سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت های دیپلماتیک


ضرورت های دیپلماتیک

روش های امریکا جهت نفوذ در تغییر عملکرد ایران از طریق تحریم های چندجانبه, آهسته کردن روند تقویت توان هسته یی این کشور یا از میان بردن تهدیدات ایران در مقابل منافع امریکا از لحاظ استراتژیکی ضعیف بوده و احتمالاً در تحقق سایر اهداف مهم سیاسی, غیرعملی است

لازم است ایالات متحده امریکا رویکرد دیپلماتیک جامع و منسجمی در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کند. تهدیداتی که ایران نسبت به منافع امریکا اعمال می کند پس از حوادث ۱۱ سپتامبر شدت بیشتری به خود گرفته و توان تهران برای ممانعت از امریکا در جهت پیگیری اهداف سیاسی مهم خود در خاورمیانه همچنان در حال افزایش است. روش های امریکا جهت نفوذ در تغییر عملکرد ایران از طریق تحریم های چندجانبه، آهسته کردن روند تقویت توان هسته یی این کشور یا از میان بردن تهدیدات ایران در مقابل منافع امریکا از لحاظ استراتژیکی ضعیف بوده و احتمالاً در تحقق سایر اهداف مهم سیاسی، غیرعملی است.

این مقاله استراتژی جامعی برای برخورد دیپلماتیک با ایران ارائه می دهد. بحث اصلی این مقاله به این موضوع می پردازد که حل موفقیت آمیز مساله هسته یی ایران مستلزم انعقاد «معامله یی گسترده» میان امریکا و ایران است یعنی اتخاذ چارچوبی فراگیر که در آن اختلافات مهم طرفین در مجموعه یی از پیشنهادات حل و فصل شود. هرگونه اقدام اضافی و رویکرد مرحله به مرحله و گام به گام جهت برخورد با ایران با شکست مواجه خواهد شد.

علاوه بر این، در حالی که برخی خواستار چیزهای دیگری هستند، در بطن معامله گسترده امریکا و ایران، تضمین امنیتی امریکا در قبال جمهوری اسلامی لازم خواهد بود. برقراری روابط مجدد میان امریکا و ایران می تواند بستری جهت ایجاد چارچوب امنیتی گسترده تری در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه به وجود آورد.

در نتیجه بی تمایلی دولت بوش در جهت تقویت رویکرد دیپلماتیک جامع جهت برخورد با جمهوری اسلامی در پنج سال گذشته، تغییراتی که امریکا و متحدانش در اثر کسب تفاهم استراتژیک با تهران می توانستند ایجاد کنند در حال شکست خوردن است. کیفیت بسته پیشنهادی که ممکن بود مورد مذاکره قرار گیرد از برخی جهات کاهش یافته است.

روزنه برقراری روابط دیپلماتیک در حال بسته شدن است، زیرا ایران پیشرفت قابل ملاحظه یی در تکمیل چرخه سوخت هسته یی به دست آورده، موقعیت منطقه یی و توان آن برای مقابله با فشارهای بین المللی افزایش یافته و ساختار قدرت جمهوری اسلامی نیز تغییر کرده است - به ویژه انتخاب رئیس جمهور محمود احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵. در صورتی که دولت به سرعت و به صورت هدفمند درصدد پیگیری سیاست های خود در جهت برقراری مجدد روابط با تهران برنیاید، احتمالاً در مدت زمان کوتاهی لازم خواهد بود که امریکا چارچوبی استراتژیک برای وفق دادن خود با هسته یی شدن ایران طرح کند.

● موضوع هسته یی

از اوت ۲۰۰۲ که یک گروه مخالف دولت ایران وجود تجهیزات غنی سازی اورانیوم را در شهر نطنز افشا کرد، مساله هسته یی ایران در صدر دستور العمل سیاست خارجی امریکا و اروپا قرار گرفته است. دو سال دیپلماسی مطرح شده اروپایی - از توافقنامه سعدآباد در اکتبر ۲۰۰۳ تا توافقنامه پاریس در نوامبر ۲۰۰۴ و از میان رفتن مذاکرات هسته یی اروپا و ایران در تابستان ۲۰۰۵ - حاصلی در کاهش نگرانی های غربی ها در مورد فعالیت های چرخه سوخت این کشور در برنداشته است و جمهوری اسلامی در آستانه تکمیل قابلیت های خود در غنی سازی اورانیوم بوده است. به رغم کسب این نتیجه سه کشور اروپایی - انگلستان، فرانسه و آلمان - به همراه رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپایی تلاش های خود را برای یافتن راه هایی جهت از سرگیری مذاکرات هسته یی با تهران ادامه داده اند.

