پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
بازگشت ستاره های خاموش
![بازگشت ستاره های خاموش](/web/imgs/16/143/wh6wn1.jpeg)
بازیگران سینمای ایران هم مثل همه جای دنیا دوران فراز و نشیب دارند. برخیها بیشتر در یادها میمانند و برخیها کمتر. برخیها هم خودساخته حضورشان را کم میکنند. در این سینمای دولتی دلایل گوناگون است یا به دلیل سختگیریها و مقرراتهای سلیقهای یا به دلایل دیگر. برای همه سینماگران پیش آمده که مدتی به دلایلی از حوزه سینما دور شوند. اما نبودن و رفت و برگشت بازیگرها بیش از همه به چشم میخورد و برخی از بازیگرها بیش از همه نبودنشان حس میشود. اما باید خوشحال شد که این نبودنها گاه زیاد هم طول نمیکشد. علی مصفا وقتی علی مصفا فیلم <امید> را بازی کرد، هنوز فیلمهای دختر- پسری و عشق و عاشقی مد نشده بود. هنوز ماجرای عشق دختر فقیر و پسر پولدار تو ذوق نمیزد. برای او که تحصیلکرده عمران دانشگاه تهران بود و علاقه به هنر داشت این فقط یک شروع بود تا بعدتر در فیلمهای مهم داریوش مهرجویی یعنی <پری> و <لیلا> بازی کند. در فیلم پری بود که نقش یک آدم هنری را بازی میکرد شاید آن نقش برایش آسانتر و به خودش نزدیکتر بود.
تمرین صدایش، چکمهها و ادا و اطوارش یا ترساندن خواهرش در زیرزمین یا آنجا که ادای برادر بزرگتر- خسرو شکیبایی- را درمیآورد، همه آنقدر در کنار هم خوب قرار گرفتند که جایزه بهترین بازیگر نقش دوم را از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر به دست آورد. فیلم بعدی او <لیلا> خاطرهانگیزتر شد و او نقش اول فیلم را گرفت. خیلیها سست بودن او را دوست نداشتند و انتخابی که انجام داد. به نظر خیلیها او به اندازه کافی عاشق نبود، حالا که دیگر ۱۰ سال گذشته دیگر این اتفاق عادی شده است. دیگر کسی از کسی انتظار عاشقی ندارد. بیوفایی رایج است. آنقدر همهگیر شده است که حتی کارگردان همان فیلم مهرجویی در فیلم این سالهایش <سنتوری> این را نشان میدهد. علی مصفا فیلم مثلا سیاسی هم بازی کرد فیلمی مثل <پارتی> برای هر دو فیلمش هم کاندید دریافت جایزه شد. اما بیشتر در فیلمهای مهرجویی بود؛ <دختردایی گمشده> و <مکس> نقش مقابل هر دو را هم همسرش لیلا حاتمی بازی کرد. او به کارگردانها وفادار است شاید هم کارگردانان به او وفادارند. با حاتمیکیا تنها یک فیلم <برج مینو> را بازی کرد. بعدتر که با مهدی کرمی در <جایی دیگر> بازی کرد و در فیلم دوم این کارگردان هم حضور داشت: <چه کسی امیر را کشت.> این بار امیر بود که قرار بود کشته شود اما یک حادثه نگذاشت. نقش کوتاه بود اما خاطرهانگیز و بهیادماندنی. هر چند ساختار فیلم به این جذابی نبود اما فیلمنامه، شخصیتها را دوستداشتنی کرده بود؛ این سال ۸۴ بود. آخرین بار که مصفا روی پرده نقرهای قرار گرفت. حالا سه سال از این آخرین نقشآفرینیاش در سینما میگذرد. در این بین او در سینما بود، ۲ فیلم کوتاه <فریب شعر> و <همسایه> در سالهای ۷۹ و ۸۰ و یک فیلم بلند سینمایی در سال ۸۲ <سیمای زنی در دوردست.> هر چند فیلمش داستانی جذاب داشت اما برای اکران با همان مشکل فیلمهای فرهنگی روبهرو شد به خصوص که سرمایهگذار آن با مشکلات عدیدهای روبهرو شده بود. او بعد از سریال <کیف انگلیسی> سال قبل در سریال <پریدخت> ساخته سامان مقدم هم بازی کرد. یک سریال ۱۰ روزه که او در کمال تعجب نقش آدم بده را داشت. البته او و لیلا حاتمی یک کار دیگر را هم راهاندازی کردند؛ کافهکلوب <آنتراکت> در سینما جمهوری را راهاندازی کردند و در روز سهشنبهها و جمعهها فیلمهای خارجی و مستند خارجی نشان میدهند.
او به تازگی بازی در فیلم <دوزخ، برزخ، بهشت> ساخته بیژن میرباقری را به پایان رسانده است. قرار است این فیلم در جشنواره فیلم فجر امسال به نمایش درآید. اکنون داستان این فیلم غیرخطی و اپیزودیک است و داستانهای هر اپیزود در عین ارتباط با یکدیگر روایتهایی مستقل را دنبال میکند. داستان اپیزود اول درباره زوجی است که از هم جدا شدهاند، اپیزود دوم مردی را به تصویر میکشد که از گذشتههای خود یاد میکند و اپیزود سوم داستان زنی است که کارهای همسرش را پس از مرگ انجام میدهد. این فیلم سومین تجربه کارگردان آن است. این فیلم میتواند آغازی برای حضور مجدد او در پرده نقرهای باشد با بیش از ۱۶ سال حضور. هدیه تهرانی بازیگر زن جوان فیلم <سلطان> کیمیایی با بازیاش در سینمای ایران از حضور یک ستاره صورت سنگی خبر داد. این آغازی بود که دوباره ستارهها بر پرده نقرهای سینمای ایران نقش بندند. آنان بیایند تا سینمای ایران وجهه دیگری به خود بگیرد. او به سرعت توانست مورد علاقه کارگردانان و مردم قرار گیرد <سلطان> و <غریبانه> را بازی کرد و در فیلم سوم بود که بازیاش مورد توجه داوران سینما نیز قرار گرفت و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از هفدهمین جشنواره فیلم فجر را در سال۱۳۷۷ دریافت کرد. او به روند حضورش ادامه داد. بعضی فیلمهایش با استقبال متفاوتی روبهرو شد مثل <شوکران> و برخی هم فیلمهای معمولی بودند مانند <آبی> و <زمانه> البته همه اینها در همان زمان با حضور ستارههای دیگر شکل گرفته بودند و حضور او و دیگران تامینکننده فروش فیلمها بود.
با کارگردانان بزرگ کار کرد مانند ناصر تقوایی در فیلم <کاغذ بیخط> و نقش کوتاه و بلند برایش فرقی نداشت. نقش منشی دکتر در فیلم <خانهای روی آب> را به خاطر کارگردان مطرحش بهمن فرمانآرا و بازیگران مهمش خیلی ساده پذیرفت. به همان سادگی که حضور در نقش فرشته مرگ را در فیلم <یک بوس کوچولو> پذیرفته بود. برایش حضور در کنار کارگردانان بزرگ مهمتر از نقشها بود بههمین خاطر است که در فیلم تجربی <آبادان> ساخته مانی حقیقی بازی میکند. اما او انگار کمکم ستاره بودن برایش کافی نیست به همین خاطر کارهای دیگر هم انجام میدهد. در اولین تجربه کارگردانی <شبانه> ساخته (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی) هنگامی که فیلم به مشکل بر میخورد او سرمایهگذاری آن را میپذیرد. همان طور که در فیلم <نیوه مانگ> بهمن قبادی هم بازی میکند و هم به کارگردان فیلم کمک میکند. اما انگار دوران سردی او از سینما کمی قبلتر شروع شده بود، هنگامی که در سال ۸۴ برای <چهارشنبهسوری> قرار است سیمرغ بهترین بازیگر را دریافت کند به مراسم نمیآید. فیلم بعدیاش یعنی همان <نیوه مانگ> نیز اکران نمیشود تا همین چند وقت پیش که به پیادهروها راه یافت. اما او در این مدت در فیلم <شیرین> عباس کیارستمی در نقش دیگری ظاهر شد؛ هم حضور ۳ دقیقهای داشت و هم دستیار کارگردان بود.
او در این مدت فیلمهای دیگری هم بازی کرده که به اکران راه نیافتند مانند <نسل جادویی> و <شبانه.> البته هر دوی آنها قرار است که به زودی اکران شوند اما این خبرها هنوز به قطعیت نرسیده است. شاید قطعیترین فیلمی که بتوان بر حضور جدی او حساب کرد فیلم <فرزند صبح> است؛ ساختهای از بهروز افخمی که اگر به جشنواره امسال برسد، دوباره او البته نه در نقش یکی از زنان معاصر بلکه در نقش مادر امام خمینی (ره) ظاهر شده است. این حضور البته با واکنش خوبی هم روبهرو شد. بازی در این نقش و نقش پیرزن در <نیوه مانگ> نشان از یک اتفاق میداد؛ اینکه برای ستاره سینمای ایران ظاهر هم مهم نیست. برای هدیه تهرانی که زمانی بزرگترین بازیگر سینمای ایران بود و اکنون نبودنش بسیار حس میشود و گفته است به زودی بازمیگردد، راه همیشه باز است. او طراحی صحنه تئاتر <یرما> را هم انجام داد. در همه کارهای خیریه شرکت میکند اما بدون هیچ تبلیغی. آخرین حضور مردمیاش هم مرگ همبازیگرش در <کاغذ بیخط> بود؛ مرگ خسرو شکیبایی.
فریماه فرجامی بازیگر چشم سبز سینمای ایران زمانی به عنوان مطرحترین بازیگر سینمای ایران نامی شناختهشده داشت. او همان دختر بیرنگ و رو و مریض فیلم مادر است. همان عروس زیبای <پرده آخر> که همه به او حسودی میکنند. او را هم مسعود کیمیایی در <خط قرمز> در سال ۱۳۶۱ به گونهای دیگر به سینما معرفی کرد، در فیلم بعدی این کارگردان <تیغ و ابریشم> هم بازی کرد. در <اجارهنشینها> هم بود؛ یک زن پولدار با یک نقش کوتاه و ظاهر شیک، در <بیپناه( >علیرضا داوودنژاد، ۱۳۶۵) واقعا بیپناه بود و از خانه رانده. این همان زمانی بود که فیلمها درباره زندگی خانوادگی و طلاق و مشکلات زناشویی مطرح شده بودند. اما یکباره فیلم <سرب> مسعود کیمیایی با بازی او روی پرده آمد؛ فیلمی که هم تلخ بود و هم سخت و او در آن فیلم موهایش را از ته تراشید. چه کسی میتواند آفاق فیلم <نرگس> را فراموش کند. همان لحظهای که عادل او را مادرش عنوان میکند یا انتخاب آخرش که زیر ماشین میرود. اما سوال همین است که چه میشود بازیگر مطرح اوایل دهه ۷۰ با حضور بازیگران جدید، حضورش کمرنگ میشود. فیلمهایش دیگر انتخابهای خوبی نیست. حتی فیلم خوب کارگردانان هم نیست. او در سال ۷۹ هم در فیلم <آب و آتش> جیرانی نقش خیلی کوتاهی بازی میکند اما انگار قرار است او حذف شود. انتخاب حضور در فیلم <زهر عسل> یک فیلم با حضور ستارههایی همچون افشار و گلزار - ستارههای دهه ۸۰ - بازهم سبب نمیشود که او دیده شود.
شاید به همین خاطر است که باز هم یک انتخاب نهچندان موفق دارد مانند <کاغذ دیواری زرد> فیلمی که ساخته شدنش سالها طول کشیده است. این فیلم داستان دکتر روانکاوی است که با تجویز داروهای مخدر و نشاطآور به بیماران خود، در واقع مشغول آزمایش این داروها روی افراد مختلف است و از این کار هدف خاصی دارد. یکی از بیماران در اثر مصرف بیش از حد دارو دست به خودکشی میزند و خواهر وی درصدد انتقام از دکتر برمیآید. فیلم با وقفههای چندباره انگار سرانجام در سال ۸۴ پایان میگیرد. البته فیلمبرداریاش از سال ۸۲ آغاز میشود. از آن زمان به بعد دیگر خبری از این بازیگر نمیشود تا همین چند وقت قبل که با جامجم آنلاین گفتوگو میکند و میگوید: <چیزهایی را در خانه یادداشت میکنم. سناریویی نوشتهام که قصد دارم کار کنم. چند پیشنهاد بازیگری هم داشتهام و سعی میکنم به تدریج به فضای سینما بازگردم.> ماهایا پطروسیان خدمتکار راستگو فیلم <پرده آخر> و دختر جوان و خندان فیلم <دیگه چه خبر> خیلی زود توانست در دلها راه پیدا کند. فیلمهای ماهایا پطروسیان همهاش خوب نبودند اما بازیهای او شیرین بودند و دوستداشتنی.
ساده و رها بود و راحت بازی میکرد. بیشتر وقتها شیطان بود و نقشهایش پر از هیجان. گاهی هم نه مثل فیلمهایی که با مخملباف بازی میکرد. چه در حرمسرا بود و از سوگلی بودن رانده شده بود و چه کولی بیزبانی شده بود که هنرپیشه مشهور دل به او بسته بود؛ <ناصرالدینشاه آکتور سینما> و <هنرپیشه.> زمان گذشت و انگار جهت حضور و نحوه انتخاب او در فیلمها تغییر کرد. فیلمهایی بازی کرد که نه پرفروش بودند و نه زیاد پرطرفدار. اما او بازیاش همچنان خوب و ساده بود و مردم دوستش داشتند و سراغش را میگرفتند. به همین خاطر همه فیلمهایی که او بازی میکرد از فروش حداقلی برخوردار بودند. اما برخی فیلمها بیشتر از همه مورد علاقه بودند مانند <عروس خوشقدم> و <ملاقات با طوطی.> اما دو فیلم آخر او <انتخاب> و <زن بدلی> چندان فروش خوبی نداشت. البته نگاهی به کارنامه او نشان میدهد که او از همکاری با این دو کارگردان آخر راضی بوده است چرا که در فیلم دیگری از مهرداد میرفلاح با نام <خواب لیلا> بازی کرده است.
او دو فیلم دیگر را نیز آماده دارد یعنی مصاحبه بهرام کاظمی را آماده نمایش دارد و فیلم <تاکسی نارنجی> ابراهیم وحیدزاده وی در مراحل فنی قرار دارد. بازی او در فیلم <تاکسی نارنجی> میتواند بازگشت خوبی باشد چون این کارگردان در کارهای کمدی موفق عمل میکند. این فیلم درباره زنی است که به دلیل مشکلات زندگی مجبور میشود به کیش برود و در آنجا به عنوان راننده تاکسی فعالیت کند. حضور این زن در موقعیت جدید باعث دردسرهایی میشود اما او تلاش میکند بر مخالفتها و مشکلات غلبه کند. البته این بازیگر هم دغدغههای دیگری دارد و میخواهد در قالب یک همکاری مشترک، فیلمنامه کوتاه <یک روز قشنگ برفی> را جلوی دوربین ببرد. ستارههای کمرنگتر بازیگرها دنیای خاص خود را دارند. یکباره در اوج قرار میگیرند و بار دیگر به نشیب میافتند. هر چند آنها باز هم باز میگردند اما برخی هم برنمیگردند مثل <ویشکا آسایش> که بعد از بازی در <گل یخ> مدتها است خبری از او نیست. البته او اکنون در چند تلهفیلم بازی کرده است. یا پارسا پیروزفر که علاوه بر چشمسبز بودن در فیلمهای متفاوت مثل <اشک سرما> هم بازی کرد و اینک مشغول <شبانهروز> با گریم متفاوت است.
یا مهشید افشارزاده که زمانی فروش فیلمها با حضور او و افسانه بایگان تضمین میشد. بایگان توانست برگردد اما او نه. چند نام را نمیتوان فراموش کرد مثل لعیا زنگنه که پس از سریال <در پناه تو> مورد استقبال قرار گرفت و در چند فیلم حضور کمرنگی داشت تا اینکه سال قبل در فیلم <رئیس> ساخته کیمیایی خیلی خوب ظاهر شد. میترا حجار که ابتدا آنقدر خوش درخشید و یکباره در تمام فیلمها بازی متوسطی کرد. مینا لاکانی، بیژن امکانیان، پریوش نظریه - به سراغ فیلم کوتاه رفته است-، علی دهکردی - چه کسی جوان نابینای از کرخه تا راین را فراموش میکند- و یاسمین ملکنصر که با فیلم سارا و درد مشترک و مادرم گیسو از خودش خاطرههای خوبی به جا گذاشت
گیسو فغفوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست