چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
جهان چگونه با تنها صد میلیارد دلار می تواند از فقر خارج شود

۱۱ جولای روز جهانی جمعیت بود، یک موقعیت سالانه که در آن سازمان ملل شمار انسانها که اکنون هفت میلیارد تخمین زده میشود- و چالشهای مهم مرتبط با چنین خانوادهی عظیمی را به ما یادآوری میکند.
یکی از این چالشها همانگونه که دبیر کل سازمان ملل در بیانهای گفت، پایان دادن به فقر است، که بیان واضحتر آن «آزادسازی پتانسیل عظیم انسانی» است.
بدون شک این حرف درستی است که جهان فارغ از فقر چیزی بیشتر از یک رویای واهی است و خبر خوب این که احتمالا چنین ایدهای شدنی است.
فقر البته یک مفهوم به شدت نسبی است، ولی فقر «مطلق» طبق تعریف رایج به دستمزد کمتر از ۲۵/۱ دلار در روز گفته میشود. و این وظیفهای است که به صورت فزاینده باید مدیریت شود تا مطمئن شویم هیچ کسی در جهان با درآمدی پایینتر از این زندگی نمیکند. در حال حاضر نسبت به قبل تعداد خیلی کمتری از افراد هستند که در محدوده فقر مطلق زندگی میکنند و در واقع نسبت آنها در مقایسه با بیست سال پیش کمتر از نصف است. «لارنس چندی» و «جفری گرتز» در نهاد بروکینگز تعداد کسانی را که در سراسر جهان در سال ۱۹۹۰ زیر ۲۵/۱ دلار در روز دستمزد داشتند، ۸/۱ میلیاردنفر تخمین زدهاند. این رقم در سال ۲۰۰۵ به ۳/۱ میلیارد نفر و بعدها در ۲۰۱۰ به ۹۰۰ میلیون نفر کاهش یافته است. چندی و گرتز اظهار میکنند که اگر ما بتوانیم به صورت دقیق و مستقیم درآمد روزانه هر فرد فقیر را به ۲۵/۱ دلار در روز برسانیم، در سال ۲۰۰۵، ۹۶ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت. ولی در سال ۲۰۱۰، به خاطر این که شمار افراد فقیر کم شده بود، هزینه اقدام گفته شده به ۶۶ میلیارد دلار کاهش یافت. این برای نمایندگان رسمی کمکهای خیریه یک رویا است: یک برنامه مساعدت بینالمللی که عملا هرساله ارزانتر میشود.
البته، کشورهایی که نقش خیر در این طرح را دارند ممکن است از مقابله با فقر مطلق در کشورهای دیگری که به نظر میرسد به قدر کافی ثروتمند هستند که مشکل خود را حل کنند، امتناع کنند. مارتین راوالیون از بانک جهانی استدلال میکند که اکثریت کشورهای با درآمد متوسط بالای ۴۰۰۰ دلار، میتوانند فقر مطلق را در داخل کشور خود با مالیات گرفتن از افرادی که بیشتر از ۱۳ دلار در روز درآمد دارند، از بین ببرند. برای مثال، تخمین او در مورد کشور چین در سال ۲۰۰۵ (با درآمد متوسط اندکی بالای ۴۰۰۰ دلار)میگوید مالیات ۳۷ درصدی بر روی افرادی که بیشتر از ۱۳ دلار در روز عایدی دارند، میتواند مبلغ کافی برای اینکه هر فرد فقیر را به بالای خط ۲۵/۱ دلار در روز بیاوریم، فراهم کند. ما پس از آن تاریخ با شش سال رشد اقتصادی در چین نیز مواجه بودهایم؛ طبق آمار بانک جهانی تنها در بازه ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ درآمد متوسط در این کشور۵۰ درصد بالا رفته است. این بدین معنی است که در زمان حاضر در این کشور تعداد خیلی بیشتری افراد ثروتمند و تعداد خیلی کمتری افراد فقیر زندگی میکنند و مالیات ضروری گفته شده هم حالا کمتر خواهد بود.
در مورد افراد فقیری که در کشورهای با درآمد متوسط کمتر از ۴۰۰۰ دلار زندگی میکنند چه؟ مطابق آمار بانک جهانی مربوط به شش سال پیش، حدود سه چهارم از افرادی که زیر خط مطلق فقر هستند در این کشورها زندگی میکنند و به خاطر اینکه این کشورها دربردارنده تعداد بیشتری از فقیرترین افراد جهان هستند، عامل حدود ۹۰ درصد از شکاف درآمدی نیز به حساب میآیند: منظور از شکاف درآمد مقدار پول لازم برای بالا آوردن افراد تا حد ۲۵/۱ دلار است. اگر ما محافظهکارانه فرض کنیم که این سهم از شکاف درآمد هنوز هم حدودا صحیح است، هزینه سالانه جهانی برای از میان برداشتن فقر مطلق در کشورهایی که فقیرتر از آنند که خودشان این معضل را حل کنند، حدود ۵۹ میلیارد دلار است، که کمتر از بودجه سالانه نیویورک است.
به نظر میرسد که این تعداد با سرعت امیدبخشی در حال کاهش است. چندی و گرتز میگویند در حدود سال ۲۰۱۵ تنها ۵۸۶ میلیون نفر با درآمد زیر ۲۵/۱ دلار در روز زندگی میکنند و طبق نظر آنها هزینه سالانه برای مقابله با فقر در کشورهای فقیر در چهار سال بعدی میتواند تنها ۴۰ میلیارد دلار باشد. همچنین در آن زمان، کشورهای بیشتری به قدر کافی ثروتمند هستند تا مشکل فقرشان را خودشان برطرف کنند و شکاف درآمد(مبلغ لازم) به مقدار بیشتری افت خواهد کرد که به این معنی است که مقدار واقعی، کوچکتر هم خواهد بود.
حداقل در تئوری این گونه است؛ ولی رقم ۴۰ میلیارد دلار روی این فرض استوار است که ما میتوانیم فقیرترینهای جهان را شناسایی کنیم، بفهمیم دقیقا تا چه حد فقیر هستند و میتوانیم دقیقا آن مقدار پولی را که برای رسیدن درآمدشان به ۲۵/۱ دلار در روز نیاز است، به آنها برسانیم. ما نمیتوانیم چنین کنیم؛ زیرا بهترین برآوردهای درآمد هم غیردقیق هستند و تعداد افرادی که مرتب بین داخل و خارج فقر مطلق در حال گردشاند آن قدر هست که دنبال کردن دقیق و پیدا کردنشان در طول زمان امری ناممکن باشد.
اما در عین حال ما نباید درباره ابعاد مساله اغراق کنیم: اندازهگیری دقیق و قابل اتکای میزان درآمد و دارایی خانوارها خیلی هم دشوار و دوراز دسترس نیست. در ۱۹۹۸، دو اقتصاددان به نامهای لانت پریشه و دئون فیلمر دریافتند که وجود بیست و سه نوع اموال مختلف در دارایی افراد مانند دوچرخه، زمین، دستشویی- راهنمای موثقی برای تعیین دارایی یا کمبودهای آن است. اگر با اینکه کمی میزان دقت پایین بیاید مشکلی نداشته باشید، حتی تقریبهای سادهتری هم قابل دسترس است. در بنگلادش، یک طرح پولرسانی برای خانوارهایی که به تعداد کمی از معیارهای شایستگی برسند، اجرا میشود: کار کردن به عنوان کارگر روزانه، به عنوان کشاورزی که سهمی از محصول را برمیدارد یا در یکی از مشاغل کمدرآمد مانند ماهیگیری یا بافندگی مشغول است، تعلق داشتن به خانواری با سرپرست زن، یا داشتن کمتر از نیم جریب زمین از جمله این معیارها است.
طرح بنگلادشی برای پرداخت پول به خانوادههای ۴۰ درصد پایینی جمعیت طراحی شده است. هزینههای اولیه تحصیلی به والدین ۸/۴ میلیون کودک محروم برای فرستادن آنها به مدرسه داده میشود که نرخ آن ۷۶/۱ دلار برای هر کودک در ماه میشود. شش بانک ملی این هزینهها را به والدین دارای کارت شناسایی بانکی، در اماکن توزیع موقتی که به فاصله حداکثر شش کیلومتر از هر مدرسه قرار دارند، پرداخت میکنند. این طرح توسط باب بالش از نهاد تحقیقاتی بینالمللی سیاستگذاری غذایی بررسی شد؛ این مطالعه میگوید فقیرترین و پرجمعیتترین کشورها هم میتوانند مکانیزم پرداخت پول را حتی در مقیاس بزرگ اجرا کنند. کمی پایینتر از ۳۰ درصد از فقیرترین پنجک خانوارهای روستایی کشور حقوقی درحدود ۱۰ درصد از ثروتمندترین پنجک جامعه دارند؛ این مقایسه خیلی دقیق نیست؛ ولی به عنوان یک دلیل برای اجرایی بودن طرح قابل ارائه است. (این را هم باید در نظر گرفت که درآمد میانگین در بنگلادش کمتر از ۴ دلار در روز است که با این حساب حتی دریافتکنندگان کمتر فقیر اعانههای دولتی، بنا به هر تعریف منطقی باز هم فقیر هستند.)
بنا به تجربه بنگلادش، اشکال نخواهد داشت که فرض کنیم نرخ واقعی ریشهکن کردن فقر مطلق در کشورهای فقیر در سال ۲۰۱۵ خیلی بیشتر از مقدار تئوری ۴۰ میلیارد دلار خواهد بود؛ ولی تصورش سخت است که حتی در مواردی که نسبتا ناکارآ، بوروکراتیک و فقیر باشند، اجرای طرح پرداخت پول بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه نخواهد داشت. این مقدار کمتر از میزان کمکهای جاری کنونی است که حدود ۱۲۹ میلیارد دلار است و مقدار آن تنها ۲۵/۰ درصد از تولید GDP اعضای پردرآمد سازمان تجارت و توسعه جهانی است. با توجه به اینکه در موثر بودن کمکهای سنتی خصوصا در دورههای کمبود پولی هنوز سوالات زیادی باقی است، خیلی از کشورهای ثروتمند نسبت به افزایش کمکها محتاط خواهند بود. ولی آیا احتمالا همه با اینکه تنها یک چهارم از یک درصد تولید ناخالص داخلیشان برای جمعیت فقیر جهان صرف شود موافق نخواهند بود؟ برای بررسی چگونگی پایان بخشیدن فقر مطلق در جهان، به نظر پرسشهای زیادی برای پرسیدن وجود ندارد.
چارلز کنی
مترجم: میلاد محمدی
منبع: فارین پالیسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست