چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

مهار مستند در بستر کنترل کتابشناختی در محیط الکترونیکی


مهار مستند در بستر کنترل کتابشناختی در محیط الکترونیکی

تصوری وجود دارد که به موجب آن, مهار مستند و مهار کتاب­شناختی, یکسان و دو روی یک سکه­اند حداقل از نظر ظاهری, مهار کتابشناختی بدون مهار مستند ناممکن است

[این مقاله] مهار مستند و مهار واژگانی و جایگاه و کاربرد آن‌ها در فهرست‌نویسی نوین را تعریف می¬کند. رکوردهای مستند، فایل‌های مستند و کاربرد و اهداف هر یک را مورد بحث قرار می‌دهد. ایجاد رکوردهای مستند و منابعی که داده‌های مستند از آن جمع¬آوری می‌شود را توصیف می‌کند. درباره طرح¬‌های «فراداد‌ه‌ای» و نارسایی‌های متعدد و آشکار آن‌ها بحث می‌کند؛ به رابطه بین دابلین¬کور و خانواده استانداردهای مارک، و به این واقعیت که هر دو چهارچوب‌های استانداردی هستند که اولی ساده و دومی پیچیده و دقیق است اشاره می‌کند. جامعیت و مانعیت را به عنوان عناصر مطلوب در طرح¬های نمایه‌سازی و بازیابی مشخص می‌کند و آن‌ها را با مهار مستند در فهرست‌ها مرتبط می‌سازد. مشکلات فهرست‌نویسی اسناد و منابع الکترونیکی را بحث می¬کند و یک برنامه بین‌المللی در چارچوب «کنترل کتابشناختی جهانی» (UBC)، با استفاده از یک نظام بین‌المللی فهرست‌نویسی توصیفی و بر مبنای یک فایل مستند نام بین‌المللی را پیشنهاد می¬کند و به اقدام فوری درباره پیشنهادهای ارائه‌شده دعوت می‌کند.

● مقدمه

تصوری وجود دارد که به موجب آن، مهار مستند و مهار کتاب­شناختی، یکسان و دو روی یک سکه­اند. حداقل از نظر ظاهری، مهار کتابشناختی بدون مهار مستند ناممکن است. فهرست‌نویسی بدون نقاط دستیابی استانداردشده نمی‌تواند وجود داشته باشد و مهار مستند، سازوکاری است که از طریق آن به سطح لازم استانداردشدگی می‌رسیم. فهرست‌نویسی به بحث درباره ترتیب، منطق، عینیت، دلالت دقیق، و ثبات می­پردازد و باید دارای سازوکار­هایی باشد که این خواص را محقَق کند. نام، عنوان یا موضوع مشابه، هر بار که در رکورد کتابشناختی پدیدار می‌شوند، صرف نظر از این‌که چندبار ظاهر شوند، باید (چه در زبان طبیعی، چه در زبان­های ساختگی رده­بندی) نماد[۱] یکسانی داشته باشند. اگر رکورد­های دقیقی از هر نماد مستندشده، شکل­های متفاوت آن، و استنادهای قبلی و قواعدی که آن نماد بر اساس آن‌ها بنا نهاده شده است (مثلاً مهار مستند) موجود نباشد، دستیابی به استانداردسازی مطلوب و مورد نیاز مقدور نخواهد بود.

بیایید ابتدا به مبانی فهرست‌نویسی نگاهی بیندازیم. رکورد فهرست‌نویسی شامل سه بخش است:

- نقطه دستیابی،

- توصیف کتاب شناختی،

- امکان یا (امروزه) خودِ مدرک[۲]