در بهار سال جاری، دولت بوش، تمایل مشروط خود را برای پیوستن به مذاکرات چندجانبه در مورد فعالیت های هسته یی ایران ابراز کرد؛ رئیس جمهور بوش و مقامات ارشد کابینه وی مرتباً علاقه خود را در یافتن راه حلی دیپلماتیک برای حل مساله هسته یی اعلام می کنند.

استفاده از دیپلماسی به شدت مورد تاکید قرار می گیرد، به حدی که دارای زمینه یی حقیقی و استراتژیک است. از یک سو، رویکردهای اجباری جهت محدود کردن مسائل مربوط به هسته یی شدن ایران احتمالاً کارساز نخواهد بود.

امید اندکی وجود دارد که امریکا به منظور اعمال فشار بر ایران جهت تغییر عملکرد خود، به خصوص در مساله هسته یی، بتواند فشار اقتصادی و سیاسی چندجانبه کافی - از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد یا «ائتلاف موافق» - بر ضد ایران اعمال کند.

اقداماتی که موجب اعمال فشار واقعی بر ایران می شود (یعنی تحریم های جامع اقتصادی، از جمله جلوگیری از خرید نفت و گاز ایران) احتمالاً حمایت بین المللی را به خود جلب نخواهد کرد و تحریم هایی که از شانس بیشتری برای پذیرش بین المللی برخوردار هستند (یعنی ممانعت از سفر مقامات و دانشمندانی که ارتباط مستقیم با برنامه هسته یی ایران دارند) نیز تاثیری بر تصمیم گیری های مقامات ایرانی برجای نخواهد گذاشت.

تحلیل های متعدد، تردیدهایی جدی در مورد بی نتیجه بودن حمله نظامی امریکا به زیرساخت های هسته یی ایران به وجود آورده است، زیرا تردیدهای گسترده یی در مورد واقعیت و جامعیت اهداف انتخابی وجود دارد، احتمال اینکه تجهیزات «ناشناخته» به همان میزان که در نزدیکی تجهیزات «شناخته شده» قرار دارد به محل تولید مواد قابل انشقاق تسلیحاتی نزدیک باشد، دیده می شود و انتظار می رود تهران بتواند به سرعت برنامه هسته یی خود را بازسازی کند. در این صورت، اقدام نظامی امریکا بر ضد ایران، مطمئناً عواقب منفی جدی یی برای بخشی دیگر از منافع امریکا در بر خواهد داشت.

همچنین، هیچ مبنای مستدلی برای باور کردن این مساله که امریکا می تواند، به عنوان مثال از طریق حمایت از گروه های مخالف تحت پوشش «ارتقای دموکراسی» رژیم ایران را تغییر دهد، وجود ندارد. آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است، این است که مشخص نیست تغییرات بتواند تاثیری بر جدول زمان بندی شده استراتژیکی جهت برخورد با تهدید هسته یی برجای گذارد.

در گفت وگوهای خصوصی میان نخبگان سیاست خارجی شورای همکاری خلیج فارس، امریکا و اسرائیل از این مساله ابراز نگرانی می شود که دستیابی به توان تسلیحات هسته یی تهران را در استفاده مهاجمانه تر از نفوذ و منابع استراتژیک خود بر ضد منافع امریکا و متحدانش در خاورمیانه، تشجیع می کند. سایر ارزیابی ها بر این مساله تاکید می کند که هسته یی شدن یک کشور سایر کشورها نظیر مصر، عربستان سعودی و ترکیه را بر آن خواهد داشت تا درصدد پیگیری قابلیت های تسلیحات هسته یی خود برآیند در حالی که به طور منطقی می توان اجتناب ناپذیر بودن چنین نتیجه یی را زیر سوال برد.

