چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

امنیت مفهومی بیناپارادایمی


امنیت مفهومی بیناپارادایمی

در حقیقت سرمنشاء ذاتی امنیت را باید در فردیت جست وجو کنیم, زمانی که افراد نسبت به حضور یکدیگر عدم آرامشی احساس کنند مفهومی چون امنیت نضج می گیرد

در رابطه با مفهوم شناسی امنیت تشتت آرا خودنمایی می کند. مفهومی واحد از امنیت وجود ندارد، بلکه ما در سیر امنیت با مفاهیم متعددی مواجه هستیم از قبیل امنیت ملی، بین المللی و جهانی که هر یک به مجموعه مسائل متفاوتی از دیگری دلالت و افزون بر آن بستر تاریخی و فلسفی متفاوتی هم دارند.۱

در حقیقت سرمنشاء ذاتی امنیت را باید در فردیت جست وجو کنیم، زمانی که افراد نسبت به حضور یکدیگر عدم آرامشی احساس کنند مفهومی چون امنیت نضج می گیرد.

این چنین گسترده شدن جوامع انسانی حیات دهنده رفتارها و اعمال پرخطر انسان ها در رویارویی با اهداف معین شد و از این رو اهمیت وجود امنیت بستری شد تا به قول توماس هابز انسان ها به جهت کسب امنیت، آزادی خود را تقدیم لویاتان کنند، انسان ها پس از گذار از وضع طبیعی موجودیت دولت ها را عملیاتی کردند ولی هنوز پس از گذشت قرن ها دغدغه مردم، دولت ها، سازمان های بین المللی و تمام بازیگران ریز و درشت نظام بین الملل امنیت بوده. پاسخ به چرایی این مساله حاد می تواند گره گشای اکثر بازی های چندمجهولی موجود در روابط این بازیگران و بازی سازان باشد.

امروزه حاشیه های پررنگ تر از متن در پارادایم امنیت ظهور کرده اند، همچون نقش پدیده های اجتماعی درون زا در امنیت، تاثیر محیط زیست در امنیت، بازیگری گروه های وحشت پرور و رعب انگیز (تروریسم) در معادلات امنیتی و... که حل این مساله حاد را بحرانی تر کرده اند.

در جامعه جهانی دولت ها به جهت تسلط بر قدرت نظامی، بازیگران اصلی نظام بین الملل بوده با این وجود بازیگران غیردولتی مانند تروریست ها، نهضت های آزادیبخش، جدایی طلبان، NGOها و شرکت ها و موسسات بین المللی دولتی و غیردولتی چند ملیتی و... نیز نقش آفرین هستند.۲

واقع گرایان کلاسیک مساله قدرت را یکی از دلایل توجه به ناامنی به جای امنیت می دانند و معتقدند قدرت در ذات خود همواره ضربه زدن به دیگران را می پروراند، لذا تجمیع قدرت در دولت ها باعث می شود تا آنها در مقام آسیب زدن به دیگران جهت تحصیل منافع بیشتر از مجموعه منافع محدود که معمولاً کمتر از درخواست ها وجود دارد همواره تلاش کنند. چون قدرت هواداران بسیار دارد و از سویی دیگر منابع کسب آن نیز همواره اندک و محدود است لذا منازعه بر سر آن شکل می گیرد.۳

و از آنجا که قدرت یافتن برخی بازیگران موجب تضعیف خودمختاری دیگر بازیگران است پس جنگ جهت تضعیف رقیب لازم است.۴ با چنین برداشت هایی کسب امنیت به معنای نبود تهدید غیرقابل حصول می نماید.

با توجه به چنین رویکردی پایه اصلی تنش زدایی و تنش زایی از مقوله امنیت در حوزه فردی، ملی و بین المللی قدرت نظامی و ظرفیت های حاشیه ای آن است. بر این اساس است که رئالیست ها اقتصاد، فرهنگ، سیاست و جغرافیا را از آن جهت در مسائل امنیتی دارای اهمیت می دانند که این مجموعه عوامل در عامل نظامی تاثیرگذارند. البته رئالیست های تدافعی و تهاجمی در برخی موارد اختلاف نظر دارند اما پایه تفکر امنیتی همه آنها بر ریشه قدرت نظامی استوار شده است.

ایدئولوژی لیبرالیسم برخلاف واقع گرایان جنگ را واقعیت انکارناپذیر تحولات نظام بین الملل نمی داند. هرچند لیبرال ها نیز بر هرج و مرج گونه بودن نظام جهانی اذعان دارند و نظام بین الملل را فاقد اقتدار مرکزی همچون نظام داخلی می دانند. اینها کلیدواژه گره گشای خود را بر خلاف رئالیست ها در آزادی می بینند و نه در امنیت. روزی جهانیان آزادی خود را فدای کسب امنیت کردند حال باید جهت کسب آزادی ناامنی را پذیرفت.

در تحمیل این ثنویت ارزشی همان بس که بزرگان اندیشه و قلم پاسخ یا برهانی خدشه ناپذیر در این باره که امنیت ارجح است یا آزادی ارائه کردند. هرچند اقدامات قرن ۲۱ ایالات متحده امریکا به عنوان بزرگترین بازیگر و بازی ساز فعلی نظام بین الملل بیانگر اهمیت آزادی امریکایی در مقابل امنیت است و طراحی جنگ های امنیت زدا و شکل دهی تعارضات و منازعات منطقه ای مستقیم و غیرمستقیم، افکارسازی های امنیت زدا، ایجاد جنگ های نیابتی در خاورمیانه، آفریقا، اروپا و... همگی حکایت از این مهم دارد که در صحنه غیرانتزاعی وجود آزادی امریکایی با عدم امنیت گره خورده است و فرمول برهم زدن نظم و امنیت برای کسب آزادی، افکار صاحبان قدرت و ثروت در جهان تکنولوژیک و عصر ارتباطات را فراگرفته است.

برای بهره مندی از نتیجه ای مطلوب باید به رویکرد سازه انگاری نیز نظر افکنیم و با تعدیل خواسته های حداکثری در دو رویکرد رئالیسم و لیبرالیسم کیفیت حیات اجتماعی، نظامی، اقتصادی و... سیستم بین الملل را بازخوانی کنیم تا درک مطلوب و نزدیک تر به حقیقت را کسب کنیم. سازه انگاران سرچشمه امنیت و ناامنی را در نحوه تفکر بازیگران نسبت به پدیده ها و موضوعات، خصوصاً منافع و تهدیدات می دانند. هر اندازه ادراکات و منطق بازیگران نسبت به پدیده ها و موضوعات نامتجانس و متناقض تر باشد میزان بی اعتمادی میان آنها افزایش می یابد و دولت ها بیشتر به سوی خودیاری می روند، اما اگر دانش مشترک ایجاد شود، می توان به سمت جامعه امنیتی صلح آمیزتری رفت. ۵

از منظر سازه انگاری امنیت بیش از قدرت بر میزان درک و فهم مشترک بازیگران از یکدیگر استوار است. برخی اوقات ساختارهای اجتماعی عملکردها را چنان تحت تاثیر قرار می دهند که اتخاذ هرگونه استراتژی برای تغییر آن غیرممکن می شود. ۶

سازه انگاران به تاثیر هنجارها در رفتارهای بین الملل اهمیت قائل اند. هنجارها را نیز موضوعی بین الاذهانی میان جهان طبیعی و جهان اجتماعی می دانند. این درک و فهم مشترک و ظهور هنجارهای خاص بنیانگذار مفهوم امنیت نوین در تعاملات بین المللی می شود. سازه انگاران جهت معضلات امنیتی جهان در خصوص موازنه قدرت بحث هویت و در مورد معمای امنیتی ایده هنجاری مطرح می کنند تا از مسیر حصول امنیت پرده گشایی کنند.

به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اتمام جنگ سرد فضای گسترش مفهوم امنیت در نظام جهانی مهیا شد. در دوران پس از جنگ سرد دولت ها به تعقیب اهداف سیاسی با استفاده از زور می پرداختند. ولی از سویی چالش های امنیتی غیرسنتی بعد از جنگ سرد رخ داده است از قبیل تخریب محیط زیست و تاثیر در امنیت جهانی، رفاه اقتصادی امنیتی، سازمان های جنایی فراملی و پدیده امنیتی مهاجرت و... ۷ که اینها زمینه ساز گسترش مفهوم امنیت در جهان پس از جنگ سرد شدند.

چنین پیچیدگی هایی در این دوران با تهدیدات نه صرفاً دولتی که بعضاً فراملی یا فروملی همراه هستند. این چالش ها زمینه ای را مهیا کرده است که یک اندیشه جهت مطالعات مسائل امنیتی و به منظور تحلیل رخدادها و رفتارها و مسائل امنیتی مجبور به مطالعات میان پارادایمی شود. لذا جهت تحلیل مسائل امنیتی در قرن ۲۱ باید بر اساس آموزه هایی میان پارادایمی عمل کرد تا بتوان به نتیجه معقول و مطلوب تری دست یافت.

مهدی وحیدی



همچنین مشاهده کنید