پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

کمربندی به نام قفقاز


کمربندی به نام قفقاز

منطقه حائل بین غرب و روسیه

رویارویی روسیه با غرب، سرانجام به نقطه اوج خود رسید و روسیه این بار با عملیات نظامی پاسخ داد، موردی که در معادلات استراتژیکی غرب به آن نیندیشیده بودند. از این روی عملیات نظامی روسیه همچون رویداد اول سپتامبر موجب شگفتی غرب و به ویژه ایالات متحده شد. از آن روی این پدیده به واقعه ۱۱ سپتامبر تشبیه می شود که در محاسبات امریکایی ها و اسرائیلی هایی که در پشت محافل افراطی غربگرا و جنگ طلبان گرجستان قرار داشتند، جایی نداشت. آنها می پنداشتند دوره مدودوف دوره یی آرام از نظر نظامی و استراتژیک است و هنگام عملیات برق آسای نظامی و اعاده حاکمیت دوباره گرجستان بر مناطقی است که از پیش از کسب استقلال از شوروی از گرجستان جدا شده بودند. شانس ادوارد شواردنادزه رئیس جمهوری قبلی گرجستان برای اعاده حاکمیت بر مناطق جدایی طلب بیش از رئیس جمهور کنونی بود که در اثر انقلاب به اصطلاح رنگین (یا مخملی یا انقلاب رز) در سال ۲۰۰۳ به روی کار آمد. شواردنادزه می توانست در همان سال های نخستین استقلال با معامله با روسیه و برقراری مناسبات نزدیک تر با آن، تمامیت ارضی خود را به دست آورد، اما غربگرایانی که به سرعت به سوی غرب در حرکت بودند و ایده ها و آمال های خود را در پیوستنن به غرب جست وجو می کردند، این شانس را از شواردنادزه گرفتند و شواردنادزه موقعی به این اشتباه استراتژیک خود پی برد که عمر حکومتش به سر آمده بود و نیروهای غربگرا با کمک ساختارها و کمک های مالی او را سرنگون کردند.

ساکاشویلی جوان در آغاز تندروی کرد ولی ره به جایی نبرد و تنها با یک گرایش به سوی همکاری با مسکو موفق شد جمهوری خودمختار آجاریا را که عملاً از گرجستان جدا شده و از سوی دولتمردی بانفوذ به نام آصلان آباشیدزه اداره می شد، در همان سال اول حکومت خود بدون جنگ و خونریزی به حاکمیت دوباره گرجستان درآورد. ساکاشویلی رویای گرجستان واحد را داشت که همچون سده ۱۲ میلادی بتواند گرجستان را به سال های اوج و شکوفایی خود نزدیک کند. اما این رویا عملی نشد و در معادله نزدیکی گرجستان به غرب، منافع روسیه به مخاطره می افتاد؛ موردی که در محاسبات استراتژیک گرجستان کمتر بدان توجه می شد. برآورد نادرست استراتژیک گرجی ها، روس ها را به مرز رویارویی نظامی نزدیک کرد.

نگرش روسیه به قفقاز در جهت حفظ و حراست از مرزهای جنوبی خود با گرجستان و تامین امنیت ملی خویش است و نگرش و گرایش غرب به قفقاز و دوستی و نزدیکی به منطقه قفقاز کسب منافع بیشتر، حذف روسیه، تجزیه مناطق و جمهوری های پیرامون به ویژه قفقاز شمالی و در نهایت تجزیه روسیه است. اگر گرجی ها این معادله را می دانستند (که بعید به نظر می رسد ندانند)، یا باید از نظر نظامی و استراتژیک و اقتصادی و از دیگر جنبه ها بر روسیه تفوق داشته باشند(که ندارند) یا باید از سوی حامیان غربی خود تجهیز می شدند و توان خویش را افزایش می دادند.

