پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

موانع توسعه در خاورمیانه


موانع توسعه در خاورمیانه

وضعیت خاورمیانه را می توان نوعی ستیز جدید بین جهانی شدن ها توصیف كرد كه فرآیندهای توسعه و مدرنیزاسیون را در بخش اعظم آنچه سابقاً جهان سوم نامیده می شد, قرار می داد كشورهای منطقه كه زیر فشار قرار گرفته اند تا اصلاحات گسترده اقتصادی و سیاسی انجام دهند, بین انگیزه های امپریالیستی دولت نومحافظه كار جورج بوش و سایر طرفداران چند جانبه و به ظاهر بی آزار جهانی شدن مانند بانك جهانی, صندوق بین المللی و سازمان ملل گرفتار شده اند

مسائل مربوط به توسعه بین المللی در اجلاس سران سال ۲۰۰۲ در ژوهانسبورگ كه از سوی سازمان ملل برگزار شد، نقش محوری داشت، اما خاورمیانه عملاً به فراموشی سپرده شد و در عوض مشاركت با آفریقا و آسیای مركزی مدار بحث قرار گرفت. موضوعات مربوط به توسعه و مدرنیزاسیون در خاورمیانه و شمال آفریقا با توجه به رشد شبكه های تروریستی فراملیتی در این منطقه فوریت جدیدی پیدا كرده است.

جنگ جاری با تروریسم كه آمریكا در پاسخ به حملات ۱۱ سپتامبر به راه انداخت، به حس بنیادی بیگانگی در میان جوانان بیكار خاورمیانه نمی پردازد كه بعضاً از شبكه های تروریستی حمایت می كنند. بنابراین، توسعه پایدار انسانی در منطقه مبین راه حل غایی بی ثباتی منطقه ای و حمایت از تروریسم است. سیاست های آمریكا در زمان دولت های بیل كلینتون و جورج بوش تأثیر منفی بر شرایط منطقه ای داشت. حتی اگر كشورهای منطقه به توسعه پایدار انسانی دست یابند، تداوم درگیری آمریكا در عراق و حمایت از اسرائیل به ضرر فلسطینیان همچنان باعث تشدید بی ثباتی خواهد شد.

وضعیت خاورمیانه را می توان نوعی ستیز جدید بین جهانی شدن ها توصیف كرد كه فرآیندهای توسعه و مدرنیزاسیون را در بخش اعظم آنچه سابقاً جهان سوم نامیده می شد، قرار می داد. كشورهای منطقه كه زیر فشار قرار گرفته اند تا اصلاحات گسترده اقتصادی و سیاسی انجام دهند، بین انگیزه های امپریالیستی دولت نومحافظه كار جورج بوش و سایر طرفداران چند جانبه و به ظاهر بی آزار جهانی شدن مانند بانك جهانی، صندوق بین المللی و سازمان ملل گرفتار شده اند. در این حال، برخی از احزاب مخالف رادیكالتر اسلام گرا در برابر هرگونه نیروهای اصلاح طلب از این دست قرار گرفته اند.

در سال های دهه۶۰ میلادی، براساس الگوی دبلیو دبلیو روستو (W.W. Rostow) تصور می شد كشورهای در حال توسعه دارای اقتصاد پویایی هستند كه در محیط بین المللی نسبتاً مساعد رشد خواهند كرد. در این صورت، امروزه این كشورها گرفتار این نیروهای بین المللی در محیط فشار بین المللی هستند. كشورهای عرب زیر فشار مضاعف قرار دارند چون نیروهای منطقه ای ملی گرایی عرب و اسلام سیاسی در یك سو و چالش های جهانی شدن و اصلاح در سوی دیگر قرار دارند. در نتیجه، این كشورها كمتر از سایر كشورهای در حال توسعه از یكدیگر و نیروهای جهانی شدن گسسته هستند و این امر اصلاحات و تحقق توسعه انسانی را بسیار دشوار می كند.

●محدودیت های منطقه ای

بی ثباتی نظامی و سیاسی نخستین موانع عمده بر سر راه توسعه در خاورمیانه است. نشانه ای از فروكشیدن مناقشه دیرینه اعراب- اسرائیل به چشم نمی خورد. به رغم كاهش مقبولیت ملی گرایی عرب پس از مرگ جمال عبدالناصر در سال ،۱۹۷۰ سرنوشت فلسطینیان در طول انتفاضه دوم در جهان عرب و فراتر از آن هر روز بخشی از اخبار رادیو و تلویزیون است. دیدن تحقیر فلسطینیان تدریجاً مشروعیت دولت های عرب را تحلیل می برد چون شهروندان كشورهای عرب این دولت ها را اگر نگوییم همدست متجاوزان، دست كم ناظرانی ناتوان قلمداد می كنند. واضح است كه مناقشه اعراب- اسرائیل تنها مانع توسعه اعراب نیست، اما در سال های دهه۵۰ و ۶۰میلادی از آن برای توجیه نظامی شدن عرصه سیاست عرب و هزینه های سرسام آور نظامی در مصر، عراق، اردن و سوریه استفاده می شد و این امری است كه میراث آن تا امروز وجود دارد.

