چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
اهداف پنهان تلویزیون
در سال ۲۰۰۴ میلادی تلویزیون تبدیل به یک صنعت ۵۲ میلیارد دلاری شد. شبکهها از این حقیقت آگاهند و میدانند که چه مقدار پول برایشان آماده بهرهبرداری است، آنها نسبت به قدرت صنعت تلویزیون نیز مطلع هستند. شرکتهای عظیم مالک شبکهها و ایستگاههای تلویزیونی دقیقا میدانند که تلویزیون چقدر بزرگ شده است.امروزه کمتر کسی از هدف حقیقی صنعت تلویزیون بیاطلاع است. در پس همه استخدامکردنها، اخراجشدنها، پروندههای حقوقی، مقررات، سهام بازار و رسواییها که حیطه صنعت تلویزیون را در بر گرفته است، جامعه تلویزیونی به دنبال یک هدف مشترک است. در این صنعت یک ایدئولوژی برتر وجود دارد که تمام دستاندرکاران صنعت تلویزیون به آن ایمان دارند.
برای درک عمیق تلویزیون شما باید ابتدا اهداف واقعی و <پنهان> تلویزیون را بشناسید.
اولین نگاه به پشت صحنه تلویزیون در سال ۱۹۵۸ رخ داد، زمانی که گوینده اخبار معروف به نام <ادوارد آرمارو> یک سخنرانی مهم در جمع انجمن کارگردانان خبری رادیو و تلویزیون در شیکاگو انجام داد - برنامه پژوهش ماروکه در شبکه سیبیاس پخش شد، هنوز بهترین برنامه خبری تاریخ محسوب میشود. در یک برنامه ویژه ۳۰ دقیقهای به نام <گزارشی در مورد سناتور جوزف مککارتی> که در تاریخ ۹ مارس ۱۹۵۴ پخش شد، دروغهای سناتور جمهوریخواه <ویسس کانزین> برملا شد و خشم و عصبانیت عمومی را علیه <رد اسکار> برانگیخت.
پس از آن آقای مارو به تدریج از تلویزیون اخراج شد و دلیل آن فشارهایی بود که از او میخواست تا بیشتر برنامههای سرگرمکننده بسازد و نه خبری و تحلیلی.
در سخنرانی سال ۱۹۵۸، مارو درباره قدرتهای بیشماری که درون صنعت تلویزیون هستند، صحبت کرد. او در بخشی از سخنرانی خود گفت: <یکی از مشکلات اساسی رادیو و تلویزیونهای خبری این است که هر دو ابزار به صورت یک ترکیب ناهمگون از نمایشهای سرگرمکننده، تبلیغات و اخبار در کنار هم رشد کردهاند. فعالیت در هر یک از این سه حرفه پیچیده و دشوار است. وقتی شما این سه حرفه را در زیر یک سقف قرار دهید، ایجاد توازن بین آنها مشکل است.>
تنش همیشگی بین درآمد، سودآوری و حسن مسوولیت داشتن نسبت به افکار عمومی صنعت تلویزیون را همیشه در معرض مشکلات قرار داده است.
مارو توضیح میدهد: <گاهی اوقات بین منزلت عمومی و منفعت شرکتها تقابل پیش میآید، در مواردی منافع اقتصادی و اصول حرفه خبری مقابل هم قرار میگیرند یا در جنگند و هیچ قانونی وجود ندارد که بگوید منافع مالی باید بهخاطر اصول حرفهای رسانه نادیده گرفته شود.>
مارو ادامه داد که او از <عدم توازن و تلاش مداوم برای رسیدن به بیشترین مخاطب ممکن برای همه چیز> وحشتزده شود.
آقای هیرود براون زمانی گفت: <هیچ کشوری بدون تنش و ناآرامی سالم نیست و من مایلم تلویزیون بیشتر از آنکه آرامشبخش باشد، تنشزا باشد.> اگرچه در آن زمان صنعت تلویزیون نوپا بود <مارو> حرکت کلی رسانه به سوی ارائه اطلاعات به صورت سرگرمکننده و در غیاب ارائه اخبار عمیق و بامحتوا را حس کرده بود.
بهجای تلاش برای اطلاعرسانی به مردم، تلویزیون در حال غرقشدن در بازار شلوغ تحت کنترل شرکتها درآمده بود که هدف آن هم به صورت نادرستی سودآوری بیشتر بهجای خدمترسانی به مردم بود.
