چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
آفت های الگوی «راه بنداز, جا بنداز»
مقدمه: این یادداشت پس از گفتوگوی روز یکشنبه آقای شمقدری درباره تغییرات ساختاری سینما بنا به درخواست روزنامه «شرق» توسط آقای رضا داد نوشته شد. اما بعد از نوشتن آن، رییس سازمان سینمایی معرفی شد. ارجاعات متن به دوره مدیریت آقای شمقدری باز میگردد و ربطی به دوره جدید ندارد.
برای یافتن پاسخ دقیق و صحیح این سوال که آیا تغییر ساختار اداره سینمای کشور کاری ضروری و مفید بوده است یا نه و برای آنکه به وادی اتهام رفتار ژورنالیستی (که منظور برخوردی غیرکارشناسی و فضاسازی غیرواقعی است) نیفتیم، لازم است ابتدا از علل تغییر و مشکلات کار در ساختار قبلی سخن بگوییم.
مدیران فعلی اگر پس از چندسال کار اجرایی در ساختار قبلی به نتیجه ضرورت تغییر ساختار میرسیدند مساله را میتوانستیم از منظر دیگری مطرح کنیم و بحث کنیم که آیا واقعا ساختارها اشکال داشت یا نحوه مدیریت و اعمال مدیریت ایشان. اما چون اصولا پشت این تصمیم چنین تجربهای نیست و تا آنجا که میدانم معاونان قبل هم ساختار را مانع مهمی در تحقق اهداف موردنظرشان برنشمردهاند و توصیهای برای این اقدام نداشتند، پس میتوان اتخاذ این تصمیم را با تجربه کاری که قاعدتا میتواند مهمترین دلیل برای تغییر ساختار باشد بیارتباط دانست و استدلالهایی از این دست را که وجود ساختار قبلی مانع تحقق اهداف و از آن جمله کاهش تصدیگری بهعنوان یکی از اولویتها و سبکسازی و چابککردن ساختار بوده است از منظر تجربهگرایی استدلالی فاقد مبنا دانست.
● تغییر بدون کارشناسی
همان زمان که بحث تغییر ساختار مطرح شد با تجربه ۳۰سال فعالیت در حوزه فرهنگ که بیش از ۲۰سال آن در سطح مدیریت بوده است و در این مدت سه تغییر ساختار را در سازمان صداوسیما که از بوروکراسی بسیار کمتری نسبت به دولت برخوردار است تجربه کردهام و دو تغییر ساختار مهم آن تحت مسوولیت خودم انجام شده است. به یکی از مشاوران که از من نظر خواست گفتم، وقت خودتان را برای این کار مصرف نکنید. سینما مسایل مهم و مهمتری دارد که انرژیگذاشتن برای تغییر ساختار آن هم بدون کار کارشناسی بلندمدت و آن هم به صورت ضربتی با الگوی راهبنداز جابنداز چندان برای سینما مفید نیست.
عرض کردم برای تغییر ساختار تولید تلویزیون ما دوسال کار کارشناسی کردیم و دوسال هم فرآیند قانونی تغییر زمان برد و دوسال هم طول کشید تا ساختار پیاده شد و اشکالاتش آرام آرام داشت خودش را نشان میداد که من آمدم فارابی و دوستان دیگر حداقل دوسال درگیر رفع اشکالات آن بودند. تغییر ساختار، آن هم در دولت حداقل نیاز به هفت، هشتسال زمان دارد تا به مشکلات و ابهامات کنونی بر نخوریم. از آنجا که ما معمولا عادت به مستندسازی نداریم، مطمئنا مدیر بعدی باید کلی وقت بگذارد تا بفهمد چه بوده و چرا بوده و قرار بوده چه بشود و بررسی کند که چه شده و بخشی از وقتش را بگذارد برای این ماجرا و دست آخر هم معلوم نیست که متقاعد شود که مشکل ساختار بوده یانه و آیا این بهترین ساختار است یا خیر.
پس اینگونه تصمیمات در این فرصت که سینما هزار و یک مشکل داشته و دارد، صورتمساله را عوضکردن است و به بیراههرفتن.
از مطالبی که آن زمان گفته میشد و توجیه تغییر ساختار بود، میشود حدس زد که میخواستند سطح تصمیمسازی و تصمیمگیری درباره سینما را در دولت از زیرساخت وزارت ارشاد ارتقا بدهند و به سطح معاون رییسجمهور برسانند. چیزی شبیه اتفاقی که برای میراث فرهنگی افتاد.
اما به دلیل فقدان کار کارشناسی نتوانستند در مراجع تصمیمگیری، درست از این نظریه دفاع کنند و در نتیجه آنچه میخواستند نشد و برای آنکه با انتقاد دیگران روبهرو نشوند و مثلا برای این همه تلاش مابهازایی پیدا کنند به این سطح نازل از تغییر ساختار در زیرساخت وزارتخانه تن دادند تا به اصطلاح نه سیخ سوخته باشد و نه کباب.
خود ساختار را هم که کارشناسی کنیم میبینیم دچار یک شتابزدگی است که با مبانی ناسازگار است.
بهتر بود همان زمان که معلوم شد نمیشود سطح مدیریت سینما به معاونت رییسجمهوری ارتقا پیدا کند طرح متوقف و این همه تبعات تحمل نمیشد.
نتایجی مثل تشکیل شورایعالی سینما هم که ربطی به این تغییر ساختار ندارد و بدون تغییر ساختار هم شدنی بود. اگرچه از ظرفیتهای این شورا هم استفاده قابل قبولی نشده است.
تردید هم نمیتوان کرد که همه این فرصتسوزیها به دلیل نداشتن یک برنامه کامل و جامع است که با آنکه مدیریت سینما به نسبت دورههای قبل بیشترین نزدیکی را به هرم قدرت داشت و بیشترین منابع را در اختیار گرفت اما کمترین نتایج و دستاوردها برای سینمای کشور خصوصا در ماموریت اصلی مدیریت سینما که همانا تقویت زیرساختهاست حاصل شد.
شاهد مثال اینکه اگر قرار است این تغییر ساختار به کاهش تصدیگری کمک کند به طریق اولی وجود ساختارهای فعلی که کمتر و غیرمستقیمتر وابسته به دولت هستند نظیر فارابی و مرکز گسترش و موسسه رسانهها و... به مراتب به این الگو نزدیکتر است.
این چه منطقی است که ما برای کاهش تصدیگری یکبار بخواهیم این ساختارهای بیرون از سازمان را به سازمان که در بهترین وضع دارای همان مکانیزم و اختیاراتی است که همان موسسات دارا بوده و هستند نزدیک یا ادغام یا حذف کنیم و سپس بخواهیم از منظر و با رویکرد سازمان سینمایی تصدیگری را کاهش دهیم؟ خصوصا اینکه در این ساختار فعلی آشکار و شفاف نیست وضع این سازمانها چیست؟ حفظ میشوند؟ ادغام میشوند؟ حذف میشوند؟
فعلا که هم سازمان هست با تعداد زیادی مدیر و پست و هم همه آن سازمانها و نیروهایشان.
و هیچ معلوم نیست این پستها جایگاه سازمانی نیروهای آن موسسات باشند؟ و اصولا چگونه و با چه فرآیند و زمانبندیای قرار است آن ۸۰۰نفر را مثلا به ۲۵۰نفر تقلیل بدهند. که به نظر نمیرسد چنین قراری وجود داشته.
● تصدیگری بیشتر یا کاهش دخالت دولت
طرح و جانبداری از این نظر که این تغییر ساختار در جهت کاهش تصدیگری است، بیتردید یک نتیجه بیشتر ندارد که گوینده نه ساختارها را میشناسد نه الگوهای تغییر رفتار سازمانی را. مگر آنکه بپذیریم آنچه امروز گفته میشود برای فرار از مساله است تا اگر بعدیها با این ساختار به سمت کاهش تصدیگری رفتند بتوانیم بگوییم مقدماتش را ما فراهم کردیم و اگر نشد یا نرفتند بگوییم ما میخواستیم تصدیگری را کاهش بدهیم و بعدیها یا نخواستند یا نتوانستند. همچنانکه امروز آقای بهشتی و مدیران آن دوره را متهم به اتخاذ شیوههای کمونیستی میکنیم و با آنکه تغییر سمت و سو و رفتار آن مدیران آشکارا به سمت کاهش تصدیگری بوده و از همین جهت حتی مورد نقد رقبای خود در آن دوره بودهاند و این مسیر حرکت به سوی کاهش تصدیگری در آن دوران با قراین متعدد به وضوح قابل شناسایی و بررسی و تحلیل است آنها را بدون هیچ پشتوانه کارشناسی متهم به پافشاری به دولتیسازی و دولتی نگهداشتن فرهنگ میکنیم تا حریف را از میدان به در کنیم.
پس تا اینجای کار چند نگره طرح شد:
۱- این تغییر آنی نبود که قرار بود
۲- این وضع کارشناسی دقیق نشده است
۳- برخاسته از نیازها و ضرورتها نبوده
۴- دستاورد درخشانی نیست (ولو اینکه دارای فوایدی هم هست)
۵- با هدف کاهش تصدیگری با وجود سازمانهای وابسته که به این هدف نزدیکترند متناقض است
۶- آنچه امروز در خواص آن گفته میشود بیشتر توجیه است تا دلیل
۷- وضعیت آتی وضعیت شفافی نیست
اکنون این مساله مطرح است که در شرایط فعلی چه باید کرد و چه راهکاری برای ساختار آتی سینما مناسب است و آیا باید به سمت تغییر مجدد و وضعیت قبلی بازگشت؟
پاسخ این است که تغییر و بازگشت همان قدر به زمان دوباره و از دستدادن فرصت و انرژی نیاز دارد و دولت تازه مستقرشده را درگیر یک موضوع کمفایده میکند که در دوره قبل انجام شده خصوصا آنکه اگر تجدید سازمان مدیریت و برنامهریزی در دستور کار دولت جدید باشد خود این تغییر کار زیادی دارد و در این شرایط برای بازگشتن به شرایط قبلی باید دلایل مهمتر و جدیتری داشت تا مدیران جدید خود با همان سوال که چرا چنین شود؟ روبهرو نشوند.
به همان دلیل که آن زمان ساختار مساله اصلی و اولویت مسایل سینما نبوده الان هم نیست.
اکنون هم سینما مسایل مهمتر و فوریتری دارد که ساختار جزو آنها نیست.
توجه باید کرد که حسب روال بزرگنماییکردن موانع ساختاری توجیه مناسبی برای مدیریت در این روزگار با وجود این همه الگوهای رفع موانع مدیریت نیست و امروز نگران ساختاربودن نقطه ضعف مدیریت تلقی میشود. چرا که سازمانهای پویا به گونهای طراحی شدهاند که پیرایش و پالایش سازمانی جزو رویکردهای معمول آن سازمانهاست و بدون صرف انرژی زیاد و بهطور طبیعی اتفاق میافتد.
اما در عین حال نباید به همه تبعات این تغییر ساختار تن داد. از هماکنون قابل پیشبینی است که این ساختار شتابزده دارای نواقص جدی و تداخلها و عرض و طول غیرمنطقی و ناکارآمدیهای فراوانی خواهد بود.
بهترین روش برخورد گزینشی با ساختار تا دستیابی به ساختار کارآمد و مناسب است. و خط قرمز این گزینش باید چاقکردن سازمان نسبت به وضعیت فعلی باشد. باید با حداقل نیروی مدیریت و کارمند موردنیاز و حتما کمتر از وضعیت قبلی کار را آغاز کرد تا اصلاح در طول مسیر میسر شود. داشتن افق روشن و شفاف مورد توافق کارشناسان و جامعه سینمایی به این گزینش کمک موثری خواهد کرد تا در طول مسیر به دلیل درگیریهای معمول و روزمرگی از اهداف فاصله گرفته نشود. توجه به این نکته بسیار کلیدی است. اینکه دولت جدید به کدام گلوگاهها بیشتر اهمیت میدهد؟ در کدام یک از فعالیتها میخواهد بیشتر یا کمتر مداخله کند؟ شرایط برای واسپاری یا مشارکتپذیری بخش خصوصی (به معنای واقعی خودش) را در کدام بخشها مهیاتر میبیند؟ و تعداد دیگری سوالات مهم و اساسی که میتواند مسیر آینده و تعالی سینمای ایران را معلوم سازد.
حتی میتوانیم بگوییم پاسخ صحیح و متناسب با شرایط و ظرفیتها به این سوالات اساسی از خیلی چیزهای دیگر حتی دعواهای فعلی هم مهمتر است و هم میتواند زمینه ایجاد بسیاری از این دعواها را از بین ببرد. بسیاری از دعواها و دعواسازیهای رانتهای گوناگون در تولید و پخش و تصمیمگیریها و... ریشه در همین شفافنبودنها دارد.
اصلا بهتر است بگوییم آن کلید معروف در سینما شاید همین جا باشد.
این کار سامان نمییابد و به نتیجه منطقی نمیرسد مگر آنکه از نظرات مشورتی نخبگان سینما و کشور و متخصصان ساختار خصوصا در حوزه فرهنگ استفاده موثر و مستمر شود. گروههای کوچک اگر دوباره با نگرش نحلهای دور هم بخواهند نظریهپردازی کنند و نظرات خود را تحمیل کنند این کار سامان نمییابد. نیاز به یک مشارکت جامع است. و بهقول معروف کار یک نفر و یک مدیر و یک بخش و... نیست. این فعالیتها امروز در جهان دانش رشتههای تخصصی است که آنها بهتر میتوانند با جامعه سینما ارتباط موثر برقرار کنند و پیشنهادهای جامع آنها به مشورت با جامعه سینما گذاشته شود.
خصوصا که این رشتهها در ایران در چندسال اخیر پیشرفت بسیاری کرده است و گروههای متعددی با تحصیلات عالی و تجربههای گوناگون وجود دارند که میتوانند کمک کنند تا بدون نگرانی به اصلاح ساختار اقدام شود. امروز بهترین و کارآمدترین سازمانهای دنیا آنها هستند که خود را در معرض ارزیابی مداوم کارشناسان و مخاطبان قرار میدهند تا با تغییرپذیری مداوم و طبیعی و بیهزینه هیچ لحظهای از مسیر خود منحرف نشوند.
علیرضا رضاداد
مدیرکل سابق بنیاد فارابی
طرح کیوان زرگری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست