جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

این به جای آن Quid Pro Quo


این به جای آن Quid Pro Quo

ایزاک نات گوینده رادیوی محلی نیویورک, بعد از سانحه اتومبیل در کودکی که منجر به فوت والدینش شده, روی صندلی چرخدار می نشیند

▪ نویسنده و کارگردان: کارلوس بروکز.

▪ موسیقی: مارک مادرزباف.

▪ مدیر فیلمبرداری: مایکل مکداناف.

▪ تدوین: چارلز آیرلند، لورن زوکرمن.

▪ طراح صحنه: روشل برلینر.

▪ بازیگران: نیک اشتال[ایزاک نات]، ورا فارمیگا[فیونا]، ایمی مولینز[رینه]، ریچل بلیک[جنیس ماسلوایت]، جسیکا هکت[ادی]، جیکاب پیتز[هیو]، تشلی اتکینسون[کندی].

▪ ٨٢ دقیقه.

▪ محصول ٢٠٠٨ آمریکا.

▪ ژانر: درام، مهیج.

ایزاک نات گوینده رادیوی محلی نیویورک، بعد از سانحه اتومبیل در کودکی که منجر به فوت والدینش شده، روی صندلی چرخدار می نشیند. دریافت ایمیلی ناشناس او را به محفلی راهنمایی می کند که مردها و زنان متعددی بدون داشتن هیچ گونه معلولیت در حال تظاهر به آن و نشستن روی صندلی چرخدار هستند. بعد از حضوری ناموفق در این محفل، تلفنی از سوی ارسال کننده ناشناس ایمیل او را به ملاقات حضوری فرا می خواند.

ایزاک با زنی زیبا به نام فیونا ملاقات می کند که به او پیشنهاد می کند در ازای دریافت داستان زندگی این اشخاص، قصه زندگی خود و ماجرای معلولیتش را برای وی تعریف کند. این ماجرا کم کم به شکل گیری علاقه ای میان فیونا و ایزاک منجر می شود. فیونا معتقد است که ایزاک هنوز قادر به راه رفتن است، در حالی که خود او در حسرت نشستن روی صندلی چرخدار زندگی می کند...

● چرا باید دید؟

این به جای آن اولین فیلم کارلوس بروکز است که نخستین بار در جشنواره سندنس به نمایش در آمد و بر خلاف تقسیم بندی رایج می شود آن را نوعی فیلم کارآگاهی و رازآمیز نامید. چون بر اساس تعریف های بزرگان این نوع، بهترین داستان کارآگاهی آن است که در پایان کارآگاه متوجه شود درباره خودش تحقیق می کرده. البته زن مرگباری هم وجود دارد که راز و اروتیسم را در صندلی چرخدار یافته است(نوعی فتیشیسم).

اگر فیلم تصادف کراننبرگ را دیده باشید با مضمون تکنوسکس آشنا هستید، اما این به جای آن که در نیمه اول خود بر این تم تاکید دارد در میانه راه پیرنگ دیگری نیز بر خط اصلی داستان می افزاید. این فیونا بوده که در کودکی ندانسته باعث ایجاد سانحه اتومبیل برای نات و خانواده اش شده و در طول زندگیش همواره از اینکه ایزاک اسیر صندلی چرخدار بوده، زجر کشیده است.

او خود را روحاً افلیج می داند و بر عکس ایزاک را واجد قدرت راه رفتن و تشخیص او نوعی فلج عصبی است. تشخیصی که کم و بیش پر بیراه هم نیست و حتی اگر غلط باشد این امر از ارزش تلاش های او برای کمک به ایزاک و در نهایت خودش رسیدن به رستگاری-چیزی کم نمی کند.

فیلم پوشیده از عناصر خاطره، رویا، هوس و احساس گناه است و به فلج جسمی و روحی می پردازد. چنین سوژه ای برای اولین فیلم یک کارگردان اگر جسورانه نباشد، بیش از اندازه بزرگ است.

اما بروکز موفق می شود کشتی خود را سالم به ساحل برساند، هر چند در دقایقی سبب کسالت تماشاگر می شود.

با این حال تصویری که از زندگی خصوص افراد دارای معلولیت های جسمی توسط وی ارائه می شود به اندازه کافی جذاب و حتی در دقایقی آنقدر رمانتیک هست تا دوستداران حادثه و هیجان را راضی کند!

امیر عزتی



همچنین مشاهده کنید