در ادامه آن سخنرانی مارو گفت: <تصویر شرکت، دقیقا مطمئن نیستم این عبارت چه معنایی دارد، اما تصور میکنم این عبارت منعکسکننده تمایل شرکتهایی است که برای تبلیغات پول میپردازند که ذهن جامعه را شکل دهند و یا شرکتهایی که عقیده دارند تنها یک جسم بدون روح نیستند که نفس نفس زنان به دنبال دلارهای وسوسهکنندهاند. آنها مایلند ما باور کنیم که قادرند بین آنچه مصلحت عمومی است و مصلحت شرکتها و یا افراد تمایز قائل شوند.>
مارو به درستی سلطه خزنده شرکتها بر تلویزیون را که نهایتا منجر به نابودی رسانه میشوند، حس کرده بود.
به عقیده مارو تلویزیون بهجای اینکه یک ابزار روشنگر و مروج تدبیر و اندیشه باشد، تنها یک <ماشین پولساز بود که منعکسکننده حقایق سخت و سرکش جهانی که در آن زندگی میکنیم> نبود.
متاسفانه تحلیلی که مارو در سال ۱۹۵۸ راجع به تلویزیون داشت، در سال ۲۰۰۴ نیز صادق است. در این فاصله ۴۶ ساله از زمان سخنرانی مارو تصاویر بیشماری بر صفحه تلویزیون ظاهر شدند، اما رسانه تلویزیون تغییر نکرده است. مارو در زمان خود تحولات مثبتی در تلویزیون مشاهده کرده بود و نسبت به آینده تلویزیون بهعنوان وسیله روشنگر فکری امیدهایی داشت.
امروز تلویزیون هنوز در دستان شرکتهای عظیمی است که تنها در پی سود سهامداران شرکتها هستند، بهجای آنکه به دنبال خدمت به مردم باشند.
در حالی که سود و منفعت مالی در درجه اول و خدمترسانی در درجه دوم جای دارد، صنعت تلویزیون مثال یک اقتصاد عرضهمدار است که محصولی تولید میکند که ارزش آن مورد تردید است.
تلویزیون سرگرمی صرف است تصاویری که توسط تلویزیونها ارسال میشود، در اختیار کامل فرستنده آن است، نه بیننده. این شبکهها هستند که تصمیم میگیرند چه چیز را براساس آنچه آنها پیشبینی میکنند، بیننده میخواهد پخش کنند نه برعکس.
در یک وضعیت <عرضهمدار>، تقاضای عمومی تقریبا بیاهمیت است، چرا که این عرضهکننده است که میزان تقاضا را به وجود میآورد و مشخص میکند. اساسا هرچه صفحه تلویزیون نشان میدهد همان خبری است که مردم تماشا خواهند کرد، چه آن را دوست داشته باشند یا خیر.
شبکه معروف انبیسی را با درآمد ناخالص شش میلیارد و ۸۷ میلیون دلاری در سال در نظر بگیرید. چرا مالک این شبکه یعنی شرکت جنرال الکتریک باید کاری کند که این درآمد به خطر بیفتد؟ آنچه برای انبیسی حتی مهمتر از پول زیادی است که درمیآورد، دیدهشدن برنامههای آن در ۱۰۸ میلیون خانه با متوسط ۳/۱۳ میلیون نفر بیننده است. جنرال الکتریک و دیگر مالکین شرکتها متعمدانه شبکههای خود را به نحوی اداره میکنند که این پیام رستگارانه القا شود که تلویزیون خوب است و مالکین شرکتها خیراندیش مردم هستند.
شبکه خبری انبیسی تحت هیچ شرایطی گزارش منتقدانه راجع به جنرال الکتریک تولیدنخواهد کرد.
شبکههای تلویزیونی آمریکایی میلیاردها دلار درآمد دارند و بعضی از آنها گاهی با اعتراض به وضع موجود درآمدشان، ذات سودآوربودن تلویزیون را فاش میسازند.
در عین حال تلویزیون همیشه از وضعیت موجود محافظت خواهد کرد و هرگز ایدئولوژیهایی مانند حرص، مادیگرایی و حفظ مصرفکننده در صنعت تلویزیون لکهدار نخواهد شد.
