چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فیلم آتش بس


نگاهی به فیلم آتش بس

فیلمنامه منسجم و كارگردانی درخشان میلانی به همراه فیلم برداری عالی علیرضا زرین دست و طراحی صحنه بدیع محمد نیك بین, از «آتش بس» فیلمی قابل اعتنا و موفق در جذب مخاطب ساخته است بی گمان می توان انتظار داشت كه این فیلم در اكران جهانی ـ به ویژه در آمریكای شمالی ـ با موفقیت روبرو شود كه در این صورت, معرفی نكردن این فیلم به آكادمی علوم و هنرهای سینمائی آمریكا كاری نابخردانه محسوب می شود, چرا كه می تواند از شانس بیشتری برای نامزدی دریافت جایزه اسكار برخوردار باشد

اكنون چند وقت از آغاز اكران «آتش بس» در سینماها می گذردواستقبال بسیار خوبی از این فیلم شده است. به عبارتی می توان فیلم جدید تهمینه میلانی را پدیده این روزهای سینمای ایران دانست؛ پدیده ای كه به راحتی با مخاطبانش ارتباط برقرار می كند و با ایجاد احساس رضایت در آنها هر روزه بر تعداد مخاطبان خود می افزاید.

پیش از آن كه به خود این فیلم بپردازم، لازم می دانم قدری مختصر به خود فیلمساز ـ‌ تهمینه میلانی ـ بپردازم. او فیلمسازی است جسور و نكته سنج كه بر خلاف ۸۵ درصد از همتایانش، از سینما شناخت درستی دارد و كاملا به شیوه های استاندارد فیلمسازی ـ بر خلاف همان درصد ذكر شده ـ واقف است. حالا شاید آن ۸۵ درصد زیرآبم را یك جوری بزنند، ولی نمی توان این حقیقت را انكار كرد كه تنها از لحاظ تكنیك ها و اصول كارگردانی، می توان تهمینه میلانی را یكی از برترین كارگردانان تاریخ سینمای ایران نامید.

به همین دلیل است كه آن ۸۵ درصد مذكور حاضر به تحمل فیلمسازی چون تهمینه میلانی نیستند و به طرق مختلف قصد خرد كردن او را دارند كه در اینجا تنها به دو طریق زیر اشاره می كنم ( توضیح : متاسفانه عده ای منتقد قلم فروش و مخالف ازادی بیان و عقیده، این ۸۵ درصد را همراهی می كنند و از كوبیدن تهمینه میلانی، فیلمساز جسور و آگاه به شرایط روز ایران هیچ ابائی ندارند.) (۱) این ۸۵ درصد و اصحاب منتقد!

با اشاره به تهیه كننده بودن همسر وی، محمد نیك بین، اذعان می دارند كه او به دنبال باندبازی و این قبیل چیزها در سینماست، آنها بهتر است اقدام او را با كار آن كارگردان معروف كه تمام ایل و تبارش را وارد سینما كرده مقایسه كنند و سپس حرف خود را پس بگیرند. در دوره و زمانه ای كه بسیاری از تهیه كنندگان آدم را به یاد شوفرها و راننده كامیون ها می اندازند، با دیدن تهیه كننده با كلاس و موقری ـ و نیز كاربلد و دارای درك بالا ـ چون محمد نیك بین كمی از بدبینی هایمان نسبت به سینمای ایران كاسته می شود. (۲)

این ۸۵ درصد و اصحاب منتقد! اعتقاد دارند فیلم های تهمینه میلانی شعارزده و ... می باشند. اولا، در كشوری زندگی می كنیم كه از فلان مقام تا فلان شوفر همه شعار می دهند. بنابراین، به كار بردن مواردی كه در كوته نظرانه ترین صورت ممكن می توانند شعار به نظر برسند زیاد عجیب نیست. ثانیا، وقتی فیلم های میلانی را با فیلم های مخملباف و ... مقایسه كنیم، چندان هم شعاری به نظر نمی رسند! اما حقیقت این است، كسانی فیلم های میلانی را شعارزده خطاب می كنند كه مضمون های تند فیلم های وی را بر نمی تابند.

آدم هائی كه او در تریلوژی فرشته محورش، و نیز «زن زیادی» ارائه كرده همگی ما به ازای خارجی دارند. با كمی تیزبینی می توان حاج صفدرها (واكنش پنجم) را در سطوح مختلف كشور مشاهده كرد، همان افرادی كه طبق سیستم استالینی بار آمده اند و دموكراسی را پیروی آحاد جامعه از عقاید خود می دانند و اگر كسی به آنها بگوید تلقی شما از دموكراسی اشتباه است، می زنند توی سرت و دهانت، و می گویند : «دم درآوردی!» اینها همان هائی هستند كه قانون اساسی كشور را به كرات نادیده می گیرند و خود را قانون می نامند و پس از ارعاب و تهدید، كلی هم منت به سر ستم دیدگان می گذارند!!!

پس فیلم های تهمینه میلانی خیال پردازی های خام نیستند، بلكه به طرزی استادانه بیانگر شرایط فعلی كشور می باشند. تذكر ـ از آنجا كه صبر اكبر ( از نوع گنچی! ) ندارم، همینجا اعلام می كنم كه منظورم سطوح كلان مدیریتی و هیات حاكمه بر كشور نبوده است. تهمینه میلانی با استقاده از متدهای روان پزشكی به نام كاپاكیونه، محور كار جدیدش را بر «شفای كودك درون» قرار داده است. البته «كودك درون» یك ایرانی با یك انسان متمدن غربی فرق می كند. منظورم این نیست كه ایران غیر متمدن است ( البته ...!)

بلكه انسان غربی در محیطی دموكرات پرورش یافته است و كودك درونش با مسائل دیگری كه فراتر از مسائل كودك درون یك ایرانی است، سر و كار دارد. سیستم حاكم بر خانواده های ایرانی ( عنصر اصلی جامعه ایرانی ) طی ۱۵۰۰ سال اخیر، یك سیستم استبدادی به سبك استالین بوده است. شخص اول خانواده كه به عنوان پدر رهبری خانواده را به دست دارد، همواره زورگو بوده و علاوه بر نادیده گرفتن حقوق همسر به عنوان یك انسان، فرزندان را نیز انسان نمی شمرده و آنها را مورد ظلم و ستم قرار می داده است، او برای آنها تعیین تكلیف می كرده و به خصوص در مورد دختران، به آنها اجازه نمی داده تا شریك زندگی شان را كه قرار است بخشی یا تمام عمرشان را با او بگذرانند انتخاب كنند. او به پسرانش آموزش توسری زدن، و به دخترانش آموزش سكوت و رضا در مقابل توسری خوردن را می داده است. جالب آنكه همین دختران وقتی كه مادر می شدند، از جانب مادران خود توصیه می شدند كه بسوزند و بسازند. ولی خوشبختانه، به یمن عصر ارتباطات و جهانی شدن، این سیستم استالینی كم كم دارد رنگ می بازد و زنان ـ با چنگ و دندان ـ‌ توانسته اند تا حدودی بخشی از حقوق پایمال شده خود را استیفا كنند.

در این میان، زنان آزاد اندیشی چون شیرین عبادی به عنوان فعال حقوق بشر، و تهمینه میلانی به عنوان یك فیلمساز پیشرو در احقاق حقوق زنان ایرانی نقش مهمی را ایفا می كنند. در حقیقت «كودك های درون» اغلب ایرانیان بیمار می باشند. تهمینه میلانی با «آتش بس» ‌ما را متوجه بیمار بودن این كودك درون كرده است. كاری كه ما باید انجام دهیم، كمك به شفا یافتن آن است. ما باید به این كودك درون بیاموزیم كه كشوری داشته ایم با گذشته ای باشكوه و كهن كه پادشاهش كوروش كبیر بوده، كوروشی كه به آزادی بیان و ادیان اخترام می گذاشته و اولین منشور حقوق بشر متعلق به اوست، در زمان پادشاهی او قوم ها و ملیت های گوناگونی تحت فرمان وی با صلح و صفا كنار بكدیگر می زیسته اند، بی آنكه در كتیبه ها و نقش برجسته ها به آنها بی حرمتی شود، و با حشرات و حیوانات قیاس شوند! ما باید به این كودك درون دموكراسی را بیاموزیم، باید به او یاد بدهیم كه قرار نیست همه مثل هم باشند و این تنوع در سلیقه هاست كه باعث جذابیت زندگی و شكوفائی یك جامعه می شود.

باید به او یاد بدهیم كه استدلال ها و عقاید مخالف را بدون هیچ مقاومتی بشنود و در صورت قابل قبول بودن، آنها را بپذیرد. ما باید به این كودك درون یاد بدهیم كه نه مثل استالین مستبد و زورگو باشد، و نه مثل آخرین تزار، نیكلای دوم، بی اراده و سست كه سررشته امور از دستش در برود و در نتیجه یكی از ننگین ترین و تاسف بار ترین انقلاب های تاریخ بشری به وقوع بپیوندد. آیا دلیل فروش بالای این فیلم، فقط و فقط حضور «رضا گلزار» و «مهناز افشار» در آن بوده است؟ برخی فروش بالای این فیلم را به حضور رضا گلزار و مهناز افشار نسبت می دهند. در اینكه آنها محبوب و دوست داشتنی هستند هیچ شكی وجود ندارد، ولی فروش خوب آتش بس تنها یك دلیل دارد و آن هم فیلمنامه و كارگردانی درخشان تهمینه میلانی است.

اگر دو هنرپیشه فوق ـ كه می توان آنها را با اطمینان ستاره نامید ـ قادر به تضمین فروش فیلم ها بودند،‌ هرگز فیلم هائی چون «گل یخ»، «بالای شهر، پائین شهر»، «زمانه»، «خاكستری»، «دختری در قفس» و «نگین» در گیشه با ناكامی مواجه نمی شدند. باز هم تأكید می كنم، دلیل اینكه گلزار و افشار در این فیلم توانسته اند یك زوج موفق را تشكیل دهند، همه و همه به توانائی تهمینه میلانی در شناخت قابلیت های بازیگران و استفاده مناسب از آنها مربوط می شود. در حقیقت، آنچه كه «آتش بس» را برای مخاطب جذاب و قابل توجه می كند، فیلمنامه خوب، هدایت درست بازیگران و فضاسازی مناسب تهمینه میلانی است. اگر هنوز شك دارید، گلزار «گل یخ»‌را با گلزار «آتش بس»، و مهناز افشار «زهرعسل» را با مهناز افشار «آتش بس» مقایسه كنید.

منبع خبر پرشین سینما


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید