شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
وقتی همه چیزمان به همه چیزمان می آید

انسانها در شبکههای اجتماعی به ماهیتی خاص از کنش اجتماعی میرسند؛ اطلاعرسانی، ارتباطگیری و تعامل و تقابل، از زمان ظهور شبکههای اجتماعی مجازی شکل دیگری فارغ از زمان و مکان به خود گرفته است که خمیرمایه اصلی آن، مسیریابی افکار، اعتقادات و جهتگیریهای انسانی از طریق امواج الکترونیکی است. هویتهای انسانی در این شبکهها گاه میتوانند تا اندازهیی بزرگنمایی کنند که یک موضوع به بحران یا ضد بحران تبدیل شود و موجی از احساسات مثبت و منفی را به سمت یک فرد، گروه یا یک حادثه خاص روانه کند؛ بسیج عمومی در زمان زلزله آذربایجان، واکنشهای جامعه مدنی به مساله گروگانگیری سربازان و... از مصداقهای بارز ظرفیت مثبت این شبکهها هستند.
کنش افراد در زمان وقوع این حوادث توانست به روند حل بحران کمک کرده و گامی مثبت در مسیر تحول اجتماعی جامعه برداشته شود. اما در مقابل نمونههای دیگری هم وجود دارد که از کارکرد منفی این رسانه سخن میگوید. واکنش زشت و فحاشی به لیونل مسی پس از قرعهکشی جام جهانی ۲۰۱۴ و همگروه شدن با آرژانتین در صفحات اجتماعی و بازتولید انتقادی کلیپ باران کوثری با ترانه جدید همایون شجریان نیز از نمونههایی هستند که کارکرد به ظاهر منفی این رسانه را برمیتابند. اما آیا واقعا همین دو شکل بهرهگیری از ظرفیت شبکههای اجتماعی وجود دارد؟ شکل استفاده از این شبکهها در جوامع دیگر چگونه است؟دولتها تا چه میزان میتوانند در این موضوع دخالت کنند؟ اینها سوالاتی است که دکتر امید علی مسعودی، استاد ارتباطات و دکتر مصطفی اقلیما، جامعهشناس و آسیبشناس اجتماعی، در دو یادداشت جداگانه، سعی در پاسخگویی به آنها از نظرگاه تخصصی خود دارند.
تاخر فرهنگی در پذیرش فناوریهای جدید
شبکههای اجتماعی در فضای مجازی، به یک عنوان رسانه و واسطهیی برای رساندن پیام از مبدا به مقصد هستند با این تفاوت که سرعت عمل در شبکه اجتماعی بالاست و یکی از مشخصههای آنها این است که شبکههای اجتماعی با سرعت و شفافیت بیشتری و با خاصیت چندرسانهیی بودن در اختیار مخاطبان و کاربران هستند.
دو عامل باعث میشود که ما تغییر شهرت از مثبت به منفی و از منفی به مثبت داشته باشیم اول رویداد است که ارزشگذاری از طریق آن انجام میشود و عملکرد فرد نیز از سوی دیگر میتواند باعث منفی شدن جریان نسبت به او شود.
اساسا کار رسانهها تبدیل شهرت مثبت به منفی و منفی به مثبت است؛ اما به نظر میرسد رسانهها باید ارزش دیگری تحت عنوان برخورد فکری را طوری هدایت کنند که برخوردهای فیزیکی به سمت برخوردهای فکری برود زیرا هر چه بتوانیم افراد مشهور را به سمت برخوردهای فکری هدایت کنیم در رسیدن به صلح، تعامل و آزادیها نقش ارزندهتری داشتهایم.
در واقع این شبکهها یک نسخه مجازی از شبکههای اجتماعیای هستند که در سطح جامعه فعال هستند مانند صندوقهای قرضالحسنه. آدمهایی که خصوصیات مشترکی دارند وارد این شبکهها میشوند و به صورت هستههای پراکندهیی با خطوطی به هم وصل میشوند. مشکل اینجاست که وقتی این شبکهها روی مساله مورد توجه جامعه متمرکز میشود موضوع از آنجا به رسانههای جمعی کشیده میشود. به عنوان مثال در جریان گروگانگیری سربازان ایرانی، حتی پیش از مطرح شدن در رسانههای جمعی، این موضوع در شبکههای مجازی توفانی به پا کرد و سپس این موضوع به رسانهها کشیده شد. به نظر من ۹۰ درصد تاثیر این رسانهها باعث شد که یک گروه مسلح نظامی در دستگیری این افراد از مواضع خود کوتاه بیایند. هماکنون این شبکهها منابع موثقی برای رسانههای جمعی شدهاند بنابراین تغییرات ارزشی در ارزش شخصیتها و شهرت آنها به واقعیتهای رسانهیی تبدیل میشود.
از سوی دیگر متاسفانه نمیشود شبکههای اجتماعی را کنترل کرد چون مرکزیت ندارند، فعالیت آنها معمولا به صورت پراکنده و ریشهیی است و این ریشهها به صورت پیچیدهیی با هم در ارتباط هستند. با این حال میشود محتوا را نظارت و برای آن برنامهریزی کرد. البته این کار نباید به دست دولت انجام شود بلکه این وظیفه باید به خانوادهها، دانشگاهها و مدارس سپرده شود. در حال حاضر ما وارد دورهیی شدهایم به عنوان دوره نظارت اپلیکشینی. در بلژیک، امریکا، فرانسه و آلمان دولت اپلیکیشنها را در اختیار مدارس کتابخانهها و خانواده قرار میدهد تا از این طریق روی کاربرها نظارت داشته باشند. دولت باید وظیفه خودش بداند که این اپلیکیشنها را آماده کند اما دولت هیچوقت نمیآید این اپلیکیشینها را ببندد مگر در شرایط امنیتی و در مدت کوتاه.
البته بخشی از استفادههای منفی از تکنولوژیهای ارتباطی به شیوه برخورد ما با فناوریها برمیگردد. ما معمولا پدیدههای جدید را تا آزمون و خطا نکنیم نمیپذیریم بنابراین یک تاخر فرهنگی در پذیرش فناوریهای جدید داریم. سه مرحله در پذیرش فناوریهای جدید طی میشود؛ امتناع، اکتفا به آموزش و استفاده و امتزاج. مرحله امتزاج مرحله سختی برای کشور ما است. معتقدم فرهنگسازی در این باره فقط باید از طریق کودکستانها، مدارس و دانشگاهها انجام شود و دولت باید زمینه را برای آموزش فراهم و در این زمینه برنامهریزی و نظارت کند تا کمتر شاهد این واکنشها باشیم.
میخواهیم بگوییم همهچیز میدانیم
مردم در تمامی جوامع از طریق رسانههای مجازی در ارتباطی مدام با یکدیگر هستند که لزوما رودررو نیست. همه میتوانند از طریق آن به یک محتوا دست پیدا کنند، دیگر زمانی نیست که افراد حرکتی کنند و کسی از آن خبردار نشود و البته این اتفاق خوبی است. اکنون به باور من باید از دیدگاهی دیگر به این شبکه توجه میکنیم و آن را با اتم مقایسه کنیم؛ زمانی اتم به علت هزاران مزایایش ساخته شد اما یک نفر از آن بمب ساخت و همین باعث شد تا مردم جهان تصور کنند که اتم پدیده شومی است.
باید بدانیم که اگر کسی از ابزاری استفاده نادرست کرد مبنی بر بد بودن آن وسیله نیست بلکه دلیل به وجود آمدن اشکال، به جامعه انسانی خودمان بر میگردد. متاسفانه در شبکههای مجازی کشور میبینیم که گاهی افراد یا گروهی نسبت به موضوعی جبهه مثبت یا منفی میگیرند. برخی از این افراد مخالفان یا دوستان و آشنایان آن شخصیت هستند اما بیش از این تعداد نسبت به موضوع واکنش نشان داده میشود. در اینطور موارد باید ببینیم که موضوع مطرح شده تا چه میزان برای جامعه مهم است، چقدر مردم بیکار هستند و زندگیشان را وقف این موضوع میکنند. اگر شما در کشورهای دیگر دقیق شوید متوجه خواهید شد که شبکههای مجازی بازار بزرگ بینالمللی برای کار است و کمتر کسی تمام مشخصات خود را در فیسبوک میگذارد و هر روز خود را در آن میگذراند. درست عکس این اتفاق در کشور ما میافتد چون جوانان تفریح ندارند و جایی برای عرض اندام آنها وجود ندارد. پس زمانی که اتفاقی میافتد همه بسیج میشوند تا در مورد آن نظر بدهند، چون کار دیگری جز این ندارند که انجام دهند. معمولا وقتی مردم در کشورهای جهان سوم این گونه اظهارنظر میکنند، گهگاه حتی آن فرد را نمیشناسند!
به نظر من در این مورد خاص مشکل این است که ما میخواهیم بگوییم همهچیز میدانیم. البته هر چقدر فرد کودکتر و ناآگاهتر باشد بیشتر به دنبال این است که نشان دهد اطلاعات بیشتری دارد. بر همین اساس یک کودک یا نوجوان ۱۳ یا ۱۷ ساله در مورد هر موضوعی از جمله سیاست، حقوق و... که نسبت به آن آگاهی ندارد اظهارنظر میکند اما هر چه پختهتر میشود دایره اظهارنظرش کوچکتر میشود.
در کشورهای دیگر تقریبا شناخت کاملتری در مورد آدمها وجود دارد به همین علت توجهی به بدگوییها نمیشود اما در کشور ما به علت وجود فرهنگ سنتی این گونه اظهارنظرها منجر به خدشه وارد شدن به وجهه فرد میشود. این اشکال از ماهیت شبکه مجازی نیست چرا که ما از حرکات رفتار و نوشتهها در این شبکهها به فرهنگ، تفکر، میزان آگاهی و مواردی از این دست در جامعه میرسیم و اینکه وقتی این رفتارهای مخرب در شبکه مجازی یک جامعه دیده میشود، نشان میدهد که افراد جامعه چقدر وقت آزاد دارند و تفریح آنها کجاست؟
با این حال هیچ جریان رسانهیی دائمی نیست به طوری که مدتی سر زبان است اما با گذشتن یکی، دو ماه فراموش میشود و دوباره آن فرد یا جریان مورد هجمه قرار گرفته، به همان شخصیت مشهور تبدیل میشود.
نیره خادمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست