پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تحول فردی برای توسعه جمعی


تحول فردی برای توسعه جمعی

مدتی است کره ای ها برای توسعه چند محور اساسی در کشورشان بودجه ای تخصیص داده اند از جمله این محورها نناتکنولوژی, بیوتکنولوژی و تکنولوژی اطلاعات است اما محور جالب دیگری هم مورد توجه آنها قرار گرفته است و آن چیزی است که به آن نام فناوری فرهنگی داده اند

مدتی است کره ای ها برای توسعه چند محور اساسی در کشورشان بودجه ای تخصیص داده اند. از جمله این محورها نناتکنولوژی، بیوتکنولوژی و تکنولوژی اطلاعات است. اما محور جالب دیگری هم مورد توجه آنها قرار گرفته است و آن چیزی است که به آن نام فناوری فرهنگی داده اند. شاید به همین دلیل است که شاهدیم صنعت سینما و شیوه ساخت سریال های تلویزیونی در کشور کره جنوبی تحولی اساسی پیدا کرده است و می کوشد از انسان هایی با شیوه های رفتاری خاص الگو و قهرمان بسازد. در واقع کره ای ها فرهنگ را به عنوان نوعی فناوری در نظر گرفته اند که می توان آن را وارد جامعه کردو با توجه به نوع فرهنگی که وارد جامعه و سیستم کاری می کنند، می توانند توسعه اقتصادی - اجتماعی کشورشان را رقم بزنند.

مدت ها است بسیاری از کشورها به این نتیجه رسیده اند که توسعه اقتصادی بدون توجه به توسعه فرهنگی ناکام می ماند. چرا که کشورهایی که تنها توسعه اقتصادی را هدف قرار داده اند در دستیابی به هدف شان شکست خورده اند و یا توسعه اقتصادی در آنها زودگذر بوده و تداوم نیافته است. بنابراین در دنیای امروز فرهنگ راه رسیدن به اهداف دیگر توسعه تلقی می شود.

سینا امیری کارشناس ارشد مدیریت و از مدیران صنایع می گوید: «کشوری نظیر کره مقوله ای به نام فناوری فرهنگی را مطرح کرده تا براساس آن بتواند بررسی کند که باید درباره چه موارد فرهنگی ای کار کند که بهترین بازده را در سطوح اجتماع و اقتصاد و... به دست آورد. به این ترتیب هم رفتارهای درست اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد و تقویت می شود و هم بر روی مقولات فرهنگی ای که بازده صنعتی و بهره وری کلی را بالا می برد کار می شود. در نتیجه به مردم و نیروی کار کمک می شود تا انسان های دیگر را بیشتر قبول داشته باشند و به کارشان تخصصی تر نگاه کنند. سپس این رفتارها را تقویت می کنند تا تبدیل به عادت شود. چرا که عادت مجموعه رفتارهای جا افتاده است و سپس این عادات تبدیل به فرهنگ می شود. فرهنگ هم مجموعه عادات جا افتاده است. آنها با این روش می توانند حتی عادات و فرهنگ های مضر یا بیهوده را هم حذف کنند.»

طبیعی است که مانند همه کشورهای جهان فناوری فرهنگی برای کشور ما هم امری لازم است. فرهنگ می تواند دید ما را به مقوله کار و نحوه جمع آوری ثروت تغییر دهد. چرا که در کشور ما فرهنگ کار به خوبی تعریف نشده و به خاطر همین فرهنگ کار ما در مقایسه با کشورهای پیشرفته پائین تر است. کشورهای توسعه یافته مدت هاست که به اهمیت نیروی انسانی و نحوه نگرش آنها به کار و تولید و ثروت پی برده اند و آن را عامل توسعه اقتصادی می دانند. آنها می دانند که اگر برای فرهنگ کار تعریف درستی ارائه شود و این تعریف در همه محیط های کار به نیروی کارآموخته می شود و در آنها به شکل عادت درآید، همه افراد به توسعه اقتصادی کشورشان کمک خواهند کرد. اگر در کشور ما هم این روند طی شود دیگر شاهد کیفیت پائین کالاها و یا کیفیت پائین خدمات دهی نخواهیم بود. در این صورت رقابت در کسب و کارها افزایش می یابد و رضایت مشتری اهمیت بیشتری پیدا می کند و ما در عرصه رقابت با کالاهای خارجی هم کم نمی آوریم.

● فرهنگ بر شکست یا موفقیت توسعه تأثیر می گذارد

طبق مطالعه ای که بر روی شاخص انگیزه توفیق در چند کشور انجام شده مشخص شده میان این شاخص و رشد اقتصادی بین سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۹ همبستگی شدیدی وجود داشته است. به این ترتیب این نتیجه به دست آمد که تنها نهادهای سیاسی و اقتصادی تعیین کننده رشد اقتصادی نیستند. بلکه عوامل فرهنگی هم نقش دارند. شاخص دیگری هم که به عقیده بسیاری از محققان می تواند عامل نیرومندی برای رشد اقتصادی و قدرت رقابت بین المللی باشد، اعتماد متقابل میان شهروندان است. به این ترتیب براساس گزارش جهانی فرهنگ، بین سطح اعتماد در میان شهروندان و رشد اقتصادی همبستگی آماری مثبت و قوی ای به دست آمده است. اینها را «سوده راد» کارشناس ارشد کارآفرینی که تحقیقاتی درباره رابطه فرهنگ و توسعه اقتصادی انجام داده است می گوید. وی می افزاید: «جامعه پویا که می تواند برای مردم خود سطح زندگی بالایی را فراهم سازد بر جریان مستمر فعالیت های خلاق استوار است. در حالی که در گزارش جهانی فرهنگ آمده که همه فرهنگ ها خلاقیت را تشویق نمی کنند. جالب این جاست که این گزارش می گوید که هویت فرهنگی هم در جوامعی که از این نظر نسبتاً باز هستند بندرت از دست می رود. چون بازسازی و تأکید مجدد بر ارزش ها به طور مداوم در حال وقوع است.

اما مهم ترین نکته این است که فرهنگ اروپایی تنها راه رسیدن به توفیق نیست. توسعه آسیای شرقی جنبه های خاص خود را داشته است. از جمله این جنبه ها نقش بیشتر آموزش و تشکیل نیروی کار ماهر و برخورداری از رابطه ای دوستانه تر میان بازار و دولت است که رابطه ای است که بیشتر بر همکاری مبتنی است. اما هیچ کدام از این ها ویژگی های منحصر به فرد «ارزش های آسیایی» به شمار نمی آیند و چیزهایی نیستند که دیگر کشورها از تعقیب موفقیت آمیز آنها عاجز باشند. در نهایت هر چند که در گزارش جهانی فرهنگ چنین استدلال شده که تفکر و عمل توسعه تحت تسلط بی چون وچرای فرهنگ غربی قرار داشته، اما کشورهایی مانند ژاپن در بحبوحه جهانی شدن از الگوهای توسعه و فرهنگ خود دست برنداشته اند و به این ترتیب ژاپن و کشورهای آسیای شرقی، هم نظام های اقتصادی شان را نوسازی کرده اند و هم سنت ها و فرهنگ خاص خودشان را حفظ کرده اند. به هر صورت فرهنگ هر کشور هر گونه که باشد بر شکست ها و موفقیت های توسعه در آن کشور مؤثر است.»

این موارد نشان می دهد که ما هم می توانیم با فرهنگ خاص خود سریع تر در مسیر توسعه قدم برداریم. به شرط این که در ابتدا مؤلفه های فرهنگی ای را که منجر به توسعه اقتصادی می شود شناسایی کنیم و آنها را تقویت کنیم و در همه نیروی کار به شکل عادت درآوریم.

سوده راد می گوید: «یک محقق مصری که درباره تأثیر فرهنگ اسلامی بر کارآفرینی تحقیق کرده می گوید که آزادی انتخاب و آگاهی در اسلام بسیار مهم است. به طوری که در سوره بقره آمده که کار دین به اجبار نیست. همچنین وی می گوید که فرهنگ اسلامی، تلاش فردی قانونی را به عنوان راه مشروع کسب پول مورد توجه قرار می دهد و اشتغال به کار سخت و فعالیت های اقتصادی افراد و شرکت های کسب و کار را به عنوان الزام و تعهد می بیند. فضیلت های سختکوشی و زندگی زاهدانه ای که تنبلی را محکوم می کند نیز از ارزش های قوی در اسلام است. همچنین بازار آزاد و انجام کسب و کار توسط اسلام مورد تشویق قرار گرفته است. به طوری که وقتی از پیامبر اسلام پرسیدند بهترین شکل کسب کردن چیست او پاسخ داد کارکردن مرد با دستانش و هر فروش مشروع.»

