دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

نارضایتی و اعتراض غیر از انقلاب است


نارضایتی و اعتراض غیر از انقلاب است

وال استریت و بازگشت یک توهم

مدتی قبل بود که چند هزار نفر از معترضان در پارکی نزدیک وال استریت جمع شدند و نسبت به آنچه نابرابری و بی‌عدالتی می‌دانستند، به نشانه اعتراض تحصن کردند.

این چند هزار نفر با وجود آزادی تحصن و بازتاب رسانه‌ای در یک کلان‌شهر چند میلیونی هرگز از چند هزار نفر فراتر نرفت، اما مباحث پیرامون آن بسیار بیشتر از خیزش مردم مصر، لیبی، سوریه و ... بود.

سال‌هاست که به تعبیر گیدنز (که خود از جمله متاثرین از مارکسیسم است) ایدئالیسم مارکسیستی به یک توهم تبدیل شده و از ارزش اجرایی ساقط شده است، ولی هنوز ته مانده‌های این رویای خطرناک در اقصی‌نقاط دنیا و در رسانه‌ها متجلی می‌شود و قاعدتا ما را دچار نوعی حباب اطلاعاتی می‌کند. یعنی به جای اینکه واقعیت را آنگونه که هست بنگریم، آن را یا بسیار کوچک‌تر یا بسیار بزرگ‌تر از واقعیت وجودی‌اش می‌بینیم. گروهی از روشنفکران لیبرال معتقد بودند که این اعتراض‌ها بیانگر پویایی جامعه باز است و آن را به فال نیک گرفتند و البته به همین دلیل دولت را پاسخگو می‌دانستند.

برخی نیز آن را یک حالت بازتابی از تحولات دنیای غرب و نشانه نقش اینترنت می‌دانستند، ولی گروهی از رئالیست‌های سیاسی نیز معتقد بودند که مساله یک نوع تسویه حساب حزبی بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان است، چنانکه محافظه‌کاران با راه انداختن یک اجتماع گسترده تحت عنوان «تی‌پارتی»، از تلاش‌های دموکرات‌ها برای افزایش مالیات و تامین کسری بودجه دولت جلوگیری کردند و حال نیز سیاست‌های اصلاحی دموکرات‌ها که توان متقاعد کردن جمهوری‌خواهان را نداشته، به عرصه عمومی آمده و در پی ایجاد نوعی اهرم فشار برای تصویب لوایح اصلاحی جهت افزایش مالیات و فشار بر جمهوری‌خواهان بوده که در صورت موفقیت البته بسیاری از مشکلات دولت و عمدتا کسری بودجه آن تخفیف می‌یابد و دموکرات‌ها برگ برنده‌ای برای انتخابات به دست خواهند آورد.

البته این هم تنها یکی از چندین نظریه مطرح است. اما جالب‌تر از همه نظریه اقلیتی از رسانه‌های چپ در خارج از گود است که معتقدند جنبش وال استریت نوعی بازگشت به آرمان‌های مارکسیستی است که جهان روز به روز به سمت آن گام بر می‌دارد! اما نه شرکت‌کنندگان در تحصن و نه رسانه‌های داخلی نزدیک به وقایع و نه اعضای فعال این گروه در رسانه‌های اجتماعی، باوری به رویاهای سوسیالیستی نداشتند. حالا باز جای سوال باقی است که خوب، پس این اجتماع چه پیامدی داشت؟ یا حتی شامل چه پیامی بود؟

نظر من این است که این اجتماع را همان‌طور که بود، بایستی نگریست. نگاهی بدبینانه نسبت به عملکرد سهامداران وال استریت و بانکداران که اتفاقا لیبرال‌ها نیز نسبت به آن بسیار انتقاد دارند و البته که هر ساختار دموکراتیکی در نهایت باید پاسخگوی اعتراض‌ها و انتقاد‌های وارده باشد و این اعتراض‌ها در کشورهای دموکراتیک کم نیستند. به تعبیر «آلکسی دو توکویل»، مردم این کشورها اغلب مردمانی ناراضی و معترض‌اند، ولی انقلابی نیستند و صد البته نارضایتی، لازمه پویایی دموکراسی است.

در چنین کشورهایی بستری برای انقلاب‌هایی از قبیل آنچه در مصر و تونس و ... رخ داد، وجود ندارد، چون راه‌های متعدد دیگری برای دستیابی به آرزوهای سیاسی لحاظ شده‌اند. اما نباید نادیده گرفت که نظام بازار یک نظام پر فراز و نشیب و بدون هدف است و به همین دلیل چنین نظامی با افت و خیزهایی گاه طولانی نیز روبه‌رو می‌شود که متاسفانه عمده آنها به علت مداخلات غیرضروری دولت در بازار است.

اغلب بحران مالی که متاثر از سیاست‌های غلط بانکداران و سیاستمداران است، به نوعی بحران اقتصادی تبدیل می‌شود که همین گروه را به اعتراض برای تغییر رویه وامی‌دارد. اما راه چاره چیست؟ البته که چاره، واگذاری اقتصاد به دولت نیست. پس این توهم سوسیالیستی که باز افسار امور را به دولت واگذاریم، البته محلی از اعراب ندارد.

ولی دیدگاه عمده تقویت بخش خصوصی است که البته عمده رویکردها به نقش خرده‌سرمایه‌داران اشاره دارد. یعنی به جای تاکید بر نقش کمپانی‌ها و شرکت‌های کلان چند هزار نفری مثل جنرال موتورز، حال لیبرال‌ها به دنبال تقویت سرمایه داران کوچک و نقش عمده آنها در ایجاد اشتغال هستند و البته چنین اجتماع‌هایی اجرای چنین تصمیماتی را تسریع خواهد کرد، اما آنچه در رسانه‌ها گذشت با آنچه در واقع در آن پارک نزدیک وال‌استریت گذشت، بسیار متفاوت بود.

سلیمان عبدی