دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مشق شعر


مشق شعر

نسیم جعفری با وجود شعارهایی که در کتابش می دهد, نمی تواند با نگاهی خلاق و زنانه از دنیا و روابط آن توصیفی شاعرانه ارائه کند

«مشق آب‌ها را می‌نویسم» مجموعۀ شعرهای «نسیم جعفری» است که در ۱۵۲ صفحه، شامل ۵۵ قطعه، از سوی نشر «آهنگ دیگر» منتشر شده است.

این مجموعه پس از انتشار موفق به دریافت جایزه شعر زنان ایران (خورشید) شد و شاید همین اتفاق سبب روشن شدن آتش حاشیه‌ها و انتقادهایی به او شد و برگزیده ۲ دوره قبل همین جایزه خورشید بلافاصله جعفری را متهم به سرقت ادبی کرد که به طور مفصل در فضای مجازی و محافل ادبی مورد توجه قرار گرفت و همچنین یکی، دو روزنامه هم آتش‌بیار معرکه‌ای شدند که به قول بنفشه حجازی شاعر پیشکسوت و یکی از داوران جایزه خورشید، هیاهویی برای هیچ بود. در این فرصت و مجال کوتاه نمی‌خواهم من هم دوباره داستان سرقت ادبی را به میان بکشم و یکی را متهم و دیگری را تبرئه کنم بلکه به عنوان منتقد فارغ از همه حاشیه‌ها با کتابی روبه‌رو هستم که شاعر آن را به عنوان کسی که هم جوان است و هم به طور جدی شعر را دنبال می‌کند، می‌شناسم؛ شاعری که نخستین سروده‌هایش را در قالب یک کتاب با عنوان «مشق آب‌ها را می‌نویسم» منتشر کرده است و باید عیار آن را از نظر فرم، محتوا، تصویر، تکنیک، خلاقیت و... سنجید.

منتقدی که در این مجموعه به دنبال فرم و دیگر تکنیک‌های شعری باشد، همین ابتدا بگویم که چیز زیادی دستگیرش نمی‌شود و اصولا شعر جعفری شعری است محتوا محور که پایه و اساس آن را دغدغه‌های اجتماعی تشکیل می‌دهد:

«با بنفشه‌هایم جدی باش

آنها بروکرات‌های خوبی‌اند

و فکر نمی‌کنند یاس‌ها

«یک دوم قانون» هم نیستند» (ص۷۰)

همین نمونه کافی است تا ما بتوانیم درباره نسیم جعفری و آنچه به آن می‌اندیشد، قضاوت کنیم شاعری که به دنبال جدی گرفته شدن جنسیتش است و به تعبیری حق طلبی در جایگاه زنی معاصر مهم‌ترین پیامی است که او با رمزگذاری و گاه با استفاده از سمبولیسم به دنبال انتقال آن است.

اما قبل از این که وارد نقد جدی‌تر سروده‌های جعفری بشویم، باید این نکته را بگویم که در همین چند دهه گذشته، بسیاری از منتقدان و شاعران شناخته شده انتقادات جدی به شاعری مانند سهراب سپهری وارد می‌کردند و مهم‌ترین دلیلی که سهراب در مقطعی به کانون و سیبل حمله‌های منتقدان تبدیل شد؛ همین فقدان رویکرد اجتماعی و گاه سیاسی در اشعارش بود. به بیان دیگر، سپهری با این که در روزگار حیاتش از سوی بسیاری از منتقدان مطرح و بنام همان روزگار، مورد بی‌مهری و کم‌لطفی قرار گرفت، اما گذشت زمان نشان داد که شاعر شدن و راه یافتن به عمق جان و زبان مردم تنها به خیابان رفتن، ادای روشنفکری درآوردن، مصاحبه کردن و سر دادن شعارهای روشنفکری و اجتماعی و سیاسی نیست، همان طور که امروز زمان گواهی می‌دهد سپهری در حافظه جمعی مردم ماندگارتر است یا امثال سیاوش کسرایی‌ها؟

اگرچه قصد نفی و انکار حضور اجتماعی شاعر و نقش پررنگ او در جامعه به عنوان یک چراغ راهنما نداریم، اما اگر در طول تاریخ ادبیات از صدر آن، که آدم‌الشعرا رودکی بزرگ باشد تا همین امروز بگردیم و جستجو کنیم شاعری را نمی‌یابیم که شعرش در گرو و وامدار مستقیم رویدادها و حوادث باشد و راه به خلوت مردم هم برده باشد.

شعر این شاعران که من احترام فراوانی هم برای آنها قائل هستم، مانند همان رویدادها می‌گذرد و تنها و در بهترین حالت جایگاهش اگرچه رفیع، بلند و خاطره‌انگیز و تاریخ‌ساز، اما تنها در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی است نه در تاقچه‌ای یا گوشه‌ای در اتاقی آبی و خلوتی پر از تنهایی.

راه یافتن به خلوت و اتاق آبی مردم و سرودن کلماتی که همچون همان قطره اشک ناگهان سُر بخورد و روی گونه‌ای را نمناک کند انصافا از توصیف و انعکاس هزاران هزار رویداد دشوارتر است؛ نکته‌ای که در شعر سپهری بخوبی تجلی یافته و نسیم جعفری شاید به آن بی‌توجه بوده است. با همه این حرف‌ها ما فعلا با مجموعه‌ای از شاعری روبه رو هستیم که راهش و سمت و سوی فکری آثارش را انتخاب کرده است و خیلی نمی‌توان به آن خرده گرفت اما حداقل در همان چارچوب هم می‌توان شعرش را مورد ارزیابی قرار داد، بویژه از نظر جوهره شاعرانگی و خلاقیت چراکه مهم‌ترین آسیبی که در نمونه‌هایی از این دست گریبانگیر شاعر می‌شود، تنزل شعر در حد متن و بیانیه ادبی است. همه شاعران، معلول شعر هستند و شعر با وجود علت بودن، خود زاییده اتفاق و رخدادی است که ضمیر ناخوداگاه شاعر را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

آنچه بر شعر جعفری تاثیرگذار بوده است و عاملیت اصلی را دارد تصور حقی است که به اعتقاد شاعر در اجتماع مورد تهاجم قرار گرفته است؛ حقی اجتماعی مانند اندیشیدن و نوعی رفتار خاص که دلخواه شاعر است یا حقوق اقشار مختلف در برابر یکدیگر مانند حقوق زنان در اجتماع و البته حقوق بانوان بر مردان! که در این مجموعه بسیار پررنگ مورد پرداخت قرار گرفته است.

هر کدام از مواردی که به آنها اشاره شد، از نظر مبانی اجتماعی، حقوقی، فقهی، روان‌شناسی و... گستره وسیع و عنوانی پرطمطراق دارد، حال این سوال به میان می‌آید که شعر جعفری تا چه اندازه توانسته در حد و اندازه و قد و قواره این محتوا خودش را بالا بکشد. وقتی شاعری با این رویکرد ایدئولوژیک برنده جایزه شعر زنان ایران می‌شود، آن هم جایزه‌ای که کاملا خصوصی است و این خصوصی بودن و عدم حمایت دولتی را برای خودش یک امتیاز می‌داند، آن هنگام توقع من هم به عنوان مخاطب و منتقد بالا می‌رود و انتظارم این است که در سرزمینی که همواره شاعرانش به جای فیلسوفان و اندیشمندانش، وظیفه تولید فکر و جریان سازی اجتماعی و سیاسی را به عهده داشته‌اند، این شاعر چگونه از پس واژه‌ها برآمده و آنها را در استخدام شعر قرار داده که اینچنین از سوی همفکرانش مورد تقدیر قرار گرفته است.

نکته: گذشت زمان نشان داده است که شاعر شدن و راه یافتن به عمق جان و زبان مردم تنها به ادای روشنفکری در آوردن، مصاحبه کردن و سر دادن شعارهای اجتماعی و سیاسی نیست، همان طور که امروز زمان گواهی می‌دهد سپهری در حافظه جمعی مردم ماندگارتر است یا امثال سیاوش کسرایی‌ها؟

به این نکته آخر، مساله ناشر کتاب یعنی «آهنگ دیگر» را هم باید اضافه کرد که در طول این سال‌ها نشان داده است بیش از آن که کیفیت شعر برایش اهمیت داشته باشد، مسائل ایدئولوژیک و جهتگیری‌های فکری شاعر در اولویتش برای چاپ کتاب قرار داشته است و چه بسیارند شاعرانی به قول علی موسوی گرمارودی «اهل قبله» که آثارشان از نظر شعریت و جوهره شاعرانگی از سطح بالایی برخوردار بوده است، اما پاسخ منفی این نشر یا ممیزی‌های متعدد محتوایی را تجربه کرده‌اند.

حال تمام فرضیات قبل را کنار می‌گذاریم، مهم‌ترین عنصر برای رسیدن به جایگاه یک شاعر زن که ورودهای قوی اجتماعی داشته باشد، چیست؟

آیا موفقیت چیزی جز داشتن نگاهی زنانه، فردی اما با قابلیت همذات‌پنداری و تعمیم بالا و درک، زبان و بیانی متفاوت و متمایز است؟

با ورق زدن کتاب و کمی تامل متوجه می‌شویم به واقع نمی‌توان در این شعرها شاهد خلاقیت‌های شاعر در کشف و به تصویر کشیدن دنیا و روابط بر مبنای نگاهی زنانه بود و تقریبا از کشف زوایای جدید هم خبری نیست و هرچه شاهد هستیم، در این رابطه، نگاهی کلی یا دستمالی شده است:

«گل‌های دامنم

پای دشت را

به رختخوابم باز می‌کند» (ص۱۰۳)

در این نمونه‌ها شاعر با خود اندیشیده است که همین حضور دامن می‌تواند بار زنانگی را پر کند، حال آن که از این دست کارها بخصوص در یک دهه اخیر فراوان وجود دارد.

به باور من، نسیم جعفری هنوز تکلیفش را با «آن» شاعرانه اش روشن نکرده است و او پیش از آن که شعر بنویسد، به فکر سامان دادن و مدیریت اندیشه و حرف‌هایش هست.

آنچه بیش از هر موضوعی خودش را تحمیل می‌کند، نگاه کلیشه‌ای و سطحی شاعر است که با کمی به تاخیر انداختن معنا همراه شده است؛ شعری که با یک رمزگشایی ساده به شعار تبدیل می‌شود آن هم شعارهایی از جنس مقاله‌های ژورنالیستی و سخنرانی‌های انتخاباتی!

البته قطعا همه شعرهای نسیم جعفری را با یک متر و معیار نمی‌توان مورد حمله و انتقاد قرار داد؛ او شاعری است که وقتی کمی از آن دغدغه اصلی‌اش فاصله می‌گیرد و به آن زنانه و عاشقانه‌اش نزدیک می‌شود، قابلیت‌‌های چشمگیری از خود نشان می‌دهد، آنجا که عشق پرده، حجاب یا بهتر است بگوییم بهانه و دستاویزی می‌شود تا او نگاه اجتماعی‌اش را هم چاشنی کار کند:

«آسمان کوتاهی دارد این سرزمین

آدم‌هایش اما

به سیاره‌های دوردَست فکر می‌کنند»

یا در نمونه دیگر:

بیدار شو

بیدار شو عزیزم

من می‌ترسم

مرا ببوس

نفس‌هایت امنیت است...

میان شاعری که نفس‌های مرد محبوبش را امنیت خود می‌داند و این واقعیت را با لحن و بیانی شاعرانه و خلاق فریاد می‌زند، با شاعری که گرایشش به فمینیسم را با جوهره حداقلی از شعر می‌آمیزد، تفاوت از زمین تا آسمان است.

«تکه‌ای از تاریکی برمی‌داری

به چشم هایت می‌زنی

ابهت شب به هم می‌ریزد»

به نظرم، جعفری بیش از هر چیزی نگران ابهت شاعری‌اش در مقام یک زن روشنفکر امروزی است و این نگرانی در آشفتگی و شلختگی سطرهایی که او با همین دغدغه می‌نویسد، کاملا مشهود است.

اما در مجموع و با توجه به توانایی‌ها و استعداد ذاتی که جعفری در خیالپردازی، ایماژیسم و فضاسازی شاعرانه دارد، می‌توان منتظر شعرهایی دور از تکلف و گنده‌گویی‌های سیاسی و اجتماعی از او بود که در ارتباط با مخاطب هم موفق‌تر خواهند بود.

به نظرم، باید ما هم به عنوان یک مخاطب جدی حواسمان باشد فریب برخی سیاهنمایی‌های مفرط، اغراق‌های بی‌دلیل و مظلوم نمایی‌های ساده انگارانه در مورد نابرابری‌های اجتماعی را نخوریم چراکه باعث می‌شود یکباره بعضی آثار با حداقل ارزش‌های هنری و ادبی همراه با خالق آنها حتی در عرصه‌های بین‌المللی هم مطرح شوند که نمونه‌های آن را بخصوص در حوزه سینما بارها و بارها دیده‌ایم.

سینا علی‌محمدی