وی درباره ارزش های فرهنگی ای که کشورهای دیگر مورداستفاده قرار می دهند، می گوید: «آنچه به نام معجزه اقتصادی ژاپن نامیده می شود، درواقع تمایل به سازگاری، اتفاق نظر، همکاری، شکیبایی و احترام زیاد به سنت، صلاحیت و نظم است و نقش دوست نیز که در تصمیم برای راه اندازی یک کسب و کار جدید اثبات شده منعکس کننده روحیه گروهی مشهور جامعه ژاپنی است.

در هند هم روحیه کار بسیار زیاد است و کارآفرینی علاوه بر کمک به کاهش فقر سبب رشد طبقه متوسط نیز می شود. در این کشور افراد با مقدار پول کم و کمبود منابع به خاطر همت زیاد از کارآفرین شدن نمی ترسند. اخلاق کار سخت کنفوسیوسی هم چینی ها را به سوی عقایدی هدایت می کند که معتقدند کارکردن زندگی کردن است.

از سوی دیگر نیاز به موفقیت که به عنوان یک ویژگی کارآفرینانه شناخته می شود در میان چینی ها که تلاش بیشتری در جهت موفقیت می کنند و منظم تر هستند حتی بیشتر از آمریکایی ها وجود دارد. اما به نظر می آید که در جامعه ایران تحول نظام شخصیتی تاکنون به گونه ای نبوده که بتواند در سطح خرد یعنی فردی شرایط لازم را برای توسعه اقتصادی - اجتماعی جامعه فراهم کند. در جامعه ما علی رغم وجود عناصر مثبت در فرهنگ آرمانی دینی که درآن به کار ارزش بسیار داده می شود و تأکید بر ارزش اکتسابی به جای انتسابی، ارزش هایی غلبه دارد که اخلاق کار و به تبع آن کارآفرینی را تضعیف می کند. موضوع دیگر این است که در کشور ما توزیع منابع نامتوازن است که حتی در مناسباتی ازجمله مناسبات پدر و دیگر اعضای خانواده دیده می شود.

ثروت، قدرت، منزلت و معرفت (اطلاعات) منابع ارزشمندی هستند که اگر به طور نامتوازن توزیع گردند امکان سرکوب یک طرف را از جانب طرف دیگر فراهم می آورند. همچنین در جامعه ما سطح فردگرایی پائین است که در نتیجه آن سرکوب افراد در صورت تخطی از قواعد بیش از جوامع با فردگرایی بالاست.

اینها نشان می دهد که ما ناچاریم همپای دیگر کشورها به نقش فرهنگ در توسعه اقتصادی بهای بیشتری بدهیم. در این صورت حتی می توانیم شکل های انحرافی جمع آوری ثروت نظیر قاچاق یا عضویت در شرکت های هرمی مثل گلدکوئیست را هم در کشورمان کنترل کنیم. چرا که عادات افراد و کنترل درونی می تواند مانع روی آوردن بسیاری از افراد به چنین روش هایی برای کسب درآمد باشد.

یکی از موارد دیگری هم که نشان می دهد ما کمتر در زمینه فرهنگ و رابطه آن با توسعه اقتصادی کار کرده ایم، نحوه حمایت از حقوق مالکیت معنوی است.

کشورهای پیشرفته به این نتیجه رسیده اند که توسعه و کار بدون حمایت از حقوق مالکیت معنوی ممکن نیست. در حالی که ما در کشورمان از این نظر در مراحل ابتدایی قرار داریم.در صورتی که فناوری فرهنگی به عنوان عامل توسعه اقتصادی جدی تر گرفته شود، حتی می تواند خودش به ابزاری درآمدزا تبدیل شود. چنان که فعالیت بنگاه های هنری و فرهنگی برای ارائه خدمات به کاری درآمدزا تبدیل می شود. هالیوود نمونه کاملی در این زمینه است. چرا که در عین درآمدزیادی که برای کشور آمریکا کسب می کند، فرهنگ این کشور را هم به کشورهای دیگر وارد می کند. چنانکه گفتیم کره ای ها هم با این نوع نگاه توانسته اند سریال های پرطرفداری درست کنند و مخاطبانی در خارج از مرزهایشان هم بیابند.

حمیده احمدیان راد