شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
عشق در معرکه خون و آتش

گفتن از رسول ملاقلیپور و فیلمهایش، حالا و پس از درگذشت او دشوار است.
ستایش از لحظات دوستداشتنی فیلمها و تواناییهای او شاید تعابیر دیگری پیدا کند. در اولین سالروز این فیلمساز فقید، سعی کردیم امتیازها و ویژگیهای مثبت آثار فیلمساز را در کنار ضعفها بگذاریم زیرا رسول ملاقلیپور را با همه نقاط ضعف و قوتش بهعنوان یکی از مهمترین فیلمسازان دفاعمقدس میشناسیم.
کارگردانی که فیلمسازی را با جنگ شروع کرد و پس از پایان این دوره، کوشید مسیر فیلمسازیاش را با اجتماع و جنگ پیوند بزند. ملاقلیپور لحظههای نابی از واقعیت جنگ را مقابل چشمانمان قرار داد و تصویر کلیشهای رزمنده ایرانی را شکست. در فیلمهای او، میشد آدمهایی را دید که بهخاطر خانواده، عشق، وطن و ایمانشان میجنگند، آدمهایی زمینی با خصوصیات مختلف. شاید به همین دلیل آدمهای فیلمهای ملاقلیپور هنوز در یاد ماندهاند.
او به نمایش مسائل اجتماعی نیز علاقه داشت. هر فیلمش آینهای از اجتماع اطرافش است. گاهی لحن معترض و نگاه تلخش، واقعیت را تلختر از آنچه بود، نشان میداد.
«میم مثل مادر»، آخرین فیلم ملاقلیپور، ملودرامی پرسوز و گداز بود که ربطی به فیلمهای قبلی این کارگردان نداشت. اقبال عمومی که به فیلم شد، میتوانست مرهمی برای فیلمسازی باشد که چند فیلم آخرش اکران عمومی خوبی نداشتند. افسوس که سرنوشت، چیز دیگری میخواست...
● فرم روایت
ملاقلیپور در «سفر به چزابه» برای اولین بار در روایت قصه از شکست زمان استفاده میکند. این فرم روایتی در اوایل دهه ۷۰ و در سینمای ایران تجربه تازه و متفاوتی است. فیلم در زمان نمایشش در جشنواره، چندان مورد توجه قرار نگرفت اما پس از گذشت چند سال و علاقه منتقدان به شیوههای متنوع، جذاب و باطراوت روایت، ارزشهای «سفر به چزابه» مشخص شد.
ملاقلیپور در این فیلم، مرز رویا و واقعیت را در هم میشکند و شخصیتهای اصلی فیلمش را به گذشتهای پرتاب میکند که مهمترین خاطرات فیلمساز متعلق به آن دوره است. ملاقلیپور در این فیلم، در مرز شوخی و جدی حرکت میکند. حتی با گذشت زمان هم شوخی میکند، مثل شوخی با موبایل و...
فصل پایان گشت و گذار، دو مرد در جبهه و خداحافظی با آدمهای جنگ، یکی از تاثیرگذارترین سکانسهای سینمای دفاعمقدس است.
ملاقلیپور در فیلمهای «هیوا»، «قارچ سمی» و «مزرعه پدری» هم در روایت با زمان بازی کرد، گذشته را به حال و خیال را به واقعیت پیوند زد اما نتیجه این تمهید مانند «سفر به چزابه» درخشان نبود. در «قارچ سمی» ساختار و روایت آشفته مانع یکدستی فیلم میشد و در «هیوا» کیفیت سکانسهای گذشته با سکانسهای حال قابل مقایسه نبود.تجربه «مزرعه پدری» هم به اندازه «سفر به چزابه» طراوت نداشت اما تجربه تکرار این فرمهای متنوع در ساختار سینمایی ملاقلیپور تبدیل به یک مولفه ثابت و یک امتیاز میشود.
● تصویری تکاندهنده از جنگ
تصویری که ملاقلیپور از جنگ و آدمهایش پیش چشم مخاطب قرار میدهد، ویژه و تکاندهنده است. این موضوع هم حاصل نگاه تلخ فیلمساز است و هم حاصل تکنیک ناب او در خلق صحنههای درگیری. هیچ فیلمسازی مثل ملاقلیپور، فضای جهنمی جنگ را نمیتوانست بازسازی کند.
در آغاز «قارچ سمی» دومان (جمشید هاشمپور) در ویرانهای از اجساد و اشیای ایستاده، فضا غریب و آخرالزمانی است. گویی که هیچ موجود زندهای تاب تحمل این فضا را ندارد.
در «مزرعه پدری» در فصلی که سربازان ایرانی به خاک و خون کشیده میشوند صحنههای انفجار و پرپرزدن آدمها در آخرین لحظات زندگیشان، تاثیری خاص روی مخاطب دارد.
ملاقلیپور در «پرواز در شب»، «افق» و «مجنون» هم تصویری واقعگرا از جنگ و جدال زندگی و مرگ در این میانه نشان میدهد، اما در آن فیلمها لحن حماسی اثر، این واقعیت را تحت تاثیر قرار میدهد. در فیلمهای آخر این کارگردان اما این تصویر با تراژدی پیوند میخورد. سکانسهای مرگ در «هیوا»، «سفر به چزابه» و «نجات یافتگان» به شدت تلخ و تراژیک است. گویی که فیلمساز بر مرگ قهرمانهایش میگرید.
نگاه تلخ فیلمساز به مرگ انسانها را در آخرین فیلم ملاقلیپور هم میبینیم جایی که سپیده (گلشیفته فراهانی) با مرگ دست و پنجه نرم میکند و علی با گریه در کنسرت شرکت میکند. شاید همدلی ملاقلیپور با آدمهایش باعث میشد که اینقدر روی مرگ کاراکترهایش تمرکز کند و فصلهایی احساساتی از مرگ قهرمانهایش به تصویر بکشد.
● عشق
عشق در فیلمهای اول ملاقلیپور غایب است. فضای مردانه فیلمهای جنگی در دهه ۶۰ مانع از آن میشد که به شخصیتهای زن در این فیلمها توجه شود. زنان در این فیلمها در سایه هستند و حضورشان کمرنگتر از آن است که مورد اشاره قرار گیرد.
ملاقلیپور حتی در «افق» کلوزآپی از تصویر همسر یکی از شخصیتها نمیدهد و تنها زن مهم قصه را در لانگشات نشانمان میدهد، اما با «مجنون» زن به فیلمهای ملاقلیپور راه پیدا میکند. شاید ظاهر ملاقلیپور و نوع ادبیاتش و تعلق خاطرش به سینمای دفاع مقدس باعث میشد کمتر توجه او به شخصیتهای زن در فیلمهایش روشن شود.او کاراکترهای زن را در فضاهایی وارد میکرد که پیش از این در قبضه شخصیتهای مرد بود. زنها فضاهای آخرالزمانی و شلوغ جنگ را با حضورشان تلطیف میکردند. در «مزرعه پدری» زن (آتنه فقیه نصیری) سمبل عشق و نماد سرزمین است و مرد هنوز او را در کنار خود
می بیند. نوع پوشش فقیهنصیری و جنس بازیاش، وجهی رازگونه و دستنیافتنی به زن میدهد و البته جایگاهی مقدس به عشق میبخشد.
در «قارچ سمی» دختر جوان که نماینده نسل سوم است و با دومان فرق دارد، تنها همراه واقعی اوست. زن (میترا حجار) رابطهای ماورایی با دومان دارد و در لحظه مرگ او و همقطارش بر بالین او حاضر میشود و با گفتن جمله: «راحت شدی خسته عاصی!» او را به دیار آرامش بدرقه میکند.
در «نسل سوخته» ستاره (نیکی کریمی) به زندگی جوان فلج رنگ و بوی دیگری میدهد. حضور او در فضای سرد و تاریک خانه شازده (سعید پورصمیمی) همراه با شادمانی، عشق و زندگی است. نگاه اسطورهای به زن را در «خسوف» هم میتوان دید. جایی که عشق مرز رویا و واقعیت را میشکند و در ذهن مرد، سیمایی اساطیری میگیرد.
در «پناهنده» ملاقلیپور دیگربار به عشق اشاره میکند وقتی مرد (عبدالرضا اکبری) به همسرش ابراز علاقه میکند.
در «نجاتیافتگان» آشنایی پرستار (عاطفه رضوی) و مجروح در فضایی خشن و جنگی شکل میگیرد و عشق به مرور بین آنها که متعلق به دو گرایش فکری مختلف هستند، به وجود میآید. ملاقلیپور ظهور این عشق را با نشانهها منتقل میکند. عشق در فیلمهای ملاقلیپور فرجام شیرینی ندارد. در «نسل سوخته»، «قارچ سمی»، «سفر به چزابه»، عشق نمیتواند راهگشاه باشد. حتی در «میم مثل مادر» رابطه عاشقانه سپیده و عماد (حسین یاری) طولی نمیکشد و مرد، زن را در شرایطی دشوار تنها میگذارد.
● اجتماع
پس از جنگ، نقش جامعه در فیلمهای ملاقلیپور پررنگتر میشود. او تضادها، تبعیضها و بیعدالتیهایی را که در شهر وجود دارد، به تصویر میکشد. او زیر رویه شیک، مدرن و پرزرق و برق شهر، فساد و تباهی میدید و آنها را به مخاطب منتقل میکرد.
در تعدادی از فیلمهای ملاقلیپور مثل «نسل سوخته» شهر به اندازه کاراکترهای فیلم اهمیت و ارزش دراماتیک دارد و اتفاقها در بستر شهر معنا پیدا میکند.هرچه از جنگ میگذرد و نگاه کاوشگر کارگردان در شهر با پدیدههای تازه روبهرو میشود انعکاس این پدیدهها در فیلمها بیشتر میشود. در «قارچ سمی» دومان در دو جبهه میجنگد، هم با خانواده و دوستانش مشکل دارد و هم با آدمهایی که در مناسبات تازه اجتماع، غرق ریا و فساد هستند.
شهر او را قبول نمیکند، قهرمانی است تنها و از نفس افتاده که گویی از دنیایی دیگر به شهر آمده و نمیتواند خودر ا با قواعد نانوشته جامعهای که به سمت مدرنیسم میرود، هماهنگ کند.
در «میم مثل مادر» هم شهر، ناملایمات زندگی سپیده و علی را کامل میکند، تنها محل امن برای آنها خانه است و تنهایی مشترکشان. خانه قلمرو کوچک سپیده و علی است و از هجوم آدمهای غریبه در امان است.
ملاقلیپور که گرایش مطرح کردن مسائل اجتماعی را هم دارد، در فیلمهایش از اجتماع به عنوان یکی از عناصر شکلگیری درام استفاده میکند و البته نگاهی انتقادی به اتفاقهایی دارد که در شهر میافتد و قهرمانهای پاک را به پلشتی و تباهی میرساند.
سینمای ملاقلیپور با همه ویژگیهایش تصویری صادقانه از این کارگردان بود. صداقت به ویژگی منحصر به فرد این فیلمساز تبدیل شده بود. فیلمسازی که صراحت لهجهاش گاه خیلیها را میآزرد. با مرگ رسول ملاقلیپور سینمای دفاع مقدس یکی از مهمترین کارگردانهایش را از دست داد.
محدثه واعظیپور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست