دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

پست مدرنیسم و جهانی شدن


پست مدرنیسم و جهانی شدن

مخالفت با یکسان سازی و مطلق گرایی جهانی شدن

در مبحث پست مدرنیسم سخن از چارچوبی سازمان یافته و منسجم به گونه ای که به روشنی بیانگر شالوده اساسی این نحله فکری، یا نقاط اشتراک و افتراق این نحله با دیگر نحله های دور و نزدیک باشد، امکان پذیر نمی باشد. علت آن را می توان از یک طرف به پیچیدگی و گاه تضاد دیدگاهای آموزه های فکری در درون آن نسبت داد. از طرفی دیگر، پست مدرنیسم شامل مجموعه دیدگاهها و نظریات گسترده ای است که در زمینه های مختلف علم، معرفت، سیاست، هنر، ادبیات،

معماری و ... نظریه پردازی می کند. در واقع وجه اشتراک همه آنها در عدم پذیرش اصول و شالوده های مدرنیسم می باشد که ریشه های عمیقتر این تفکر به بخش رمانتیک و ضد روشنگری در اروپا باز می گردد و لفظ پیشوندی post() به معنای(پست، بعد، ما بعد) معرف محتوای اصطلاح آن می باشد. هدف از بحث در مورد پست مدرنیسم، نشان دادن شالوده و اجماع کلی آموزه های فکری در چارچوب اصول پست مدرنیسم و برجسته سازی آن ویژگی هایی است که در صورت بندی پست مدرنیسم راجع به حاکمیت ملی دولتها و جهانی شدن اساسی هستند نه بحث درباره دیدگاههای مختلف پست مدرنیستی در خصوص جهانی شدن. گرچه متفکران همه نحله های مختلف در این چارچوب به طور مستقیم بحث مستقلی در مورد جهانی شدن نداشته اند ولی با طرح مباحث و نظریات جدید بر تفکرات پسا ساختارگرایی، رفتار گرایی و به طور اعم بر تفکرات روابط بین الملل تاثیر عمده ای گذاشته اند. در زیر به دو مورد از نظریات اندیشمندان حوزه فلسفه و معرفت اشاره می گردد.

میشل فوکو: فوکو تحت تاثیر زبان شناسی “سوسور” با طرح مسئله “غیریت و تمایز و تفاوت”، پایه های فکری تمدن پسا مدرن را در مورد سیاست بیان می کند. وی با طرح غیریت و تمایز در واقع سعی در برجسته سازی و تاکید بر حاشیه و در حاشیه نگه داشته شدگان جامعه می داشت. در نتیجه پذیرش غیریت، منجر به قبول دیگری و نوعی تمایز و شناخت فرد در ارتباط با دیگری می گردد. و این امر به نوبه خود در قالب سیستم پلورال و نسبی گرا امکان پذیر می گردد. وی با تاکید بر پراکندگی و گسستگی و رد هر گونه طرح و خط و یا اصل مرکزی در تاریخ با رد اقتدار هرگونه وحدت یا مفهوم کلی، بر ماهیت زمان مند و تاریخ مند گفتمانها، که همواره با قدرت پیوند دارد، تاکید می کند. فوکو با رویکردی تبار شناسانه، نه به وجود تاریخ واحد، بلکه به وجود کشمکش میان تاریخ و رویه های گفتمانی اشاره دارد در حالی که در مدرنیته، “گفتار محوری”، برداشت ها و نظریات دیگران را حذف می کرد، با رویکردی روایتگرایانه بر وجود بنیاد نهایی بر دانش تاکید داشت که منجر به ایجاد رژیم های سرکوبگر و وحدت گرا و رژیم هایی که تحمل تفاوت و تمایز را نداشتند و سعی درهضم دیگری در خود بودند می گردید.

فردریک جیمسون: جیمسون جهانی شدن را ظهور یک پدیده اجتماعی تلقی می کند که در آن انعکاسی از گسترش عظیم مفهوم ارتباطات جهانی و افق بازار جهانی وجود دارد و خیلی ملموس تر و سریعتر از مراحل اولیه مدرنیته می باشد. استدلال جیمسون این است که جهانی شدن مربوط به ضدیت و تنش بین دو قطب جهانی و محلی می باشد که در آن کلیت غیر قابل خودکامگی به وجود آمده و روابط دوگانه بین بخش های مختلف ملتها، مناطق و گروه ها تشدید می گردد.

این پدیده، موجب رشد خود آگاهی و گسترش جامعه مدنی گشته که در نتیجه آن گروه های مختلف اجتماعی آزادی سیاسی بیشتری را برای مذاکره در قراردادهای سیاسی شان به دست می آورند و همچنین موجب آزادی اقتصادی و رهایی بازار در افق جهانی می گردد و گروه های اجتماعی در یک فضای پلورال به انجام ابداعات، تولید، توزیع و مصرف می پردازند. جیمسون معتقد است که جهانی شدن یک مفهوم ارتباطاتی می باشد که به طور متناوبی در بر گیرنده و انتقال دهنده معانی اقتصادی و فرهنگی است. در اینجا ما با یک مفهوم روبه رو هستیم که دارای شبکه های ارتباطاتی بسیار گسترده ای است که سراسر جهان امروز را در بر می گیرد. شبکه هایی که از یک طرف ناشی از ابداعات چشمگیر در همه انواع تکنولوژی های ارتباطاتی است و از طرف دیگر، پایه های تکنولوژی با درجه و بخت بیشتری از مدرنیزاسیون در همه کشورهای جهان و یا حداقل در شهرهای بزرگ آن تثبیت می گردد. در واقع این انقلاب ارتباطاتی نشانگر به وجود آمدن یک فضای سایبرنتیکی می باشد که در نتیجه گسترش تکنولوژی ایجاد گشته است.

در این فضا اهمیت فرهنگ بیشتر می گردد چرا که ارتباطات موجب تغییر ودگرگونی به سمت نوعی از فرهنگ جدید جهانی می گردد. در حوزه اقتصادی نیز شاهد نقل و انتقال مالی، سرمایه گذاری در سراسر جهان، ظهور شبکه های جدیدی از بازرگانی درحال ظهور هستیم که گفته می شود کاپیتالیسم انعطاف پذیر تر می گردد و این انعطاف پذیری اخیرا به وسیله “رایانه ای شدن یا رایانه گرایی”، امکان پذیر گشته است و این رایانه ها و برنامه هایشان و چیزهای مشابه آن، امروزه وسیله ای برای مبادله شکل ها، نهادها وکالاها، در میان ملل مختلف گشته است و بازار جهانی پایه گذار یک نوع جدیدی از وابستگی متقابل و تقسیم کار جهانی، در مقیاس شگفت انگیز و مسیر های تجارت الکترونیکی جدید بازرگانی و مالیه گشته است. درنتیجه جهانی شدن موجب یکسان سازی سریع بازار های ملی می گردد که تا کنون خود مختار بوده اند و مناطق مالی و سرمایه ای را در یک سپهر واحد قرار می دهد و سوبسیید ها حذف می گردند و همچنین موجب همگرایی اجباری کشورها در سراسر جهان، استاندارد شدن در مقیاس نابرابر جدید و ظهور “تجارت و بازرگانی فراملی، تقسیم کار بین المللی جدید، روابط متقابل رسانه ای، کامپیوتری، تحرک جدید در بورس سهام و بانکداری بین الملل و انتقال تولید به سمت دول پیشرفته جهان سوم”می گردد.

در حوزه فرهنگی نیز نوعی از فرهنگ مصرف گرایی در حال ظهور است که شیوه زندگی روزانه را دگرگون می سازد و در شرایط نابرابر جدید، فرهنگ آنگلوساکسون بویژه آمریکایی در جهان از طریق تلویزیون، موسیقی، فیلم و ... در جهان گسترش می یابد. پس در اینجا یک نوع پارادوکس به وجود می آید، چرا که تسهیل شدن رشد خودآگاهی روزافزون از یک سو و تسهیل شدن امکان تسلط بیشتر و گسترده تر فرهنگ های قوی، توسط ارتباطات از طرف دیگر، موجب رشد پدیده هایی چون بنیادگرایی اسلامی در این فضای پست مدرنی می گردد.

استدلال جیمسون این است که پست مدرنتیه، یک پدیده فرهنگی وابسته به سرمایه داری می باشد که در آن شاهد افول تولیدات صنعتی و جایگزینی آن با تولید و مصرف تصاویر، پایان مبارزه طبقاتی، ظهور گروه به جای طبقه و همسطحی زیر بنا و روبنا هستیم. در این فضا تقابل اساسی و قدیمی در جهان مستعمره بین غرب گرایان و سنت گرایان، تقریبا به طور کامل از میان می رود و همچنین تقابل بین کلانشهرها و شهرها، هم در سطح ملی و هم در سطح جهانی ناپدید می گردد. این بیشتر به خاطر ظهور “استاندارد شدن و استانداردگرایی” است که در آن تفاوت بین مرکز و پیرامون از بین می رود و در آن صورت فرایند جهانی شدن، به معنی تمرکز زدایی و تکثیر تفاوت ها می باشد.

به طور کلی از نظر وی، در وضعیت پست مدرنیستی، در سایه شکل جدید ارتباطات، شاهد استقبال از تفاوت ها و تمایزات هستیم که در آن همه فرهنگ ها در جایگاهی قرار می گیرند که برای تحمل همدیگر یک فضای پلورالیستی فرهنگی عظیمی را به وجود آورده اند و در آن طیف عظیمی از گروههای قومی، نژادی و زبانی از گفتگو در فضای عمومی استقبال می کنند. ولی سرکوب ونفی اجزای مختلف و متمایز را محکوم می کنند و از طرف دیگر، نوعی از تفاوت زدایی و فاصله زدایی در سطوح مختلف ایجاد می گردد و در نتیجه آن، اقتصاد به طور تدریجی فرهنگی گشته و فرهنگ نیز اقتصادی می گردد. در این فضای ابهام آلود مرزها و گسترش سیستم فراملی و تولیدات استاندارد و ... نقش مثبت سیستم دولت - ملت و فرهنگ ملی در ایجاد پارادایم به نهادها و رویه هایی در دو سطح متفاوت جهانی و محلی انتقال می یابد. به طورکلی گرچه جمع بندی آرای پست مدرنی به عنوان مجموعه پیچیده، درهم تنیده و متنوع، مشکل به نظر می رسد، ولی با اغماض می توان آرای آنها را در برابر جهانی شدن چنین جمع بندی کرد:

پسامدرنیست ها در حوزه فلسفه همچون لیوتار، فوکو و ... با عنایت به طرح مسائلی همچون، تبارشناسی، فراروایت ها، بازی های زبانی و ... پایه گذار نسبی گرایی و کثرت گرایی گشته اند.

در نتیجه در آن قسمت از فرآیند جهانی شدن که خواهان یکسان گرایی و وحدت گرایی و مطلق گرایی است، مخالفت می کنند.

پسامدرنیست ها، با رد مرزهای تصنعی و تحمیلی مفروضات مدرنیته، آنجا که جهانی شدن شامل یک مکان واحد با مرزهای سایبرنتیکی می گردد، با آن موافق می گردند.

پسامدرنیست ها با نفی فراروایت ها (لیوتار)، جهانی شدن فرهنگ را مشتمل یا متضمن وجود خرده فرهنگ های گوناگونی می دانند که در آن مفهوم “فرهنگ عالی و فرهنگ پست” به بیان جیمسون، از بین رفته و همه آنها در یک محیط کثرت گرا با هم تعامل می کنند.

پسامدرنیست ها، سیاست را بازی های زبانی تلقی کرده و قدرت را نه در دست یک فرد و یا یک نهاد خاص نظیر دولت، بلکه در کل ارکان جامعه پخش شده می دانند (فوکو). در نتیجه جهانی شدن سیاست را به عنوان فروپاشی کلیت دولت و قرار گرفتن آن را در سطحی همتراز با دیگر بازیگران تلقی می کنند.

پسامدرنیست ها جهانی شدن را در ارتباط تنگاتنگ با انقلاب تکنولوژیکی و ارتباطاتی دانسته که در نتیجه آن تاثیر بنیادین بر کل جهان می گذارد.

این امر منجر به مرکزیت زدایی حوزه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی می گردد.

اگر جهانی شدن به عنوان یک ساختار، سیستم دولت - ملت و کارکرد آن را از بین برده و یا حداقل آن را تضعیف کرده است، پس پست مدرنیته نیز، شکل ساختاری دولت - ملت را به عنوان یک شکل ساختاری و کارکردی عصر مدرنیته نفی و طرد می کند.

مصطفی حسین زاده