سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

روی ماه شغلت را ببوس


روی ماه شغلت را ببوس

می خواهید موفق باشید کار تان را دوست داشته باشید

این روزها به صورت خیلی گسترده درباره اهمیت پیدا کردن شغلی که آن را دوست داشته باشید صحبت می‌شود...

در خیلی از وبلاگ‌ها، خیلی از وب‌سایت‌های شخصی و خیلی از برنامه‌های زنده و گفت‌وگوهای زنده از این صحبت می‌شود که افراد باید به دنبال آنچه که مشتاق آن هستند بروند و زندگی خود را بر آن بنا کنند. ولی طبق آمار ۸۴ درصد از کارمندها و کارگران در شغل‌هایی که دوست ندارند استخدام می‌شوند. در ادامه ما به شما نکاتی را می‌گوییم تا با استفاده از آنها شغل مناسب خودتان را پیدا کنید و پلکان موفقیت را به سمت بالا طی کنید نه پایین!

شما باید همیشه سعی کنید شغلی که انتخاب می‌کنید با شخصیت‌تان در ارتباط باشد

اگر شما شخصیت «مردمی» دارید، نمی‌توانید از داشتن شغلی در شرکتی که از شما و رییس‌تان تشکیل شده و با کسی به جز رییس خود ارتباط ندارید خوشحال و راضی باشید. اگر عاشق کار کردن با یک کامپیوتر هستید از فروشندگی در یک فروشگاه بزرگ لذت نخواهید برد. اگر از ابتکار داشتن و در کنترل داشتن تنظیمات لذت می‌برید، پس از کار کردن در خط مونتاژ کارخانه خوشحال نخواهید بود. چیزی که باید یادتان بماند این است که هر کدام از این موقعیت‌ها مناسب شخصیتی خاص خودش است و کلید آن این است که کشف کنید از چه لذت می‌برید و سپس موقعیتی را پیدا کنید که با شخصیت شما جور درمی‌آید.

در جهانی ایده‌آل، دنبال کردن چیزهایی که مشتاق آنها هستید فوق‌العاده است

ولی مشکل این است که ما در جهانی ایده‌آل زندگی نمی‌کنیم بلکه در جهانی واقعی زندگی می‌کنیم. ممکن است شما به کاری که می‌کنید عشق بورزید ولی صحبت‌کردن درباره «دنبال آرزوهایمان بودن» هم کمی اغراق‌امیز است. چرا؟

۱) آن چیزهایی که شما از آن لذت می‌برید در اندازه‌های کوچک و شخصی وقتی به اندازه بزرگ‌تری تبدیل می‌شوند می‌توانند به راحتی به تجربه‌های مکانیکی و خسته‌کننده و گیج‌کننده بدل شوند.

به عنوان نمونه اگر از چوب‌بری در انبار خانه‌تان لذت می‌برید آیا می‌توانید این کار را برای ۶ تا ۷ ساعت در روز و در طول هفته انجام دهید و باز هم از آن لذت ببرید؟

اگر از فروشندگی لذت می‌برید آیا می‌توانید از رسیدگی به حساب‌ها، پرداختی و دریافتی، جمع کردن بدهی‌‌ها، معامله‌ کردن با خرده‌فروش‌ها و توزیع‌کننده‌ها، رسیدگی به متصدیان فروش و اداره کردن کارمندان هم لذت ببرید؟

۲) درآمد کم می‌تواند بسیار فاجعه‌آمیز باشد اگر شما به اندازه کافی سرمایه نداشته باشید.

آیا خدمات شما در بازار به اندازه کافی تقاضا دارد تا شما با پشتوانه آن بتوانید درآمد مورد نیازتان را به دست آورید؟ چقدر تقاضا برای یک مجسمه سرامیکی وجود دارد؟ وقتی از سرمایه‌تان برای تبلیغات و شناخته شدن کالا یا خدمات‌تان خرج کردید، آیا چیزی از آن باقی می‌ماند؟ از روی احساسات‌تان عمل نکنید.

۳) احتمالا باید از چیزهایی که قبلا داشتید چشم‌پوشی کنید. احتمالا باید با تعطیلات برای چند سالی خداحافظی کنید. باید خودتان، خودتان را بیمه خدمات کنید. خودتان صندوق بازنشستگی ایجاد کنید. کارمندان را بیمه کنید و حقوقشان را بپردازید. آیا با آغوش باز این کارها را انجام می‌دهید؟ آیا خانواده و همسرتان با آغوش باز این مسایل را می‌پذیرند؟

گاهی اوقات، افرادی هستند که واقعا به دنبال آرزوهایشان می‌روند. همه ما داستان‌هایی در مورد این افراد شنیده‌ایم که به موضوع یا کار یا فعالیت خاصی عشق می‌ورزند و آن را به کار تمام‌وقت‌شان تبدیل می‌کنند. واقعیت این است که چنین افرادی خیلی بیشتر از بقیه مشتاق هستند و خیلی بیشتر از بقیه ما مسایل را می‌پذیرند. اغلب اوقات انسان‌ها از روی طبیعت‌شان حقایقی که پشت مسایل هستند را نادیده می‌گیرند و این‌گونه در اغلب تجارت‌ها شکست می‌خورند. فقط به خاطر اینکه کسی می‌تواند بهترین پنیر شهرش را درست کند نمی‌تواند کارش را رها کند و صنعت پنیرسازی‌اش را راه‌اندازی کند. فقط به خاطر اینکه کسی می‌تواند خیلی خوب کارمندان‌اش را راهنمایی کند نمی‌تواند کارش را رها کند و یک مرکز مشاوره راه‌اندازی کند.

و کلید آن به دست آوردن دانش تجارت، دانش بازاریابی و حسابداری است به همان خوبی‌ای که شما از روی علاقه دانش تولید محصول‌تان را یاد گرفته‌اید. همچنین شما نیاز دارید اطلاعاتی در زمینه رقابت و رقیب‌هایتان داشته باشید. بفهمید آنها چگونه محصولات‌شان را به بازار ارائه می‌دهند. نقاط‌قوت و ضعف آنها چیست؟ آیا شما از آنها قدرت بیشتری دارید؟ آیا شما نقاط ضعفی دارید که نقاط‌قوت آنهاست؟

● من سعی ندارم به کسی بگویم دنباله‌روی آرزوهایش نباشد

ولی رفتن دنبال آرزوهایمان به اندازه زیادی نیاز به واقعیت‌گرایی و دانستن حقایق و واقعیت دارد. یک سوال کلیدی: آیا تکالیف‌تان را به خوبی انجام داده‌اید؟ فقط دانستن اینکه به چه کاری علاقه دارید کافی نیست. شما باید با همه مسایل جنبی آن آشنا باشید. آیا احساس می‌کنید می‌توانید فداکاری کنید؟ اگر این‌گونه است دنبال آرزوهایتان بروید و پول پارو کنید. ولی فکر نکنید که این کاری آسان است و نگویید که قبلا به شما اخطار داده نشده بود.

● نباید به کاری که از آن نفرت دارید ادامه دهید

کاری که آن را کوچک می‌شمارید یا کاری که وقتی به یاد آن می‌افتید، معده درد می‌گیرید. ولی خیلی راحت هم کارتان را از دست ندهید بدون اینکه چیزی به دست بیاورید. شما باید در کاری که دارید دنبال چیزی بگردید که در شما ایجاد شوق و علاقه کند.

من قبلا در صنعت خانه‌سازی کار می‌کردم (کاری که الان مرا آزار می‌دهد) در آن کار خیلی چیزها بود که من دوست نداشتم. آن کاری چرخشی و تکراری بود. در خرید و فروش‌ها پول‌ها به صورت قسطی باید از افراد گرفته می‌شد. لایه‌های زیادی بین مدیران سطح بالا و خریداران وجود داشت.

ولی چیزهایی وجود داشت که مرا علاقه‌مند به انجام این کار می‌کرد: اول اینکه می‌دانستم و فهمیده بودم صنعت خانه‌سازی از خیلی از صنایع دیگر بهتر است. دوم اینکه من عاشق این بودم که درگیر مراحل ساخت خانه‌ها شوم. من عاشق بوی کارگاه بودم و دوست داشتم پیشرفت فیزیکی خانه را ببینم و عاشق پیشرفت پروژه بودم. سوم اینکه همیشه خیلی چیزهای جدید و نویی بود که به این صنعت وارد می‌شد و پروسه ساخت را راحت‌تر می‌کرد که این مساله بسیار برای من هیجان‌انگیز بود و چهارم من عاشق محیط رقابتی این صنعت بودم و دوست داشتم خریداران برای خرید از ما با هم رقابت کنند.

و نهایتا اینکه اگر به هر دلیلی نمی‌توانید دنبال آرزوهایتان بروید، در شغل فعلی‌تان چیزهایی را پیدا کنید که به آنها علاقه دارید و هر روز آن چیزهای مثبت را با خودتان مرور کنید.

شاد بودن باید اساس و پایه طرزفکرتان باشد تا زندگی‌تان را جلو ببرد. روی رویدادها و اتفاقاتی که در زندگی برایتان می‌افتد کلید نکنید.

ترجمه: سحر حبیبی