پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

بنزین به مثابه زیربنا


بنزین به مثابه زیربنا

مفهوم زیربنا Unterbau مورد بنزین, به منزله یک «ماده» بی اندازه ضروری, در وضعیت حاضر به کار طرح بازی گوشانه برخی نکات درباب مفهوم فوق و نشان دادن رابطه «ماده ها و ایده ها» در جامعه می آید و البته پیش فرض اصلی این نکات چیزی نیست جز تاکید بر این حقیقت که آنچه ماتریالیسم یا ماده گرایی خوانده می شود

همان خبر جیره‌بندی‌شدن بنزین واجد نیروی نمادین قدرت‌مندتری از خود واقعیت قضیه بود، واقعیتی که تازه شاید بعدها عیان خواهد شد. تا ساعت دوازده شب سه‌شنبه، خیابان‌های تهران پر از مسافران منتظر بود و درعوض، همه پمپ‌بنزین‌ها بیش از حد شلوغ. بسیاری از مردم نومیدانه در حال ذخیر? آخرین قطرات بنزین ارزان بودند.

خب، چه اتفاقی افتاده است؟ درباره علل اقتصادی و عواقب اقتصادی وضع حاضر مقالات زیادی نوشته شده است. بخشی از قضیه کاملا واضح است و فقط معطل برخی تصمیمات در رده‌های عالی است و بخشی دیگر واجد همان قسم ابهام و تصمیم‌ناپذیری‌ای است که مشخصه همه جوامع نظیر ماست. ولی اتفاق دیگری هم دارد می‌افتد که طبق معمول قضیه را از حوزه اقتصاد فراتر می‌برد.

در کنار تحلیل‌های فنی و «کارشناسانه» اقتصادی، چطور است سراغ یک مفهوم منسوخ و احتمالا منفور برویم که امروزه (تا اندازه زیادی به‌درستی) از دایره واژگان نظری و انتقادی حذف شده است و جز برخی دگماتیست‌های متعصب، کسی استفاده‌ای از آن نمی‌کند:

مفهوم زیربنا (Unterbau)؟ مورد بنزین، به‌منزله یک «ماده» بی‌اندازه ضروری، در وضعیت حاضر به‌کار طرح بازی‌گوشانه برخی نکات درباب مفهوم فوق و نشان‌دادن رابطه «ماده‌ها و ایده‌ها» در جامعه می‌آید و البته پیش‌فرض اصلی این نکات چیزی نیست جز تاکید بر این حقیقت که آنچه ماتریالیسم یا ماده‌گرایی خوانده می‌شود به‌هیچ‌رو، برخلاف تلقی مکانیستی و قرن هجدهمی از آن، معادل گزاره «همه آنچه هست فقط ماده است» نیست.

زیرا این گزاره خود سراپا ایده‌آلیستی است. برعکس، ایده‌ها نه‌تنها وجود دارند (البته نه در عالم مثال افلاطونی عینی) بلکه بعضا واقعی‌تر از خود واقعیت مادی‌اند (عجالتا مبحث مربوط به ارواح و اجنه و غیره را کنار بگذاریم). به بیان ساده و سردستی، «ماده در ایده دخالت می‌کند».

یا مادیت به‌واقع شکاف یا زخم معنویت یا ایده‌گونگی است. ولی ماده، با لختی و سکون و تیرگی خود چگونه به ایده تعرض می‌کند؟ آیا نمی‌توان تاریخ ایده‌های مارکسیستی، یا دست‌کم خود مارکس را بر این اساس خواند؟

در تلقی کلاسیک و رایج، زیربنا (اقتصاد) مستقیما در روبنا (فرهنگ، حقوق، اخلاق و...) منعکس می‌شود یا بازتاب می‌یابد (reflection). دراینجا ما با رابطه‌ای نظیر به نظیر طرفیم. بخش اعظم مارکسیسم ارتدوکس بر این تلقی استوار است. اما والتر بنیامین رابطه دیگری را پیشنهاد می‌کند که دیگر نه بر پایه «بازتاب»، بلکه بر پایه «بیان یا تجلی» (expression) استوار است: «زیربنا در روبنا تجلی می‌یابد.»

دراینجا دیگر با رابطه‌ای یک‌به‌یک و مستقیم روبه‌رو نیستیم. پس اینجا دیگر هیچ فرمول و دستورالعمل واحد و سهلی برای تعیین چگونگی انعکاس زیربنا در روبنا وجود ندارد. خود بنیامین در جایی مثال جالبی را به کار می‌برد: همه ما وقتی شب، زیاد از حد غذا خورده باشیم، معمولا خواب‌های عجیب و غریب و بی‌سروته یا حتی کابوس می‌بینیم. این حقیقتی روشن در طبابت عامیانه است.

وقتی می‌خواهیم کسی را که رویایی عجیب برایمان تعریف کرده است، دست بیندازیم و او را از خیالبافی درمورد «تعبیر» آن منصرف سازیم، غالبا ناخودآگاه از این تحلیل «ماتریالیستی» استفاده می‌کنیم: «با شکم سنگین خوابیده‌ای، هان؟» در عین حال، به‌هیچ‌رو چنین نیست که محتویات معده، یعنی شام خورده‌شده، مستقیما در رویاها منعکس شوند.

برعکس، رابطه غذای سنگین دیشب با کابوس نیمه‌شب از نوع expressive یا بیانی است. همین تفاوت جزئی است که کل فرآیند تحلیل و تعبیر روبنا (فرهنگ و آگاهی) را زیرورو می‌کند و تفسیر آن را هم از دست ایده‌آلیست‌های نهان‌بین درمی‌آورد و هم از دست ماتریالیست‌های قرن هجدهمی.

اکنون با یک جهش از مثال پرخوری شبانه به موضوع روز بنزین، این پرسش را طرح می‌کنیم: آیا ما شب‌ گذشته، زیادی از بنزین نخورده‌ایم، آیا ما تهرانی‌ها به‌واقع عاشق ماشین‌سواری نیستیم، آیا راندن دویست وشش و ماکسیما کنار جوب‌های ولیعصر و جردن و شریعتی یگانه سرگرمی ما نیست؟ چرا هست.

کابوس‌اش را هم داریم می‌بینیم. بحران بنزین (ناعقلانیت و ندانم‌کاری‌های موجد آن، به کنار) باعث شده است این زیربنا روبیاید و عیان شود. مازاد مواد اغلب در قالب اسطوره‌ها و برخی رفتارهای نمادین خاص تجلی پیدا می‌کند.

«فرهنگ» و «اسطوره» بنزین در راه است. اکنون که بحران بنزین جنبه عینی به‌خود گرفته و در مقام «ماده» مستقیما در زندگی روزمره مردم تجربه می‌شود، باید منتظر انواع «تجلیات یا بیان‌ها»ی آن در روبنا باشیم. بنزین به واژه حساسی بدل خواهد شد.

خوب می‌دانیم که دوز و کلک و بازار سیاه و پارتی‌بازی و غیره به‌زودی راه خود را از میان «هوشمندی» کارت‌های سوخت و غیره پیدا خواهد کرد و دوباره برای هزارمین بار کلیشه‌هایی از این دست را خواهیم شنید که: «ما فرهنگ استفاده از اتومبیل و بنزین را نداریم که به این روز افتاده‌ایم.» با سهمیه‌بندی و گران‌شدن بنزین، طبق معمول، بسیاری چیزهای دیگر هم گران و پردردسر خواهد شد.

اصلا نفس این واقعه، پیش از آنکه حتی به واقعیت در آید، از قبل به‌میانجی نیروی نمادین‌اش، واقعیت را تغییر می‌دهد. قبل از آ‌نکه چیزها گران شوند، چیزها گران می‌شوند و ما رویای پس از سورچرانی بنزینی را به‌طور دست‌جمعی و در بیداری تجربه خواهیم کرد.

امید مهرگان