به رغم آنكه سهم خاورمیانه از بازار بین المللی تسلیحات در سال های اخیر به نسبت شرق آسیا نزول كرده است، خاورمیانه به طور متوسط در مقایسه با هر منطقه ای در جهان نسبت بیشتری از تولید ناخالص داخلی خود را به خرید اسلحه اختصاص می دهد. برآورد می شود هزینه نظامی كشورهای عرب و ایران بین سال های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۵ حدود ۴۲۰ میلیارد دلار بوده است و این البته به استثنای خسارت حمله عراق به كویت است. این هزینه ها نه فقط منابع مالی را از توسعه منحرف می كند، بلكه به شكل گیری قطب های نظامی- صنعتی كه با تلاش برای آزادسازی اقتصادی در منطقه مخالفت می كند، كمك می كند.این هزینه ها در سال های اخیر اندكی كاهش یافته است، اما علت اصلی كاهش مانع دیگری بر سر راه توسعه در خاورمیانه است؛ یعنی رانت نفت. از ۱۰ كشور در این منطقه كه ۱۰ میلیون نفر یا بیشتر جمعیت دارد، فقط مغرب فاقد نفت است و فقط اقتصاد تونس- كوچكترین این ۱۰ كشور از نظر جمعیت و تولید نفت- آن قدر متنوع است كه از نوسان بهای نفت تقریباً گزندی نمی بیند. تمام دیگر كشورهای منطقه (به خصوص الجزایر، مصر، ایران، عراق، عربستان سعودی، سوریه، یمن و این اواخر سودان) برای تأمین درآمدهای دولت و حفظ توازن پرداخت، به شدت به صادرات نفت وابسته هستند.

در اواسط دهه ۸۰ میلادی كه درآمدهای نفتی كاهش یافت، وابستگی به نفت باعث غیرمولد شدن سرمایه گذاری ها و ناپایداری هزینه ها شد. نفرین نفت آسیب شدیدی به اقتصاد الجزایر وارد كرد و شاید از عوامل وسوسه صدام حسین برای حمله نافرجام به ایران در سال ۱۹۸۰بود. رانت های نفتی علاوه بر آثار اقتصادی زیانبار، چه بسا آنچه را در گزارش توسعه انسانی ۲۰۰۲ «كمبود آزادی» در منطقه خوانده شده است، توضیح دهد. حتی با در نظر گرفتن هزینه های نظامی بزرگ و هزینه های ناشی از مناقشه اعراب- اسرائیل و رقابت های درون اعراب و بین ایران و اعراب، درآمدهای نفتی همچنان به بقای حكومت های اقتدارگرا در منطقه كمك می كند. بیشتر اقتصاددانان هر چقدر هم كه به بازارهای آزاد معتقد باشند، اكنون متوجه شده اند حاكمیت خوب كه با رفتارهای دموكراسی مبتنی بر قانون اساسی ارتباط تنگاتنگی دارد، نقش حساسی در كارآمدی این بازارها برای توسعه انسانی پایدار دارد. ثروت نفتی با تقویت حكومت های اقتدارگرا به مانعی در برابر حاكمیت خوب و توسعه تبدیل می شود، هر چند كه می تواند ثروت مادی مورد نیاز برای تأمین هزینه طرح های عمرانی باشد.

علاوه بر جنگ و نفت، سومین مانع عمده بر سر راه توسعه، میراث استعماری خاص منطقه است كه با دموكراسی و تكثر سیاسی ناسازگاری دارد. خاورمیانه و شمال آفریقا موقعیت راهبردی در حاشیه اوراسیا و آفریقا دارند. از این رو، در قرن نوزدهم كه قدرت های بزرگ برای كسب نفوذ رقابت می كردند، خاورمیانه و شمال آفریقا آوردگاه اصلی آنها بود؛ حتی بیش از آنكه كشف نفت اهمیت ژئوپلیتیك این منطقه را ارتقا دهد.

در نتیجه، توسعه سیاسی متضرر شد. حاكمیت مستقیم فرانسه جامعه مدنی را در الجزایر از بین برد و با متحد كردن جامعه مدنی تونس ضد اشغال فرانسه، تكثرگرایی را نابود كرد. حاكمیت غیرمستقیم در سوریه و عراق به رشد نخبگان آسیب پذیر و منزوی انجامید كه قربانی حكومت های نظامی شدند. مصر و مغرب از جمله انگشت شمار كشورهایی بودند كه برخلاف الگوی مشخص تر حاكمیت استعماری غیرمستقیم، میراث تكثرگرایی سیاسی پیدا كردند. از دیگر پیامدهای حاكمیت غیرمستقیم تولید پادشاهی هایی بود كه یا توسط ارتش برانداخته شد یا همچنان متزلزل و فاسد باقی ماندند و از این رو اصلاً نمی توانستند اشاعه دهنده توسعه انسانی پایدار باشند.

افزون بر این، خاطره امپریالیسم اروپایی، اگر نگوییم مداخلات دوره معاصر علیه ناصر و صدام حسین، درك بیشتر بازیگران سیاسی معاصر در منطقه را در حكومت ها و جنبش های مخالف به یك اندازه تحت تأثیر قرار داده است. بسیاری افراد رخنه جهانی شدن را در امور داخلی شكل جدیدی از امپریالیسم می دانند كه به اعتقاد برخی احزاب اسلام گرا سابقه آن به دوره جنگ های صلیبی می رسد. در نتیجه كشورهای منطقه در پذیرش تعدیل ساختاری كه نهادهای مالی بین المللی ترویج می كنند، اكراه بیشتری از سایر كشورهای در حال توسعه دارند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.