه ریزی های سازمان در یک جا اتخاذ و تنظیم می شود و برای اجرا به استان ها و مناطق ابلاغ می شود و مدیریت های مناطق به خصوص مدارس در واقع گردانندگان صرف بخشنامه ها و آیین نامه هایی هستند که خود حق اضافه کردن یا کم کردن یک سطر به آن را ندارند.

توجه و نگاه کلی به کمیت ها در آموزش و پرورش؛ آموزش و پرورش در ایران آنقدر به حاشیه های سرگرم کننده از قبیل نوسازی و تجهیز مدارس، معیشت، مسکن، حقوق معلمان و به طور خلاصه درگیر مسائل کمی شده که از پرداختن به موضوع اصلی که فرآیند صحیح تعلیم و تربیت است دور مانده و از طرفی گستردگی و حجم زیاد این سیستم می طلبد که به کوچک سازی و واگذاری آن به سازمان ها و مردم اهتمام ورزیم.

بررسی صلاحیت مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش؛ در حال حاضر افرادی که حتی در حوزه تخصصی خود نمی توانند کار کنند از طریق مجاری سیاسی، مدیریت آموزش و پرورش را به عهده می گیرند و در بعضی موارد تصمیماتی از سوی این افراد اتخاذ می شود که به صلاح آموزش و پرورش و نظام آموزشی نیست. از یک طرف مشارکت پذیر نبودن و نداشتن تعامل با بیش از یک میلیون نیروی کارشناس و تحصیلکرده و ناتوانی در استفاده بهینه از آنان و از طرفی دیگر نبود کارشناس و متخصص تعلیم و تربیت به معنای واقعی از چالش های فراروی آموزش و پرورش در این زمینه است.

درس و بحث در فضای نامطلوب؛ فضاهای آموزشی به گونه یی است که حس ناخوشایند را در دانش آموزان و بی میلی و بی انگیزگی را در معلمان ایجاد کرده است. دانش آموزی که نمره قبولی لازم را کسب کرده و معدل بالایی دارد اما در عمل بسیار ضعیف است و حتی در برخوردهای اجتماعی و حل مشکلات و کارهای فردی و شخصی خودش ناتوان است که این موارد باید به گونه یی اساسی و کارشناسی شده متحول شود یا به عبارت دیگر فضای آموزشی کشورمان به دور از هرگونه جذابیتی فقط به دنبال کسب معدل و گذر از امتحانات است و می خواهد دانش آموزان را با نمره قبولی از پلی به نام امتحان عبور دهد آن هم بدون کمترین آینده نگری در عرصه آموزش و پرورش.

کم رنگ بودن مشارکت مردم در مباحث آموزش و پرورش؛ مشارکت مردم در انجمن اولیا و مربیان در حد بسیار پایینی است و در بسیاری از خانواده ها گاهی دیده شده که به این انجمن با نگاه دیگری می نگرند و هنگامی که دعوتنامه یی از سوی مدرسه به دست والدین می رسد تا در انجمن اولیا و مربیان شرکت کنند فوراً گفته می شود که باز پول می خواهند و این ذهنیت منفی سبب شده تا مردم چنین انجمنی را محرم خود ندانند، این در حالی است که فلسفه وجودی انجمن اولیا و مربیان ایجاد پیوند میان خانه و مدرسه است.

بی توجهی به مقوله فرهنگی؛ بی توجهی به مقوله فرهنگ در سال های اخیر آنقدر پیش رفته که سبب تغییر ذائقه جامعه شده و در واقع کارهایی از جنس فرهنگی کم سودترین یا حتی زیانبارترین کارها به حساب می آید و این وضعیت منجر به خلاء تفکر اقتصادی و بروز نکردن خلاقیت اقتصادی در حوزه تعلیم و تربیت شده و خود این عامل و عواملی از قبیل افراط در حمایت یک طرفه از دانش آموزان بدون در نظر گرفتن ظرفیت های فرهنگی و اجتماعی باعث شکسته شدن اقتدار معلمان و در نهایت تنزل غیرمستقیم پایگاه اجتماعی آنان شده است. در واقع ما مرحله گذار از جامعه بسته به جامعه باز را بسیار پرهزینه و گاهی ناموفق پشت سر گذاشتیم و این رویکرد تضعیف آمیز فرهنگی و اقتصادی سبب عدم راهیابی نخبگان و گاهی اوقات رویارویی آموزش و پرورش با مقوله فرار نخبگان بوده است. اگر بخواهیم تحول بنیادی در آموزش و پرورش ایجاد کنیم باید به سه نکته اساسی توجه وافری داشته باشیم؛ شناخت وضع موجود و کمبود کاستی های آن در مقایسه با وضع مطلوب، ایجاد شرایطی که در آن الگوهای نو بتواند به صورت عملی درآید و آگاه ساختن گروه های مختلف درخصوص فواید و ضروریات تحول در آموزش و پرورش.

از آنجا که یکی از اهداف مهم آموزش و پرورش توجه به معلم و ایجاد فضایی مناسب برای آنان است باید تحول را از معلمان شروع کرد. شأن و منزلت معلم در صورتی نمود عینی پیدا می کند که جایگاه معلم در فرآیند تصمیم گیری تعریف و در نگاه مدیران به عنوان یک باور قلبی پذیرفته شود. تا زمانی که کلیه تصمیمات مدیران حوزه باید توسط معلمان در مدرسه به مرحله اجرا دربیاید تحول معنا و مفهومی ندارد. تا زمانی که معلم دغدغه مسائل رفاهی و معیشتی دارد و در تامین مایحتاج زندگی با مشکل روبه رو است و به ناچار باید شغل دوم یا سوم نیز داشته باشد انتظار کارآمدی و اثربخشی از او بیشتر شبیه آرزو است تا واقعیت.

سیاستگذاران آموزش و پرورش باید هر سال مخصوصاً در ایام تعطیلات تابستانی آموزش های لازم را برای معلمان درنظر بگیرند زیرا در شرایط متحول جهانی نباید فکر و عمل معلم محدود به مرزهای جغرافیایی خود باشد و باید از قدرت خلاقیت و ابتکار لازم بهره مند شود. معلم نباید فعالیت های خود را محدود به کتاب و جزوه کند بلکه با استفاده مدام از تکنولوژی جدید همانند اینترنت، رایانه و... به بروز استعدادهای خلاق و نوآور کمک کند.

امروزه اداره مطلوب مدارس شامل اصول و قواعدی است که باید آنها را آموخت و به کار بست. با رشد روزافزون علم و تکنولوژی در دنیا، دوره اداره آموزش و پرورش به روش سنتی و متمرکز بدون پویایی و رویکرد تحولی و ناهماهنگ به سر آمده و آموزش و پرورش برای حفظ و بقای خود و ایجاد قابلیت برای تغییرات مثبت و هدفمند در دانش آموزان نیازمند مدیران کارآمد و اثربخش است که بتوانند نظام غیرمتمرکز را در آموزش و پرورش نهادینه کنند. بدون تردید برای تعمیق یادگیری و درونی کردن آن و همچنین تقویت روحیه تحقیق و مطالعه و پرورش قوه خلاقیت، ابتکار و مهارت آموزی در دانش آموزان باید از روش های نوین علمی و آموزشی استفاده کرد که تحقق این امر در گرو تامین نیروی انسانی مجرب و کارآمد و برنامه ریزی مناسب است و این میسر نیست جز با استفاده از روش های جدید علمی همانند اینترنت، کامپیوتر و...

مجید بخشی، کارشناس ارشد مدیریت آموزشی



همچنین مشاهده کنید