اما باید دانست روسیه یک قدرت اتمی با زرادخانه یی جهنمی است که می تواند در صورت ضرورت چندین بار عرصه جهان را به تلاطم درآورد. از طرفی روسیه به اندازه کافی از سوی غرب تحقیر شده و علاقه مند بود توان نظامی خود را به نوعی به غرب نشان دهد، به ویژه در منطقه منافع حیاتی خود در قفقاز. این مورد نیازمند بهانه یی بود تا اینکه برخی محافل جنگ طلب در دولت ساکاشویلی این بهانه را با دل بستن به حمایت غرب و ناتو به روسیه دادند و با حمله به صلح بانان روسی و کشتن آنان شهر تسخینوالی مرکز اوستیای جنوبی را در یک عملیات نظامی برق آسا البته بدون لجستیک کافی تسخیر کنند. این درست زمانی اتفاق افتاد که مردم جهان مشغول تماشای برنامه افتتاحیه المپیک ۲۰۰۸ پکن بودند، روز خوش یمن و به قول ستاره شناسان روز سعد ۸/۸/۲۰۰۸. اما همان گونه که گفته می شود، فرماندهان روس منتظر بودند اتفاقی بیفتد و مهم نبود جنگ از کدام طرف آغاز شود و چه کسانی کشته شوند، بلکه از نظر تاکتیکی مهم این بود که حمله یی صورت گیرد و بهانه به دست روس ها بیفتد.

فردای آن روز گرجستان ناگزیر شد با پذیرش شکست بلافاصله از تسخینوالی عقب نشینی کند. روس ها برای جلوگیری از پیشروی دوباره گرجی ها آنها را به خارج از منطقه عقب رانده علاوه بر تسخیر شهر، به سوی شهر گوری (زادگاه استالین) در جنوب شرقی تسخینوالی و در غرب تفلیس پیشروی کرده و آن شهر را نیز تسخیر کنند. حتی روس ها نقاطی استراتژیک از جمله کارخانه مونتاژ هواپیمای جنگنده سوخو در تفلیس را بمباران کردند و حدود ۶۵ تانک و ۴۵ جیپ امریکایی ها را به غنیمت گرفته و انبار مهمات را آتش زدند. روس ها ادعا کردند که در داخل جیپ های هامر ادوات جاسوسی نصب شده است.

ادوارد شواردنادزه رئیس جمهور سابق گرجستان درباره جنگ گرجستان با روسیه در پاسخ به سوال خبرنگاری که از او پرسیده بود آیا شما از این جنگ غافلگیر شدید؟ پاسخ داده بود این جنگ نه تنها برای من، بلکه برای همه غافلگیر کننده بود. این جنگ از آن جهت که هیچ کس انتظار آغاز ناگهانی آن را نداشت و ممکن بود آتش آن تمام منطقه را فراگیرد غیرمنتظره بود.

همچنین او در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسیده بود شما تصمیم ساکاشویلی در اعزام نیروی نظامی به اوستیای جنوبی را چگونه ارزیابی می کنید؟ پاسخ داده بود من از این تصمیم اطلاع نداشتم و طرف مشورت قرار نگرفتم. اما اگر مورد مشورت قرار می گرفتم هرگز با این اقدام موافقت نمی کردم و هم اکنون نیز فکر می کنم این تصمیم، اشتباه بزرگ ساکاشویلی بود. ما اکنون نتایج ناگوار این اقدام را می بینیم. هزاران کشته، زخمی و آواره نتیجه این اقدام بود.

برای درک واقعیت های جنگ قفقاز لازم است اهمیت منطقه قفقاز روشن شود. معمولاً هنگامی که سخنی از قفقاز به میان می آید، برخی ها درک فضایی درستی از آن ندارند، به همین جهت در تحلیل هایشان دچار اشتباه می شوند. قفقاز منطقه یی است بسیار حساس و استراتژیک و برخلاف گفته برخی پژوهشگران، از نظر تاریخی هیچ گاه به صورت سیستمی واحد و یکپارچه عمل نکرده است (به استثنای دوره روسیه تزاری در قرون نوزده و اوایل قرن بیستم و مهم تر از همه در دوره حکوت شوروی). بنابراین اطلاق منطقه به قفقاز اشتباه است زیرا به جز کوهستان قفقاز که شامل رشته کوه های قفقاز بزرگ است، هیچ گونه وحدت سرزمینی، جغرافیایی، زبانی، مذهبی و حتی قومی در آن وجود ندارد. در قفقاز جنوبی در سه جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان هیچ عامل وحدت بخشی وجود ندارد. آذری ها مسلمان هستند، ارامنه مسیحی گریگوری و گرجی ها مسیحی ارتدوکس. این سه جمهوری از نظر زبان و الفبا هیچ گونه شباهتی با هم ندارند. در قفقاز شمالی وضع بسیار پیچیده است. در اینجا تنها وحدت منطقه یی زبان روسی است و شهروندی روسیه.

قفقاز با حدود ۳۲۰ هزار کیلومتر مربع، منطقه یی جغرافیایی قومی واقع در جنوب غربی روسیه، شمال غربی ایران و شمال شرقی ترکیه است. سواحل غربی دریای خزر حد شرقی و سواحل شرقی دریای سیاه حد غربی آن را تشکیل می دهند. نام قفقاز برگرفته از نام رشته کوه های عظیمی است که به طول حدود ۱۵۰۰ کیلومتر در جهت شمال غربی - جنوب شرقی از تنگه کرچ واقع بین دریای سیاه و آزوف در شمال غربی تا شبه جزیره آبشرون (شهر باکو پایتخت جمهوری آذربایجان و پیرامون آن در این شبه جزیره واقع است) در غرب دریای خزر کشیده شده است. این رشته کوه ها «قفقاز بزرگ»(قفقاز کبیر، به روسی بولشوی کاوکاز) نام دارند. قلمرو های پیرامونی این رشته کوه ها که به نوعی تحت تاثیر جغرافیای آن قرار دارند، از گذشته تاریخی تاکنون به نام «منطقه قفقاز» نامیده می شوند. دامنه های شمالی و جنوبی این رشته کوه ها آن را به دو منطقه جغرافیایی مجزا تقسیم می کند. آنچه در شمال این رشته کوه ها از خط الراس ها به سوی دامنه های شمالی تا دشت های گسترده، باز و بلامعارض جنوب غربی روسیه کشیده می شود، قفقاز شمالی (به روسی سًوًرنو کاوکاز)، و آنچه از خط الراس ها به سوی جنوب تا رود ارس در مرز ایران و مرزهای ترکیه کشیده می شود، قفقاز جنوبی یا به اصطلاح ماورای قفقاز(به روسی زاکاوکازیا)، نامیده می شود. در قفقاز شمالی به ترتیب از ساحل دریای به سوی غرب تا ساحل دریای سیاه به ترتیب جمهوری های داغستان، چچن، اینگوش، اوستیای شمالی، کاباردا - بالکار، قاراچای - چرکس و جمهوری آدیگه واقع شده اند (جمعاً به مساحت

۷/۱۳۳ هزار کیلومتر مربع) که از نظر سیاسی در ترکیب فدراسیون روسیه قرار دارند. در دامنه های جنوبی رشته کوه های قفقاز بزرگ از ساحل دریای خزر به ترتیب جمهوری های آذربایجان، ارمنستان و گرجستان قرار دارند(جمعاً به مساحت ۲/۱۸۶ هزار کیلومتر مربع).