با در نظر گرفتن این ملاحظات لزوم تلاش دیپلماتیک جدی از سوی امریکا در جهت حل و فصل مسائل کنونی بر سر فعالیت های هسته یی ایران حتمی می شود. گرچه در صورتی که این تلاش جامع نباشد جدی نیز نمی تواند باشد. حل دیپلماتیک مساله هسته یی ناگزیر مستلزم از سرگیری روابط امریکا و ایران و برقراری روابط مجدد میان واشنگتن و تهران است.

همان طور که مقامات ایرانی در تبادلات دیپلماتیک و گفت وگوهای خصوصی خود مرتباً این مساله را عنوان کرده اند، ایران بدون در نظر گرفتن نگرانی های مهم امنیتی خود، با اعمال محدودیت های موثر استراتژیکی جهت تکمیل زیرساخت های هسته یی خود موافقت نخواهد کرد. بدین مفهوم که تهران، علاوه بر سایر موارد، نیازمند دریافت تضمین امنیتی از سوی واشنگتن است - تعهدی موثر که بر اساس آن امریکا از نیروی خود جهت تغییرات در منطقه استفاده نکند.

در این وضعیت حل و فصل هر یک از اختلافات مهم دوجانبه میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده ناگزیر به مفهوم حل و فصل تمامی این اختلافات است. در مورد مساله هسته یی نیز وضعیت چنین است. به همین دلیل است که ارائه پیشنهاد جهت از میان بردن بن بست دیپلماتیک بر سر فعالیت های هسته یی ایران با تضمین دستیابی ایران به چرخه سوخت و سایر فناوری های هسته یی داخلی در قبال تعهد ایران در راستای تقویت نکردن قابلیت های چرخه سوخت نمی تواند بستری برای حل و فصل باثبات مساله فراهم آورد. همچنین بدین دلیل است که پیشنهادهای غرب در مسائل تحریک آمیز اقتصادی و تجاری، بدون اقدامات فرعی و جزیی در توجه به نگرانی های مهم امنیتی ایران، تهران را به متوقف کردن تحولات هسته یی خود وادار نخواهد کرد.

علاوه بر این، به همین دلیل است که در پیشنهادهای قابل پیش بینی مقامات برجسته در مورد نحوه بهبود روابط امریکا و ایران - رویکردی افزایشی، مساله به مساله یا گام به گام - این نکته به کلی نادیده گرفته می شود.

همکاری تاکتیکی با ایران در مورد مسائل ویژه که منافع ایران و امریکا را به یکدیگر نزدیک می کند توسط دولت های امریکایی مرتباً امتحان شده است؛ توسط دولت های ریگان و بوش پدر در لبنان، دولت کلینتون در بوسنی و دولت کنونی بوش در افغانستان. در تمامی این موارد، این همکاری نتوانست به سرآغاز استراتژیک گسترده تری منتهی شود؛ معمولاً بدین دلیل که سیاستگذاران امریکایی اجازه می دادند ملاحظات سیاسی داخلی یا سایر منافع سیاست خارجی طرح های دیپلماتیک را در قبال ایران کم رنگ کنند. تصور اینکه رویکردی افزایشی می تواند تا حدی بن بست فعلی میان ایران و غرب را بر سر فعالیت های هسته یی تهران از میان ببرد، درس های حاصل از این تجارب را محو می کند.

● سیاست های منطقه یی و سیاست های ابرقدرت

به منظور حفظ و تقویت بیشتر موقعیت استراتژیک امریکا در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه، لازم است در دیپلماسی امریکا رویکردی جامع در قبال ایران اتخاذ شود. صادقانه بگوییم، در نتیجه تغییرات ایجاد شده در اعتبار امریکا و ایران پس از ۱۱ سپتامبر، امریکا در این شرایط نمی تواند بدون برقراری مجدد روابط با جمهوری اسلامی مهم ترین اهداف استراتژیک خود در خاورمیانه یا جنگ علیه تروریسم را محقق سازد.

مشخصاً ایران قدرتی در حال رشد است؛ نحوه برخورد امریکا با افزایش قدرت ایران در چند سال آینده مهم ترین آزمون توان امریکا در وارد عمل شدن به شکلی موثر در مهم ترین منطقه استراتژیک جهان است و تاثیر فراوانی بر موقعیت منطقه یی و جهانی امریکا خواهد داشت. در دوران پیش از ۱۱ سپتامبر، آغاز روابط دیپلماتیک با ایران توسط دولت های متمادی امریکا جزء کارهای دسته «مطلوب» قرار داشت.

در دوران پس از ۱۱ سپتامبر، آغاز روابط دیپلماتیک با ایران آشکارتر از پیش جزء دسته «لازم» برای سیاست خارجی قرار گرفت. این مساله در چشم اندازی تاریخی بهتر درک می شود. موقعیت ایران، شمار جمعیت این کشور و هویت ملی نسبتاً عمیق آن موجب شده است که تحت هر شرایطی، ایران به عنوان یکی از گردانندگان مهم قدرت منطقه به شمار آید.

در چنین شرایطی اهمیت انکارناپذیر نقش ایران در توازن قدرت منطقه همواره استراتژی محدودسازی و منزوی کردن جمهوری اسلامی توسط امریکا را به نظر «غیرطبیعی» رسانده است. همانطور که پیش از این ذکر شد، به همین دلیل دولت های ریگان، بوش پدر و کلینتون - و همانطور که در زیر به این مساله پرداخته خواهد شد دولت کنونی بوش - همگی درصدد بودند یا از طریق همکاری های تاکتیکی محدود (و اغلب پنهانی) در مورد مسائل ویژه مربوط به منافع دوجانبه یا از طریق بررسی آشکار موقعیت، راه های احتمالی آغاز مجدد روابط را با ایران بیابند. اما سیاستگذاران امریکا همواره اجازه داده اند ملاحظات سیاسی داخلی و سایر منافع سیاست خارجی، طرح های دیپلماتیک آن را در قبال ایران کمرنگ سازد.

رکود دیپلماتیک میان امریکا و ایران در شرایط فعلی حاکم بر خلیج فارس و به صورت گسترده تر بر منطقه خاورمیانه، بسیار بیشتر از گذشته زیان هایی جدی به منافع امریکا وارد می سازد. در حال حاضر، مشخصاً ایران در منطقه پیشرفت کرده است و در شرایط مطلوبی به سر می برد. آمال هسته یی ایران تنها یکی از عوامل پیشرفت این کشور محسوب می شود. اقدام نظامی امریکا در دوران پس از ۱۱ سپتامبر موجب از میان رفتن طالبان در افغانستان و رژیم صدام حسین در عراق شد که هر دو از سرسخت ترین دشمنان جمهوری اسلامی بودند، بدین ترتیب موقعیت استراتژیک ایران در حال تقویت شدن است.

علاوه بر این، شکست تلاش های امریکا در برقراری ثبات پس از جنگ در این دو کشور فضایی خالی برای ایران به وجود آورد که زیرکانه در حال پرکردن آن است. تحت فشار قرارگرفتن بازارهای جهانی انرژی و افزایش ناگهانی بهای انرژی از سال ۲۰۰۳ منابع اقتصادی فراوانی در اختیار نظام ایران قرار داده و گزینه های دیپلماتیک (به عنوان مثال در مقابل چین) پیش روی تهران گذاشته است که پیش از این دارای اهمیت چندانی نبود و به ویژه پس از انتخاب محمود احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵، دیپلماسی دولت ایران جذابیت جمهوری اسلامی را در خیابان های (در بین مردم) کشورهای عرب - از جمله کشورهای سنی محوری چون مصر و عربستان سعودی - افزایش داده است. این مساله حتی در شرایطی که کشورهای عربی وحشت فراوانی از پیشرفت ایران دارند، همکاری آنها را با امریکا بر ضد منافع ایران دشوارتر می سازد. در فضای منطقه یی، نحوه برخورد واشنگتن با پیشرفت ایران، به طور عمده مشخص خواهد کرد که آیا امریکا موقعیت خود را به عنوان قدرت برجسته و راهبری که درصدد ایجاد فضای امنیتی بی خطرتر برای منطقه خلیج فارس و به صورت کلی تر منطقه خاورمیانه است، حفظ می کند یا خیر.

فلینت لورت

ترجمه؛ لطف الله میثمی

این گزارش بخشی از مجموعه گزارش هایی است که توسط بنیاد قرن و در جهت مطلع ساختن عموم از بحث های سیاسی در مورد مسائل مربوط به ایران تهیه می شود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.