در دسامبر ۲۰۰۴، بیل مویرز، یک خبرنگار کهنهکار تلویزیون گفت: <با گفتن حقایق راجع به نهادهای قدرت در این کشور در برنامههای تلویزیونی شما هیچگاه پاداش نخواهید گرفت.>
معتقدم همکاران من در تلویزیونهای تجاری روزنامهنگارانی متعهد و بااستعدادند، اما با انتخاب خود در فضایی کار میکنند که تحت سلطه شرکتهایی است و این شرکتها استعداد آنها را به نحوی جهتدهی کردهاند که مطابق با طبیعت زندگی آمریکایی که تحت سلطه شرکتها است، باشد و به شما برای گفتن حقایق راجع به آمریکا در فضایی که کاملا مادی و منفعتی است، جایزه نمیدهند. بهعنوان مثال در ژانویه سال ۲۰۰۳ شرکتهای فاکس سرگرمی، انبیسی یونیورسال، تلماندو کامیونیکیشن و ویاکام از کمیسیون فدرال ارتباطات آمریکا به خاطر اعمال محدودیت بر مالکیت ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی شکایت کردند. این شرکتهای عظیم به دنبال حرکت قدرتمند دیگری برای تثبیت قدرت، پول و جذب بیننده در سطح جهان هستند. کمپانی فاکس و دوستانش از دادگاه عالی آمریکا خواستهاند مشخص کند که آیا کمیسیون فدرال ارتباطات میتواند محدودیتی بر تمایلات مالکانه آنان اعمال کند یا خیر. تعجبآور نیست که این ماجرا هرگز در تلویزیون گزارش نشده است. در حقیقت، اخبار تلویزیون هیچگاه گزارشی راجع به صنعت تلویزیون تهیه نمیکنند.
سیستمی که نظارت تکقطبی رسانه را در برگرفته، هیچگاه از درون خود رسانه مورد سوال قرار نخواهد گرفت. برنامههای خبری تلویزیون هیچگاه انتقادات مبنی بر اشتباه در اخبار را قبول نمیکنند و یا به وجود اخبار جانبدارانه اعتراف نخواهند کرد.
تماشای تلویزیون تنها یک فعالیت شنیداری و دیداری است که قربانی آن تمایلات آنی مرد یا زنی است که تصمیم به تماشای آن میگیرند. تماشاگر راجع به آنچه میبیند فکر میکند، آن را تجزیه و تحلیل و یا با آن مخالفت نمیکند. تماشاکننده تلویزیون تنها میتواند آنچه بر صفحه تلویزیون نشان داده میشود یا گفته میشود را بهعنوان حقیقت قبول کند. میتوان گفت تلویزیون از آن جهت قابل کنترل توسط افراد خاص است که هیچکس این سوال را نخواهد پرسید که تلویزیون چه چیز را نشان نخواهد داد. حقیقت تلویزیون در این است که اگر برنامهای برایشان سودآور نباشد، اصلا سراغش نخواهند رفت.
ادوارد او فریتس، رئیس انجمن ملی رسانههای آمریکا در اکتبر ۲۰۰۳ گفت: <تنها منبع درآمد صنعت تلویزیون، پخش تبلیغات است و تبلیغات میدان فعالیتهای وسیعتری را برای اعضای رسانه ایجاد میکند. بهویژه در دنیای تلویزیونهای کابلی، ماهواره، دیویدی و اینترنت.>
فریتس که لابی قویای در کنگره آمریکا دارد و برخی از اعضای لابی او نمایندگان رسانههای بزرگ آمریکایی هستند، ادامه میدهد: <رسانههای محلی منحصر بهفردند، چرا که یک شراکت شخصی - عمومی با دولت دارند. این شراکت در عین سادگی آن، شکوهمند نیز هست. در ازای فرکانسهای تلویزیونی دولتی که در اختیار این رسانهها قرار میگیرند، آنها برنامههایی را تهیه میکنند که در خدمت مردم آن منطقه است. این برنامهها ممکن است شامل تهیه اخبار محلی، خدمات عمومی و برنامههای مورد علاقه مردم آن ناحیه باشد> او ادامه میدهد: <رقابت سرکش و طبقهبندی مخاطب، رسانههای محلی را مجبور میکند تا زرنگتر و خلاقتر شوند و همچنین این رقابت باعث میشود سود بیشتری عاید این رسانهها شود.>
به نظر فریتس و شرکتهای بزرگ رسانهای، سودآوری بخشی از تکامل طبیعی عرضه محصولات رسانهایشان است. فریتس میگوید <آسایش خاطری که در طول ۲۰ سال گذشته با رهاشدن از قوانین دستوپاگیر نصیب رسانهها شده باعث شده که در تولید برنامه، گزینههای بیشتری در اختیار مشتری قرار گیرد و خدمات عمومی نیز بهبود یابد.>
اساسا رسانههای تحت کنترل شرکتها بهدنبال ترویج این عقیده هستند که رقابت تبلیغاتی باعث میشود رسانهها بتوانند بهتر به نیازهای جامعه پاسخ دهند و گزینههای پیشنهادی متعددی را در اختیار مردم قرار دهند.
درستی این گفته به تعریف هر فرد از <نفع جمعی> بستگی دارد. آنچه رسانهها <رهاشدن از قوانین دست و پاگیر> مینامند، در حقیقت تعریف دوباره قوانین افسیسی (کمیسیون فدرال ارتباطات) است که بتواند ازمنافع خود رسانهها حمایت و دفاع کند.
همراه با تبدیل شبکههای تلویزیون از طیف آنالوگ به دیجیتال، تاجران و فروشندگان تلویزیون گزینههای ارتقایافتهای برای سیستمهای تصویری ارائه میکنند. پدیده کانال عوضکردن و گشت و گذار در شبکههای تلویزیون که مبنای ضعیف آن بیحوصلگی است، باعث شده تمایل برای تماشای تلویزیون تشدید شود.
با تکنولوژیهای جدید همه شبکههای تلویزیونی در یک تلویزیون خانگی وجود دارند و با یک دستگاه کنترل میشوند. شکل و عملکرد تلویزیونها یکپارچه است.
مارو در پایان سخنرانیاش در سال ۱۹۵۸، یک جمله امیدوارکننده بیان کرد:
<این وسیله (تلویزیون) میتواند آموزش دهد و روشنگر باشد. بله، حتی میتواند الهامبخش باشد، اما تنها تا جایی قادر به انجام آن است که انسانها مصمم باشند فقط با همین هدف از آن استفاده کنند. در غیر این صورت تلویزیون تنها جعبهای با مشتی سیم و لامپ است. این تصمیم، یک نبرد عالی و سرنوشتساز علیه جهل، بیتحملی و بیتفاوتی است. اسلحه تلویزیون میتواند سودمند باشد.>
با این حال، از آن زمان تاکنون تلویزیون با آن اهداف نوعدوستانهای که مارو در سخنرانیاش گفت، استفاده نشده است. کارگردان اخبار سیبیاس، <ویلیام اسمال> در سال ۱۹۷۰ نوشت: <تلویزیون یک ابزار واسطه است. واقعیت نیست، بلکه تصویری خیالی از واقعیت است. اگر چیزی را در تلویزیون میبینید، بدان معنا نیست که در زندگی واقعی هم به همان صورت است.>
پس تلویزیون به دنبال ارائه چه تصویری است؟ ابتدا تلویزیون باید به طرز خستگیناپذیری از وضعیت موجود دفاع کند. تلویزیون هیچگاه، ذهن بیننده را به چالش نمیگیرد و یا موضوعات بحثبرانگیز را مطرح نمیکند. صاحبان شبکههای تلویزیون که وابسته به شرکتها هستند، هیچگاه مورد سوال قرار نمیگیرند و یا آبرویشان نمیرود. تلویزیون هیچگاه سوال دشواری از بینندهاش یا صاحبانشان نمیپرسد. هدف پنهان تلویزیون چیست؟ تلویزیون با یک موجود تکسلولی یا هر شکل سادهای از زندگی تفاوتی ندارد. هدف نهایی تلویزیون محافظت از خود است. همه توان تلویزیون بر به دست آوردن و محافظتکردن از منفعت و قدرت متمرکز شده است.
برای تحقق این اهداف، تماشاگران تلویزیون باید ملزم به تبعیت از رژیم دشوار <اطاعت و عادت> باشند.
مفهوم تلویزیون همان تلویزیون است. تنها هدف آن این است که شما به تماشایش ادامه دهید.
ران افمن
خبرنگار ارشد شبکه تلویزیونی آسوشیتدپرس
ترجمه: رضا گنجی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست