چهارشنبه, ۱۶ خرداد, ۱۴۰۳ / 5 June, 2024
مجله ویستا

چه زجری است جیب خالی, رنج بیماری


چه زجری است جیب خالی, رنج بیماری

هزینه های سرسام آور درمان و بیماری های خاص

راهروهای طویل و اتاق هایی که در موازات هم قرار گرفته اند، یک به یک از نظرت می گذرد. اگر سقف را نگاه کنی لا مپ های مهتابی را می بینی که در یک راستا قرار گرفته و نورافشانی می کنند اما حضور دلگیر مهتابی ها، خفقان سقف را توجیه نمی کند. اینجا بیمارستان است. در هر اتاق تعدادی بیمار با لباس آبی روی تخت دراز کشیده اند، چه غروب دلگیری دارد اینجا.

پنجره هایی که رو به یک دیوار دیگر باز می شود آبی آسمان را از نگاه بیماران دزدیده اند. اینجا انتظار، لحظه به لحظه معنا پیدا می کند. انتظار رهایی، رهایی از غم و بیماری. رهایی از هزینه های سنگین بیمارستان و دارو.

چه دردی است ناداری و بیماری. وقتی تن رنجورت میزبان درد می شود چه سخت است. اگر حساب های بانکی ات خالی باشد و در جیبت پولی نباشد.

چه دردناک است وقتی درد بی خبر می آید و خبر از قیمت دوا و درمان نداری چه سخت است وقتی عزیزانت برای نجات لحظه های دردناکت در به در به دنبال داروهایت می گردند و هرچه بیشتر می گردند کمتر می یابند.

هیچ وقت فکرش را هم نمی کردی یک روز ناچار شوی حقوق یک ماهت را بابت خرید یک آمپول پرداخت کنی و برای آمپول بعدی لنگ بمانی.

قاچاق دارو به آن سوی مرزها و همچنین ورود داروهای تقلبی به بازار دارویی کشور، از جمله آسیب هایی است که سلا مت جامعه و به خصوص بیماران را تهدید می کند، به طوری که گفته می شود سالیانه ۴ هزار میلیارد ریال دارو به صورت قاچاق وارد کشور می شود. در حالی که حجم کل داروی مصرفی در ایران، با یارانه ای که دولت به آن تزریق می کند، در حدود ۱۶۰۰ میلیارد تومان است.

در حال حاضر حدود ۹۶ درصد داروی مصرفی بازار دارویی کشور، توسط ۶۲ کارخانه داروسازی داخلی تولید می شود. جهت تولید ۹۶ درصد تولید در داخل، حدود ۲۵۰ میلیون دلا ر برای واردات مواد اولیه و بسته بندی آن، ارز هزینه می شود اما ۴ درصد باقی مانده بازار دارویی کشور در اختیار داروهایی است که از خارج وارد می شود. هزینه ارزی این ۴ درصد نیز حدود ۴۵۰ میلیون دلا ر است. بنابراین داروهای وارداتی، داروهای بسیار گران قیمتی هستند که عمدتا برای بیماران خاص و داروهای ضد سرطان و... صرف می شود. بدین ترتیب ارزبری تهیه مواد اولیه برای تولید ۹۶ درصد تولید در داخل و همچنین واردات ۴ درصد باقیمانده روی هم رفته رقمی بالغ بر ۷۰۰ میلیون دلا ر می شود که این رقم ۴۵ درصد هزینه و ارزش بازار دارویی کشور را به خود اختصاص داده است.

افزایش تعرفه واردات دارو طی امسال هشدار داد، این اقلا م، قاچاق دارو را طی این مدت افزایش داده که این امر سلا مت جامعه را به شدت تهدید می کند. اعمال تعرفه ۹۰ درصدی برای واردات برخی داروها طی امسال سبب رشد قیمت دارو به بیش از ۲ برابر شده است.

به گفته مسوولا ن وزارت بهداشت، ۹۰ درصد فرآورده های دارویی که به صورت قاچاق وارد کشور می شود، تقلبی است. اخیرا اخبار مربوط به توزیع داروهای قاچاق و افزایش قیمت برخی اقلا م دارویی به طور گسترده ای منتشر شده است، با بررسی های صورت گرفته، مشخص گردید که علت اصلی برخی گرانی ها و افزایش قاچاق داروها، تعرفه بسیار بالا ی تعیین شده برای داروهای وارداتی است که مشابه تولید داخل دارند.

