پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نماد اقتدار روسیه


نماد اقتدار روسیه

« او رفیق خوبی بود, مردی عینیت گرا و منطقی فردی درستکاربود, سیگار نمی کشید و از مشروبات الکلی پرهیز می کرد قولش, قول بود وقتی چیزی را می گفت, به آن عمل می کرد»

« او رفیق خوبی بود، مردی عینیت گرا و منطقی . فردی درستکاربود، سیگار نمی کشید و از مشروبات الکلی پرهیز می کرد. قولش، قول بود. وقتی چیزی را می گفت، به آن عمل می کرد»

این نخستین توصیف از شخصیت ولادیمیر پوتین است که ساکنان خانه شماره ۱۰۱ خیابان «رادبرگر» در شهر «درسدن» آلمان شرقی وقتی که پوتین در سال های پایانی دهه ،۱۹۸۰به عنوان افسر اطلاعاتی شوروی سابق در این منطقه زندگی و فعالیت می کرد، اظهار کرده اند. آنها به به خاطر می آورند که این افسر امنیتی روس در دسامبر ،۱۹۸۹ یک ماه پس از سقوط «دیوار برلین» در مقابل تظاهرکنندگان حاضر شده و به زبان آلمانی سلیس به آنها گفته بود ترجیح می دهد بمیرد تا مدارک و اسناد دفتر نمایندگی کشورش را در اختیار آنها قرار دهد. خانه شماره ۱۰۱ خیابان «رادبرگر» اکنون به محل رجوع بسیاری از گزارشگران تبدیل شده است که در پی فهمیدن زوایای سیاستمداری هستند که امروز بیش از همه اسباب نگرانی رهبران آمریکا و اروپا شده است . افسر جوان آن روز اکنون در ۵۵ سالگی به رهبر روسیه ای تبدیل شده که کشورش در سایه سیاست های او از جایگاه یک عضو بیمار اروپا خارج شده و به یک حریف جدید تبدیل شده است.

پوتین فقط ۴ ماه دیگر میهمان کاخ کرملین است. ۷ سال دوران رهبری او بر روسیه به پایان می رسد، اما همه ناظران به اتفاق می گویند که با ترک کرسی ریاست جمهوری ، عصر پوتین به پایان نمی رسد و سایه مرد اول کرملین همچنان بر سیاست این کشور باقی خواهد ماند. واقعیت نیز جز این نیست که عصر پوتین تازه آغاز شده است. سیاستمدار زاده سن پترزبورگ در میانسالی بیش از همه همتایانش شور سیاست ورزی دارد. پوتین اکنون چندین پروژه رقابت با حریفان غربی را کلید زده که فقط با رهبری شخص او می تواند به بار بنشیند.هنوز کسی خبرندارد که رهبر کرملین برای برنده شدن در بازی های بزرگی که در زمین ناتو و آمریکا شروع کرده چه تاکتیک هایی را به کار خواهد بست . تعداد جبهه هایی که او برای درگیر کردن حریف گشوده ، حیرت انگیز است. جبهه مقابله با سپر موشکی آمریکا، مناقشه کوزوو در شورای امنیت ، پرونده انرژی علیه اروپا و جمهوری های نافرمان ، به هم زدن پیمان های تسلیحاتی و خلع سلاح با اروپا ، اعمال حاکمیت بر مناطقی از قطب شمال و رودررویی با گروهی از دولت های غربی ، مسأله هسته ای ایران و...

پوتین را در میدان رهبری روسیه جمعی از همفکران او و سیاستمداران با تجربه سن پترزبورگی همراهی می کنند. او هیچ نگرانی از ناحیه جانشین آینده خویش ندارد . هر کدام ازدستیاران او از مدوداف تا ایوانف یا زوبکوف هر کدام پاره ای از تفکر سیاسی او در صحنه سیاست روسیه هستند.

براستی پوتین کیست ؟ او رهبری ملی گرا است که فقط اندیشه ساختن روسیه را دارد یا فردی است با اندیشه های جهان گرایی از نسل تزارهای سابق . آیا او در ردیف رهبران عملگرا قرار می گیرد یا در شمار مردان صاحب ایدئولوژی ؟ این سؤال همیشه و هرروز محافل سیاسی غرب است . تحلیل گران آمریکایی و اروپایی اقرار می کنند که هنوز پس از ۷ سال شناخت آنان از مرد اول کرملین کامل نیست و پوتین هر بار زاویه ای تازه از خصوصیات فکری و شخصیتی خویش را به نمایش می گذارد.آن گونه که خودش توصیف می کند اشتیاق خویش به ورزش را حتی درایام رهبری کنار نگذاشته است. می گوید: از طرفداران پر و پا قرص ورزش ، بخصوص کشتی است. از سن یازده سالگی این ورزش را به همراه جودو پی گرفته است. او حتی به کلاسهای ورزش سامبو Sambo رفته که یک سبک دفاع شخصی روسی است . پوتین در سن پترزبورگ بارها مقام قهرمانی سامبو را به دست آورده است و به علاوه همین مقام را بعدها در ورزش جودو از آن خود کرده است . با آنکه بیشترین ایام حیات ۵۵ ساله پوتین در مصدر سیاست سپری شده است اما او خود می گوید که پایبند به سنت های زندگی خانوادگی بوده و همه دوستان وهمکارانش را به زندگی توأم با عطوفت توصیه کرده است . برخلاف سنت مرسوم برخی کشورها هنوز خبری از حضور اعضای خانواده پوتین درقدرت منتشر نشده است . آن گونه که روس ها نقل کرده اند همسر پوتین فارغ التحصیل دپارتمان زبان شناسی در دانشگاه ایالتی لنینگراد است . به زبانهای آلمانی ، اسپانیولی و فرانسوی صحبت می کند و پس از اتمام تحصیلاتش ابتدا به عنوان مهماندار هواپیما در کالینگراد مشغول کار و سپس به یک معلم مدرسه بدل شد. دو دختر او که هر دو در ایام مأموریت پوتین در درسدن آلمان متولد شده اند اکنون در یک کالج روسی مشغول به تحصیل هستند.

● نماینده کشور نه نماینده حزب

« من قبل از هر کاری از منافع کشور مراقبت کرده و از آن دفاع می کردم. حزب کمونیست به ویژه در اواخر اتحاد جماهیر شوروی، پیش از آنکه ساختاری ایدئولوژیک باشد، ساختار حکومت و دولت بود. در اتحاد جماهیر شوروی داشتن موقعیت اجتماعی، مشروط به عضویت در یکی از انجمن های حزب کمونیست بود. عقیده و الگو زیبا بود. به مسیحیت و ادیان دیگر نزدیک بود. ایدئولوژی کمونیست از برادری و سعادت صحبت می کرد...»

پوتین این سخنان را در پاسخ خبرنگاری که از او درباره ایام فعالیت اش در دستگاه حزب کمونیست سؤال می کند به زبان می آورد. او آشکارا این ایده را که ایام جوانی اش به دفاع از ایدئولوژی کمونیسم صرف شده نفی کرده و تأکید می کند که همواره با نگاه خدمت به میهن وارد این جرگه فعالیت ها شده است . البته به باور پوتین در بطن تفکر سوسیالیسم اندیشه ها وآرمان های درستی نهفته بود که در اثر ضعف واهمال مدیران وقت مسکو جامه عمل نپوشید.

● درکسوت سیاستمدار

« حتی تصورش را هم نمی کردم که روزی در عرصه سیاست وارد شوم . سیاست هرگز مرا به خود جذب نکرده است. معتقد بودم که سیاست عبارت بود از حرف و وعده و وعیدهای پوچ و توخالی. سپس در عملی کردن وعده هایت دچار مشکل می شوی. این خصلت باعث شده بود تا از سیاست دوری کنم .»

اما ولادیمیر جوان که در ایام جوانی اش آرزوی شهرت و پیشرفت را در میدان ورزش و تحصیل و دانشگاه جست وجو می کرد به فاصله اندکی از فارغ التحصیل شدنش از دانشگاه سن پترزبورگ در سال ۱۹۷۵ به قلب سیاست روسیه یعنی مراکز امنیتی وارد می شود. .او در ۱۹۹۰ «کا گ ب »را ترک کرده و در تشکیلات همکلاسی سابقش آناتولی سوبچک ، که شهردار سن پترزبورگ بود، نخستین فعالیت سیاسی خویش را شروع می کند . او مدارج پیشرفت را یکی پس ازدیگری طی می کند.در مارس ۱۹۹۴ او معاون شهردار سن پترزبورگ شد. درسال ۱۹۹۶ پوتین به عنوان معاون آناتولی چوبایس که نخست وزیر وقت بود، انتخاب و از طرف او برای کار در کابینه ریاست جمهوری معرفی شد.

اما پوتین زمانی به کرسی ارشدیت در دولت روسیه خود را نزدیک ساخت که در ۱۹۹۸ سرویس قدرتمند امنیتی جدید روسیه «اف اس بی »را پایه گذاری کرد.نهادی که بسیاری ازمدیران ارشد امروز مسکو را گردهم آورد.

آخرین روز قرن بیستم ،یک روز تاریخی برای سیاستمدار جوان و حتی برای شهروندان خسته از آشفتگی روسیه بود . عصر پرالتهاب این روز ناگهان خبر آمد که یلتسین که به دلیل بیماری امکان رهبری امور را ازدست داده بود رشته رهبری روسیه را به پوتین واگذارکرد. اندکی بعد انتخابات ریاست جمهوری در ۲۶ مارس سال ۲۰۰۰ صورت گرفت و پوتین درنخستین انتخابات آزاد روسیه با کسب ۵۲ درصد از کل آرا در صدر حاکمیت قرار گرفت.

● در نقش ختم کننده بحران ها و ناامیدی ها

«فکر می کنم اگر به این هدف برسم که مردم روسیه را از رکود و بی ثباتی خارج سازم، به مفهوم بازگشت جایگاه و ابهت سابق کشور خواهد بود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دنیا تغییر کرد. ترجیحات ، اولویت ها و ارزشها تغییر کرد. مهم ترین کاری که باید انجام داد، مراقبت از منافع شهروندان وکشور روسیه است. هدف اقتدار دولت و به طور کلی نخستین هدف دولت همین است. امروزه وضعیت دوباره دارد عادی می شود»

این تصویر روسیه سال ۲۰۰۰و آرزوهای بلند رهبری است که با مأموریت نجات کشور ازگرداب بحران به صحنه می آید. پوتین به معنای واقعی یک ویرانه را از دولتی غربگرا و ضعیف تحویل گرفت . ارثیه حکومت یلتسین برای پوتین یک جامعه ناامید و سرخورده بود که در داخل از تورم و رکود اقتصادی و جولان گروه های تبهکار و در مرزها ازموج تجزیه طلبی و تعرضات سیاسی به تنگ آمده بود.روسیه به معنای واقعی در حال نزدیک شدن به دومین موج فروپاشی بود.حتی صدای این اضمحلال بسیاری از حریفان این کشور در آن سوی آتلانتیک را به طمع تسخیر منابع و ثروت های داخلی ومنطقه ای این قدرت انداخته بود. روسیه در ادبیات آن روز اروپا عضو بیمار اروپا نام گرفته بود و عجیب تراین است که رقابتی هم که برای چپاول روسیه شروع شده بودشباهت زیادی به رقابت اروپای اول قرن ۲۰ برای تسخیر ماترک امپراتور عثمانی داشت. روسیه به عنوان یک ناجی برای سیاستمدار سن پترزبورگ آغوش گشود. سیاستمداران روسیه در آمدن او نوید یک پیروزی را دادند . سرگئی استپاشین او را مردی با وقار و راستگو خطاب کرد.بوریس نمتسوف که سابقاً معاون نخست وزیر روسیه بود گفت :«او مردی متین ، محکم و پر انرژی است که نه تنها در امور سیاسی ، بلکه در همه امور زندگی ثابت قدم است ». میخائیل گورباچف گفت :«او روسیه را به پیش خواهد راند» اما شاید دوراندیشانه ترین سخن را یلتسین به زبان آورد که پوتین را خودش کشف و از سن پترزبورگ به مسکو کشانده بود .او در روز تحویل رهبری به پوتین خطاب به مردم گفت :«او کسی است که همین الان قادر است روسها را متحد کند و حتی در قرن بیست و یکم روسیه کبیر را احیا نماید».

پوتین نسخه درمان کشور در حال احتضار خود را از قبل مهیا ساخته بود. او قبل از هر چیز با تکیه برهمان سرویس نیرومند امنیتی که در ایام دستیاری یلتسین تدارک دیده بود به فرونشاندن دو کانون اصلی ناامنی یعنی موج تجزیه طلبی در استان های خود مختاری مانند چچن و نیز برچیدن بساط باندهای تبهکاری که حاکم براقتصاد و تجارت کشور، مبادرت کرد. غلبه براین بحران ها کافی بود که او قله محبوبیت و قلب شهروندان روسیه که پس از فروپاشی شوروی آرزوی یک دولت مقتدر را داشتند را فتح کند . مدیریت بحران اقتصاد آشفته روسیه دومین معجزه پوتین بود. او روسیه را درجایگاهی نشاند که بودجه اش دیگر کسری ندارد و تولید ناخالص داخلی آن سالیانه۷ درصد رشد می کند. در دوره حکومت پوتین، دولت دستمزدها و مستمریها را سر وقت پرداخته و در عین حال خواستار پرداخت بموقع مالیات به صورت نقد شده است.

● احیاکننده اعتبار روسیه در «خارج نزدیک»

کامیابی در میدان اقتصادی این امکان را به پوتین داد که گام بعدی را در احیای موقعیت روسیه در جماهیرشوروی سابق بردارد.منطقه ای که مردان کرملین به دلیل علاقه تاریخی به آن خارج نزدیک می گویند. جمهوری هایی که یک دهه ایام غفلت و ضعف مسکو تحت نفوذ حریفان این کشور درآمده بودند آرام آرام به سمت مسکو بازگشتند . پوتین برای این کار از همه ابزارهای قدرت روسیه بهره گرفت، از نفوذ روس تباران وروس زبانان تا اهرم نیرومندی به نام گاز پروم . شرکتی که به عنوان مالک ذخایر بیکران انرژی گلوگاه اقتصادی همه جمهوری های شوروی سابق و حتی کشورهای اروپایی رادر دست دارد . پوتین با دردست گرفتن فرمان لوله های نفت وگاز بسیاری از همسایگانش را که فریفته دلارهای آمریکا شده وبه برادر بزرگتر پشت کرده بودند از نیمه راه بازگرداند.

پوتین اکنون با موفقیت آخرین فاز از حرکت خود برای احیای نفوذ سنتی روسیه در شرق رابه انجام می رساند. او در عین حال که با بستن شیرهای لوله نفت ،اروپای شرقی را با تنگنا روبه رو کرده است رهبران جمهوری ها را دوباره زیر چتر سازمان موسوم به کشورهای مشترک المنافع گرد آورده است.

● در سکوی حریف سرسخت آمریکا

«این که روسیه در خصوص نحوه استقرار نیروهای مسلح اش در داخل مرزهای خود محدود شود، قدیمی شده است، آن هم در حالی که کشورهای ناتو به بهانه اجرای شرایط این معاهده دست به چنین کاری می زنند. این که کسی بخواهد آمریکا را برای مثال در استقرار نیروهایش در داخل خاک خودش محدود کند، غیر قابل تصور است.» این سخنان مانیفست اعلام ورود روسیه به کارزار رقابت جهانی است که روسیه از کنفرانس مونیخ اجرا می کند. روابط بین الملل روسیه در عصر پوتین دو مرحله مجزا را تجربه کرد. دوره ای که پوتین با تسامح با غرب برخورد می کند تا حدی که حتی با حضور آنان در پایگاه های نظامی جمهوری ها مخالفت نمی کندو دوره ای که او تغییر رفتار داده و در قامت یک حریف آشتی ناپذیر ظاهر می گردد. او درمیان ناباوری غرب و در حالی که بوش و همه رهبران اروپا تصور یک شریک بی خطر از کرملین را داشتند برای عقب راندن غرب از مراکزسنتی تحت نفوذ روسیه خیز برداشته است .

سلیمان دعویسرا