میانگین بلندی رشته کوه های قفقاز حدود ۳۰۰۰ متر است و از دوره های گذشته تا کنون از اهمیت نظامی برخوردار بوده و برای روسیه در سه دوره تاریخی امپراتوری روسیه، اتحاد جماهیر شوروی و فدراسیون روسیه کنونی، به عنوان سدی دفاعی در برابر دشت های بلامعارض جنوب غربی روسیه به ایفای نقش پرداخته است. روسیه برای تصرف این سرزمین ها و حفظ و حراست از آنها جنگ های متعدد تهاجمی و تدافعی داشته است. جنگ چچن در این منطقه روی داده است. منطقه قفقاز به جهت موقعیت و مکان جغرافیایی و ژئوپولتیکی از اهمیت استراتژیکی بالایی برخوردار است. در دوره جنگ سرد این منطقه حائل بین دو ژئواستراتژی زمینی به رهبری اتحاد شوروی (و پیمان نظامی آن «ورشو») و ژئواستراتژی دریایی به رهبری ایالات متحده امریکا (و پیمان نظامی آن «ناتو») بود. پس از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، این منطقه نه تنها اهمیت خود را از دست نداد، بلکه به جهت موقعیت کلیدی و چهارراهی خود، از ابعاد نظامی - امنیتی و درگیری های منطقه یی با مداخله گران خارجی و وجود منابع انرژی قابل توجه و جریان سرمایه با بازیگران داخلی، منطقه یی و بین المللی به منطقه یی بسیار استراتژیک تبدیل شده است.

وجود بازیگران متعدد داخلی، منطقه یی و فرامنطقه یی با منافع، نگرانی ها و تهدیدات متفاوت و متعارض، ثبات منطقه به چالش کشیده شده است. دو بازیگر عمده منطقه یی (روسیه) و فرامنطقه یی (ایالات متحده) با منافع و تهدیدات متعارض، یکی در پی استمرار موقعیت از دست رفته پیشین و دیگری در جست وجوی چگونگی حضور بیشتر و تاثیرگذاری در ترتیبات امنیتی - نظامی منطقه و حذف روسیه از معادلات منطقه، این منطقه شکننده را تحت تاثیر قرار داده اند. این تعارض و تقابل بین نیروها درست پیرامون مرزهای بلافصل ایران در شمال غربی صورت می گیرد که با توسعه این تحولات و از جمله گسترش ناتو به سوی شرق، دریای خزر و سپس آسیای مرکزی را تحت تاثیر قرار خواهد داد که مرزهای بلافصل شمال غربی، شمالی و شمال شرقی (سراسر مرزهای شمالی ایران) ایران را نیز دربر می گیرد.

ایالات متحده به دنبال کسب منافع حداکثری و برای تامین منافع حیاتی خود از جمله تنوع بخشی به منابع تامین انرژی، گسترش حضور نظامی - سیاسی خود و از همه مهم تر مهار روسیه دارنده بزرگ ترین زرادخانه هسته یی جهان و قدرت اتمی برتر، به منطقه آمده و با ساماندهی، مدیریت و هدایت انقلاب های رنگین در جمهوری های سابق اتحاد شوروی پیرامون و همسایگی فدراسیون روسیه و تشویق و کمک آنها به خروج از مدار روسیه و پیوستن به ساختارهای یورو - آتلانتیکی، از جمله عضویت در «سازمان امنیت و همکاری در اروپا»، «شورای اروپا»، تشکیل اتحادیه «گوام»، «تراسیکا» و حضور در ساختارهای «مشارکت برای صلح ناتو» و سپس پیوستن به ناتو آنها را به سوی ادغام در اتحادیه اروپا تشویق می کند.

روسیه برای حفظ ثبات و امنیت در مرزهای جنوبی، تامین امنیت شهروندان روس تبار در این جمهوری ها، جلوگیری از حضور نیروهای خارجی در نزدیک خود و جلوگیری از تجزیه و استقلال واحدهای ترکیب دهنده فدراسیون، با نگرانی تحولات منطقه را دنبال می کند و یارای ورود به مسابقه تسلیحاتی را ندارد (که اتحاد شوروی را از هستی ساقط کرد) با این حال تمایل دارد ابتکار عمل را در منطقه به دست گیرد. به همین سبب تقابل این دو نیرو به یک بازی یک طرف برد و یک طرف باخت تبدیل شده و منطقه را تحت تاثیر قرار می دهد. ایران و روسیه نیز هر کدام در اندیشه حضور بیشتر در منطقه، به دست آوردن منافع بیشتر و تاثیرگذاری در آن هستند. این تحولات سبب بروز چالش بین روسیه و جمهوری اسلامی ایران می شود که در ظاهر داعیه همکاری با یکدیگر دارند ولی در عمل برآیند نیروهای آنان در جهت رقابت و حذف یکدیگر است. ایران به یک قدرت منطقه یی تبدیل شده است و روسیه رقیب ایران در قفقاز است (برای نمونه جلوگیری از صدور گاز ایران به گرجستان از طریق ارمنستان).حداکثر استفاده از این فضای متصلب نصیب ایالات متحده امریکا و هم پیمان منطقه یی آن ترکیه می شود که موفق شدند با استفاده از رقابت روسیه و ایران در تعیین خط لوله انتقال نفت حوزه دریای خزر (که روسیه کوشش می کرد آن را به سوی شمال و از طریق قلمرو خود به بازارهای مصرف هدایت کند و ایران استدلال می کرد که نزدیک ترین، امن ترین و ارزان ترین راه از طریق ایران است)، این خط لوله انتقال انرژی را از راه سوم و در جهت شرقی غربی از قلمرو ترکیه به دریای مدیترانه هدایت کنند و در نهایت هر دو رقیب را از صحنه بازی حذف کنند.

قفقاز اگرچه در دوره شوروی از یک سیستم منطقه یی پیروی می کرد و یکی از مناطق ۱۸گانه اقتصادی را در «قفقاز جنوبی» و دیگری را در «قفقاز شمالی» (البته در سطحی گسترده تر با مناطق و سرزمین های پیرامونی) تشکیل می داد، ولی پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری ها، فاقد یک سیستم منطقه یی است و بین اجزای آن پیوستگی ارگانیک وجود ندارد و هر کدام از جمهوری های قفقاز جنوبی از استقلال برخوردارند و با وجود همکاری های گرجستان با آذربایجان، در شرایط کنونی، مناقشاتی ارضی و مرزی نیز وجود دارد که به علت نیاز گرجستان به انرژی و درآمدهای حاصل از انتقال انرژی فعلاً مطرح نمی شود. موضوع شهروندان آذری تبار گرجستان ساکن در مناطق جنوب شرقی گرجستان در همجواری با مرزهای غربی آذربایجان، از جمله مسائل مناقشه برانگیز دو کشور است که در کنار مالکیت آذری ها بر صومعه گرجی در خاک آذربایجان، به اندازه کافی مساله برای مناقشه دارا هستند. احتمال دارد این مناقشات در آینده در روابط دو کشور سبب بروز تیرگی شود. همچنین وجود تعداد زیادی ارمنی تبار در گرجستان در همجواری مرزهای شمالی ارمنستان با گرجستان که خواستار الحاق قلمرو خود به ارمنستان هستند، سبب تیرگی روابط دو کشور شده است. در کنار این مسائل، بازگشت گرجی های ترک زبان مسختی که به ترک های مسختی یا «آهسکا» معروف اند، از دیگر مسائل گرجستان است. روابط آذربایجان با ارمنستان نیز از گذشته تاکنون بسیار تیره بوده که جنگ قره باغ بر تیرگی این روابط افزود و اکنون حدود ۲۰ درصد از خاک آذربایجان در اشغال ارامنه جدایی طلب و استقلال خواه است. هم گرجستان و هم آذربایجان با روسیه مناقشاتی دارند که بر سر مسائل ارضی و مرزی است. در هر حال قفقاز با این ویژگی ها به منطقه یی ناآرام تبدیل شده است.

جدی گرفتن استقرار سیستم سپر دفاع موشکی غرب در اروپا، سبب توسعه تفکری خواهد شد که روسیه توانایی رویارویی با غرب را ندارد و تکیه بر توان روسیه در برابر این تحولات اشتباهی استراتژیک به شمار می رود.

برخی از ویژگی هایی که نشان دهنده اهمیت قفقاز برای بازیگران منطقه یی و فرامنطقه یی است در زیر نشان داده می شود؛

- رشته کوه های قفقاز بزرگ در شمال «برزخ قفقاز» از منتهی الیه قسمت غربی شبه جزیره «تامان »(در بخش شمالی دریای سیاه، بین دریای سیاه و دریای آزوف) در غرب تا منتهی الیه شرقی دماغه شبه جزیره «آبشرون » (در دریای خزر) در شرق و به طول حدود ۱۵۰۰ کیلومتر کشیده شده اند، سدی دفاعی برای روسیه در برابر جنوب به شمار می روند.

- قفقاز جنوبی منطقه یی در جنوب رشته کوه های قفقاز را می نامند که به ترتیب از شرق به غرب شامل سه جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان است.

● منطقه قفقاز شمالی

منطقه قفقاز شمالی سرزمین های واقع در شمال این رشته کوه ها را می نامند که در ترکیب فدراسیون روسیه قرار دارد و به ترتیب از شرق(ساحل غربی دریای خزر) جمهوری های خودمختار داغستان، چچن (چچنیا)، اینگوش (اینگوشتیا)، اوستیای شمالی (سورنو اوستیا)، کاباردینو - بالکاریا (قبارطه - بلغار= کاباردا- بالکار)، قره چای - چرکس (کاراچایوو- چرکسیا) و آدیگیا (آدیغه) قرار دارند.

- خط الراس این رشته کوه ها مرزهای روسیه در شمال و مرزهای قفقاز جنوبی در جنوب را تشکیل می دهد. مساحت این بخش از قفقاز ۱۱۲ هزار کیلومتر مربع و جمعیت آن ۶/۶ میلیون نفر (سال ۲۰۰۲) بوده است.

● قفقاز موزائیک اقوام: در قفقاز سه خانواده زبانی؛

۱) ایبر - قفقازی (گرجی ها چرکس ها، چچن ها، آبخازها، داغستانی ها، لزگی ها، آوارها و... )

۲) هند و اروپایی (ایرانی ها شامل؛ کردها، تات ها، تالش ها، اوست ها، ارامنه و... )

۳) ترک - آلتائیک (قره چای ها، کابارداها، نوغای ها، آذری ها، قالموق ها، کالمیک ها و... )

و مجموعاً بیش از ۵۰ گروه زبانی قومی در کنار هم زندگی می کنند.

● اهمیت استراتژیک منطقه قفقاز

- قفقاز در دوره جنگ سرد، منطقه برخورد دو قلمرو ژئواستراتژیک دریایی و زمینی و پیمان ورشو و پیمان ناتو بود. تحول منطقه با این تفکر شکل گرفته است . به طوری که امروز نیز منافع ایالات متحده (برای حضور در منطقه ) و نگرانی روسیه (از امنیت مرزهای جنوبی خود)، منطقه را بحرانی می کند.

- قفقاز محل برخورد اسلام و مسیحیت و محل برخورد ترک ها و غیرترک هاست .

- قفقاز هدف گسترش تفکر پان ترکیسم و پان آذریسم و اسلام افراطی، سلفی و وهابی است .

ـ گسترش ناتو به شرق از سوی ایالات متحده، برای ورود به قفقاز، حضور در عرصه دریای خزر و در نهایت ورود به آسیای مرکزی برای حایل شدن بین شمال و جنوب بین روسیه، ایران و چین و جدا کردن ارتباط زمینی ایران و روسیه برای انزوای ایران و نیز جدا کردن روسیه از قفقاز است.

دکتر بهرام امیراحمدیان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.