در حال حاضر تعرفه واردات دارو در ایران حتی بیش از کالا های لوکس و دخانیات محاسبه می شود و تفاوت قیمت باعث شده تا سوداگران بتوانند، داروهای تقلبی را به راحتی و با هر هزینه ای وارد و توزیع کنند. از سوی دیگر برخی از نمایندگان مجلس در تذکری کتبی از وزارت کشور و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی خواستند از عرضه داروهای قاچاق فاقد کیفیت در بازار آزاد توسط مافیای دارو جلوگیری کنند.

● فروش علنی داروهای تقلبی در داروخانه ها

این در حالی است که معاون غذا و داروی وزارت بهداشت، از وجود شبکه های توزیع داروهای تقلبی در کشور خبر داد و افزود: داروهای تقلبی به طور آشکار در بعضی از داروخانه ها به فروش می رسد.

دکتر رسول دیناروند از اقتصاد ناسالم در صنعت داروسازی کشور انتقاد کرد و گفت: اقتصاد ناسالم حاکم بر صنعت داروسازی کشور بر کیفیت ارتقای خدمت رسانی و منزلت حرفه ای داروساز موثر است، به طوری که ۱۰ درصد داروخانه ها، ۵۰ درصد فروش دارویی کشور را در اختیار دارند.

وی با تاکید بر اینکه شاخص های ارائه خدمت در داروخانه ها را باید ارتقا داد، تصریح کرد: در تهران داروخانه هایی وجود دارد که به علت اقتصاد ناسالم صنعت داروسازی، درآمد فروش دارویی آنها بسیار اندک است و در بسیاری از موارد به اندازه گذران زندگی، فروش دارو ندارند.

معاون غذا و داروی وزارت بهداشت با اشاره به بحث قاچاق دارو در چند سال اخیر، گفت: در ۵ سال اخیر به علت ضعف سیستم های نظارتی، شبکه های توزیع داروهای تقلبی گسترش یافته به گونه ای که در بسیاری از داروخانه های کشور به طور آشکار داروهای تقلبی به فروش می رسد.

وی افزود: این روند طی دو سال اخیر تا حد زیادی کاهش یافت، اما هنوز هم شبکه های ورود داروهای تقلبی با همکاری برخی داروخانه ها اقدام به توزیع داروهای تقلبی می کنند.

● کمبود داروهای شیمی درمانی در هفته های اخیر

از سوی دیگر مدیرکل اداره نظارت بر امور دارو و مواد مخدر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت: متاسفانه در هفته های اخیر با کمبود برخی از داروها در زمینه شیمی درمانی روبه رو شدیم که مشکلا تی را برای بعضی از بیماران به وجود آورد.

دکتر محمدرضا فاضلی در گفت وگو با مهر ضمن بیان این مطلب، گفت: به طور کلی داروهای بیماران شیمی درمانی دو دسته است دسته اول داروهای کلا سیک (قدیمی) و دسته بعدی داروهای جدید که در راستای مداوای این بیماران استفاده می شود. مدیرکل اداره نظارت بر امور دارو و مواد مخدر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی افزود: داروهای جدید اثربخشی خوبی دارند ولی به خاطر قیمت بالا و قرار نگرفتن در زیر چتر حمایتی بیمه، اکثر بیماران در خرید آنها با مشکل روبه رو می شوند و توانایی خرید این داروها را ندارند.

دکتر فاضلی در ادامه گفت: درخصوص داروهای قدیمی و کلا سیک چون این داروها از قیمت پایین تری برخوردارند اکثر شرکت های وارد کننده تمایل چندانی به وارد کردن آن به کشور ندارند.

وی در ادامه اظهار داشت: داروهای بیماران شیمی درمانی یارانه ای هستند و تنها از طریق شرکت های دولتی و البته برخی شرکت های خصوصی به کشور وارد می شود که با توجه به مشکلا ت بین بانکی و غیره که این چند وقت اتفاق افتاد ما با کمبود داروهای کلا سیک این بیماران روبه رو شدیم.

مدیرکل نظارت بر امور دارو و مواد مخدر وزارت بهداشت و درمان با بیان این که وزارتخانه تمهیداتی اندیشیده تا بار دیگر با کمبود دارویی در این زمینه روبه رو نشویم گفت: علت اصلی کمبود داروهای شیمی درمانی به خاطر ماهیت اصلی شرکت های وارد کننده است، چرا که عمده فعالیت این شرکت ها در مبادلا ت اقتصادی و سودهای شرکتی است و در این راستا اگر دارویی صرفه اقتصادی نداشته باشد، این شرکت ها چندان رغبتی به وارد کردن آن ندارند ولی برای جلوگیری از کمبود این دسته از داروهای شیمی درمانی در کشور شرکت سهامی دارویی کشور و هلا ل احمر آنها را وارد می کنند.

وی با تاکید بر این که در شرکت های تولید کننده داخلی این الزام وجود دارد که تولید داروهای مورد نیاز کشور در راس کارهاست گفت: با وجود اینکه برخی از داروها زیان ده هستند و چندان سود اقتصادی در بر ندارند وزارتخانه، آنها را ملزم کرده تا این قبیل داروها را هم تولید کنند.

دکتر فاضلی در ادامه گفت: به جهت کمبود این داروها بعضی از شرکت های خصوصی وارد کننده را هم ملزم کرده ایم تا این داروها را به کشور وارد کنند و چون این داروها در سال های گذشته تنها توسط شرکت های دولتی وارد می شد، امسال هم به همین روال صورت گرفت که به خاطر بروز مشکلا تی در زمینه های بانکی و بازرگانی در نهایت منتهی به بروز برخی اشکالا ت شد و با ورود شرکت های خصوصی به این چرخه امیدواریم با مشکل خاصی روبه رو نشویم.

گذشته از اینها فعالیت و افزایش روزافزون داروخانه های اینترنتی بی نام و نشان و نامعتبر که بدون درخواست نسخه پزشکی اقدام به فروش آن لا ین دارو به کاربران می کنند و داروهای تقلبی و تاریخ گذشته را به مشتریان خود می فروشند هم از سوی دیگر مزید بر علت شده است و بیم آن می رود که این داروخانه ها هم از این پس ناصر خسروی دوم ایران شوند. ناصرخسرویی که دیگر به راحتی قابل دسترس بوده و متصدیان آن دیگر نگرانی دستگیری و برخورد نهادهای بازدارنده را نخواهند داشت.

روزی که دیدمش روی تخت بیمارستان آراد خوابیده بود. نکیسا نوروزی که در بخش بیماران سرطانی بستری شده هنوز در مورد بیماری اش اطلا عی ندارد. مادرش قبلا گفته بود که به دلیل روحیه ضعیف نکیسا واقعیت را به او نگفته ایم. بنابراین نکیسای ۲۴ ساله که از سرطان خون رنج می برد بیماری اش را عفونت خونی می داند و می گوید: ما ساکن گرگان هستیم اما وقتی خیلی بدحال شدم مرا به تهران منتقل کردند و پس از انجام آزمایشات به یکی از بیمارستان های دولتی معرفی شدم. اما چشمتان روز بد نبیند، آن بیمارستان آنقدر شلوغ بود که هیچ تخت خالی برای بستری کردن من نداشتند لذا به من گفتند فعلا روی یکی از برانکارها بخواب تا ما یک سرم به تو وصل کنیم، به محض اینکه تخت خالی شد تو را به یکی از اتاق ها منتقل می کنیم.

نکیسا ادامه داد: اما حال من خیلی وخیم بود و نمی توانستم روی برانکار معطل بمانم. لذا به سایر بیمارستان های دولتی هم رفتم.

او گفت: تصورش را بکنید من یک مریض بدحال شهرستانی بودم که بضاعت کافی برای بستری شدن در بیمارستان خصوصی را نداشتم و در این شهر درندشت حتی یک آشنا نداشتیم که مدتی را در خانه او استراحت کنیم.

نکیسا ادامه داد: خلا صه آنقدر از این بیمارستان به آن بیمارستان رفتیم که دیگر کلا فه شده بودم. هیچ کدام از بیمارستان های دولتی جای خالی برای پذیرش من نداشتند تا اینکه یکی از اقوام تصمیم گرفت با هزینه خودش مرا به بیمارستان خصوصی منتقل کند.

نکیسا ادامه می دهد: از خدا می خواهم او را به تمام آرزوهایش برساند چون اگر قرار بود من با این حال خرابم در بیمارستان دولتی به انتظار خالی شدن تخت بنشینم تا حالا مرده بودم.

او ادامه داد: داروهایی که من مصرف می کنم بسیار گران است و علا وه بر این پیدا هم نمی شود و ما هم که در تهران قوم و خویشی نداریم. من هستم و مادرم. بنابراین دنبال دارو گشتن برای ما بسیار دردناک تر از خود بیماری است.

نکیسا می گوید: مادرم برای یافتن داروهای من از چند جا نامه می گیرد و آن نامه ها را بیمه امضا می کند و بعد به دنبال داروها می رود حالا با خداست که پیدا بشود یا نه!

او ادامه داد: در حال حاضر هزینه بستری شدن من شبی صد هزار تومان است وبرای مادرم که به عنوان همراه در کنارم می ماند شبی ۲۵ هزار تومان پرداخت می کنم.

نکیسا آمپول هایی را که باید هر روز بزند به ما نشان داد و گفت: هرکدام از این آمپول ها نزدیک به ۲۰۰ هزار تومان قیمت دارد و اگر کسی دفترچه نداشته باشد و ناچار باشد هزینه این داروها را مستقیم پرداخت کند یا باید گنج قارون داشته باشد یا باید با زندگی خداحافظی کند.

مادر نکیسا هم کنارش ایستاده، او که از بیماری دخترش اطلا ع دارد، پنهان از نکیسا می گوید: برادر کوچکتر نکیسا هم چند سال پیش بر اثر بیماری سرطان درگذشت و پدرش هم ۲ سال پیش زیر عمل سکته کرد و ما را تنها گذاشت حالا من مانده ام و فرزندانم.

معصومه خانم که در تهران کسی را ندارد ناچار است شبانه روز در بیمارستان بماند و برای شفای دخترش دعا کند.

او می گوید: اینجا برای همراه بیمار هیچ امکاناتی وجود ندارد و من ناچارم شبانه روز روی صندلی کنار تخت دخترم بنشینم و این امکان وجود ندارد که شبها برای خوابیدن جایی دراز بکشم و باید نشسته بخوابم.

معصومه خانم که اشک هایش را از دخترش پنهان می کند تا روحیه او را تضعیف نکند می گوید: معلوم نیست نکیسا تا چه زمانی باید در بیمارستان بستری باشد و من نمی توانم او را تنها بگذارم از طرفی خانه و زندگی و سایر فرزندانم در گرگان آواره هستند.

او گفت: از یک سو دل خواهر و برادرهای نکیسا اینجاست و از طرف دیگر این امکان را ندارند که مدام به دیدارش بیایند.

معصومه خانم راست می گفت، شرایط وحشتناکی داشت. هیچ کس غیر از خدا نمی توانست کمکش کند.

اولین باری که نکیسا را روی تخت بیمارستان دیدم، ساعت ملا قات بود. آن روز کنار تخت تمام مریضان پر بود از ملا قاتی هایی که برای احوال پرسی از مریضشان آمده بودند نکیسا اما تنها در کنار مادرش چشم به در دوخته بود و ناامیدانه در را می نگریست تا شاید یک نفر هم حال او را بپرسد. با اینکه من هیچ آشنایی قبلی با او نداشتم از دیدنم آنقدر شاد شد که گویا نزدیک ترین دوستش را دیده است.

او آنقدر خوش روحیه و شاد بود که در اولین برخورد مهرش چنان به دلم نشست که دلم نیامد از روز بعد به دیدنش نروم. این بود که سر زدن به این دوست جدید کار هر روزم شد.

اما روزها که می گذشت دیدار او نه تنها خوشحالم نمی کرد بلکه غم های دلم را افزایش می داد. هر روز که می گذشت دوست تازه من ضعیف تر می شد و آب شدن شمع وجودش را هر روز حس می کردم.

تا اینکه قرار شد برای بهتر شدن حالش شیمی درمانی شود. با اینکه پزشکان کاملا از او قطع امید کرده بودند اما مادرش هنوز امیدوار بود و لبخند می زد.

خلا صه دوست جدید من که حالا دیگر با هم صمیمی شده بودیم با آمپول های گرانی که از آنها صحبت می کرد زیر شیمی درمانی رفت.

کم کم موهای سرش شروع به ریختن کرد و دیدار دوباره او برایم آن قدر سخت شده بود که هر روز پس از بازگشت از بیمارستان سردرد وحشتناکی سراغم می آمد.

مضاف بر این که این روزها دیگر فقط نکیسا نبود که دردش دلم را به درد می آورد. کنار تخت او دخترک ۱۴ ساله ارمنی خوابیده بود که او را مقلیک صدا می کردند. او هم دچار سرطان غدد لنفاوی شده بود و بیماری در صورتش چنان نمود پیدا کرده بود که انگار کاسه چشمش در حال از جا درآمدن است.

مقلیک هم مثل نکیسا ساده و مهربان بود و او هم از بیماری اش چیزی نمی دانست که نام سرطان روحیه بیمار را زودتر از موعد می کشد.

نکیسا که دیگر مثل قبل شیطنت نمی کرد از داخل یخچال که کنار تختش بود یک آمپول کوچک درآورد شاید به جرات بتوان گفت ۳ قطره بیشتر در آن به چشم نمی خورد او گفت: قیمت این آمپول با دفترچه ۶۵ هزار تومان است و من باید روزی ۲ تا از این آمپولها بزنم.

او که دیگر به سختی حرف می زد گفت: فکر می کنی بعد از این همه درد کشیدن و هزینه کردن امیدی به بهبودی من هست ؟

من که دلم می خواست با اطمینان به او بگویم «البته که هست» این جمله را به او گفتم اما در دلم غوغا بود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.