نقطه دستیابی، کاربر را به رکورد راهنمایی می­کند؛ توصیف، این امکان را به کاربر می‌دهد که تصمیم بگیرد آیا مدارک مورد نظر همان­هایی هستند که فرد به دنبالش بوده؛ و مکان، کاربر را به مدرک مورد نظر وصل می­کند. این قاعده‌‌ای ساده و در عین حال عمیق، و مبنای تمامی فعالیت­های فهرست‌نویسی است. حتی «دابلین­ کور» نیز که خیلی جدید است، شامل نقاط دستیابی، عناصر توصیفی، و اطلاعات مربوط به مکان است. تمامی عناصر یک مدخل فهرست، استاندارد هستند. توصیف و مکان به شکل استاندارد ارائه می شود (در غیر این صورت، قابل درک نیست). استانداردهایی که در توصیف، مراعات می‌شوند (و مهم‌ترین آن‌ها، استانداردهای بین‌المللی توصیف استاندارد کتابشناختی[۳] هستند) و استانداردهای محلی برای تعیین مکان، در دایره شمول مهار مستند قرار نمی­گیرند. از این‌رو مهار مستند و مهار واژگان مربوط به آن، به نقاط دستیابی و استانداردسازی آن‌ها مربوط می‌شوند. نقطه دستیابی دو کارکرد اصلی دارد: امکان یافتن رکورد را به کاربر فهرست می­دهد، و رکوردهایی را که دارای یک ویژگی مشترک هستند گرد هم می­آورد[۴]. به منظور انجام کارکرد نخست، نقطه دستیابی باید استاندارد باشد (بدیهی است که کاربر همیشه باید Il gattopardo را زیر Tomasi di lampendusa ,Giuseppe [Gattopardo] بیابد، نه این که گاهی زیر نقطه دستیابی مذکور و گاهی زیر Lampendusa, Giuseppe Tomasi di و یا زیر ترجمه‌ها یا شکل‌های متفاوت عنوان). این همان چیزی است که به عنوان «مهار واژگان» شناخته شده، یعنی نمایش هر نام (شخصی یا تنالگانی)، عنوان قراردادی، فروست، و نشانه موضوع در یک قالب واحد و استانداردشده. دلیل این‌که چرا ما قوانین فهرست‌نویسی توصیفی داریم این است که هر فهرست‌نویس که از آن قوانین پیروی می‌کند باید- ‌به لحاظ نظری‌- در هر مورد به نتیجه یکسان و استاندارد دست یابد.

● رکوردهای مستند

مهار واژگان برای مهار مستند بسیار ضروری است، اما با این‌که مهم‌ترین اقدام در این زمینه است صرفاَ قدم اول به شمار می­آید. «رابرت برگر»[۵] مفهوم رکورد مستند را به محملی تشبیه می‌کند که حاوی نتایج فعالیت مستندسازی است[۶]. به بیان خلاصه، او می­نویسد که رکورد مستند دارای پنج جزء است:

- برای ثبت قالب استاندارد هر نقطه دستیابی،

- برای اطمینان از گرد هم آوردن تمامی رکوردها و نقاط دستیابی مشابه

- برای فراهم­آوردن رکوردهای فهرست‌نویسی استاندارد شده،

- برای مستند کردن تصمیمات اتخاذ شده و منابع آن‌ها در خصوص نقطه دسترسی،

- برای ثبت کردن همه شکل­های نقاط دسترسی، غیر از آن که به عنوان قالب اصلی انتخاب شده (مثل قالب­هایی که مرجع، از روی آن ساخته شده).

من هم مورد زیر را به آن‌ها اضافه می کنم:

▪ برای ثبت رویه‌ها و دیگر کاربرد‌های نقطه دستیابی استاندارد در راهنمایی فهرستنویسان.

در بسیاری از فهرست­های برگه­ای و فهرست­های پیش از اوپک [۷]، رکورد مستند وجود دارد اما تنها به صورت ضمنی و در قالب جزئیات خودِ مدخل­های فهرست. در فهرست­های پیوسته، آشکار بودن وضعیت رکوردهای مستند، پیوند داشتن آن‌ها به مدخل­های فهرست، و دربرداشتن حداقل عناصری که برای کارکردهای مذکور در بالا لازم است، مطلوب هستند. یعنی باید شامل موارد زیر باشند:

▪ نقطه دستیابی استانداردشده؛

▪ همه حالت‌هایی که ارجاع­های «نگاه کنید» از روی آن‌ها ساخته شده­اند؛

▪ یک ارتباط (ارجاع «نیز نگاه کنید») به همه رکوردهای مستند پیوندداده‌شده؛

▪ منابعی که نقطه دستیابی استاندارد، از آن‌ها مشتق شده؛

▪ سیاهه‌هایی از رویه‌ها و دیگر موارد استفاده قالب استاندارد.

علاوه بر این، در رکوردهای ماشینی پیشرفته، خود رکورد مستند با تمامی رکوردهای کتابشناختی وابسته به خود مرتبط است[۸]. پایگاه حاصل از گردآوری تمامی رکوردهای مستند مورد استفاده در فهرست، فایل مستند یا از نگاهی دیگر، اصطلاحنامه نامیده می‌شود.

● محتوای رکوردهای مستند از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

بدیهی است که محتوای رکوردهای مستند (شکل مستند، شکل­های متفاوت، پیوندها، و انواع مختلف یادداشت‌ها) از اهمیت بسیاری برخوردار است. در مواردی که تفاوت‌هایی وجود دارد، همیشه دلیلی برای انتخاب یکی از بین همه وجود دارد. عامل نخست در چنین انتخاب­هایی، قواعد فهرست‌نویسی مورد استفاده در ناحیه­ای است که فهرست‌نویسی در آنجا انجام می‌گیرد. از آنجا که ما قواعد فهرست‌نویسی جهانی نداریم (هر چند ویرایش ۲ قوانین فهرست‌نویسی آنگلو- امریکن[۹]، به یک جایگاه جهانی رسیده است)، سیاهه­های جهانی سرعنوان­های موضوعی یا نظام‌های رده­بندی جهانی نداریم، فهرستنویسان مناطق مختلف، حتی در مواردی که با جزئیات دقیقاً مشابه کار می­کنند، نتیجه­گیری­های کاملاً متفاوتی دارند. این جزئیات ترکیبی از امور عینی (جزئیات ارائه‌شده در خودِ مواد یا در منابع مرجع) و امور ذهنی (تفسیر فهرست­نویس از قواعد فهرست‌نویسی یا موضوع مدرکی که در دست فهرست‌نویسی است) می‌باشد.

در اینجا به برخی منابع که باید در ایجاد رکوردهای فهرست‌نویسی مورد توجه قرار گیرند اشاره می‌شود:

▪ فایل‌های مستند ملی و محلی موجود؛

▪ قواعد فهرست‌نویسی قابل کاربرد، سیاهه سرعنوان­های موضوعی، و ...؛

▪ مدرک در دست فهرست‌نویسی؛

▪ منابع مرجع (در عام‌ترین تعریف از این اصطلاح، یعنی هر منبعی که داده‌های مفیدی مهیا کند).

هر یک از این­ها باید نسبت به آن‌های دیگر مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرند. برخی منابع، حتی در درون یک دسته، اعتبار بیش‌تری نسبت به دیگر منابع دارند. هیچ منبعی را نمی­توان همیشه برجسته دانست. به عنوان مثال، زمانی که قواعد فهرست‌نویسی به فهرستنویس این اجازه را بدهد، می‌توان جزئیات پیداشده در منابع مرجع را جایگزین جزئیات ارائه‌شده در خود مدرک نمود. همچنین یک فایل مستند ملی ممکن است در یک مورد، و یک فایل مستند محلی (به دلیل دانش محلی ویژه) در مورد دیگری، معتبرتر باشند. در درون خودِ مدرک، ممکن است اطلاعات یافت‌شده در بخشی از آن با اطلاعات یافته‌شده در بخش دیگر مغایر باشد. بالاخره اینکه منابع مرجع، سلسله‌مراتب روشنی دارند. برخی ناشران نسبت به دیگران آثاری با کیفیت بهتر تولید می­کنند، و خیلی از منابع چاپی نسبت به اکثر منابع الکترونیکی معتبرتر هستند. نتیجه­ای که از تمامی این‌ها می­گیریم این است که به فرد فهرست‌نویسی نیازمندیم که بتواند این ابهام­ها را با مهارت، قضاوت درست، و حاصل تجربه­های خود از میان بردارد. «مهارت» در آگاهی از نوع ماده­ای که فهرست‌نویسی می‌شود، در آگاهی از قواعد حاکم بر فهرست‌نویسی، در آگاهی از تفسیرهای صورت‌گرفته از آن قواعد در گذشته، و در آگاهی از قابلیت کاربرد منابع مرجع و قوت و ضعف آن‌ها نهفته است. «قضاوت» درست به معنای توانایی ارزیابی تمامی این عوامل و اتخاذ تصمیم براساس روح موجود در قوانین است در زمانی که این قوانین از ادبیات مبهمی برخوردار هستند. «تجربه» در مجموعه آگاهی از قواعد، خط‌مشی‌ها، و رویه‌هایی نهفته است که در طول سالیان متمادی و بر اثر فهرست‌نویسی مواد فراوان به دست می‌آید. براساس سه مشخصه ذکرشده، فهرستنویس می‌تواند رکوردهایی تولید کند که واقعاًً مستند باشند و برای فهرستنویسان و کاربران کتابخانه، در سراسر جهان نیز مفید باشند.

● فراداده و مهار مستند

فراداده که معنای تحت‌اللفظی آن «داده‌هایی درباره داده‌ها» است (که در همین تعریف تحت‌اللفظی، فهرست‌نویسی واقعی را دربرمی‌گیرد)، برگرفته از خواست غیرکتابداران در جهت ارتقای بازیابی‌پذیری صفحات وب و دیگر منابع اینترنتی است. مفهوم اصلی فراداده این است که می‌توان در جستجوی پایگاه‌های اطلاعاتی، بدون اتلاف وقت و نیاز به فرایندهای پرهزینه فهرست‌نویسی استاندارد، به جامعیت و مانعیت مناسبی دست یافت (برای بحث درباره این موضوع به ادامه مقاله توجه کنید)؛ به عبارت دیگر، چیزی بین جستجوی متن آزاد در موتورهای جستجو (که سریع، ارزان و غیرمؤثر است) و فهرست‌نویسی کامل (که بعضی وقت­ها کند، نیازمند به نیروی انسانی زیاد، گران و بسیار مؤثر است) می‌باشد. با وجود تمامی تلاش‌ها برای رفع این تفاوت­ها، فراداده نه این است و نه آن و به همین دلیل نتوانسته است موفقیت کسب کند و این عدم موفقیت، معیاری است که تمامی نظام­های نمایه‌سازی و بازیابی باید با آن سنجیده ‌شوند. اگر پایگاه اطلاعاتی کوچک باشد، هر نظامی می‌تواند مفید واقع شود. معیار واقعی آزمایش پایگاه­های اطلاعاتی این است که آن‌ها چگونه با میلیون‌ها رکورد کار می‌کنند. فهرست­ها (حتی فهرست‌هایی در سطوح گسترده جهانی همانند پایگاه اطلاعاتی اُسی‌اِل‌سی[۱۰]) نشان داده‌اند که می­توانند کارآمد باشند. موتورهای جستجو، حتی آن‌هایی که مانند گوگل، نظام­های به ظاهر پیشرفته­ای دارند، به طور آشکاری در اداره پایگا‌ه‌های اطلاعاتی بزرگ، ناکارآمد هستند.

پس از مقالات فراوان و همایش­های متعدد (جریانی که برخی کتابداران فراری از حرفه نیز در آن شرکت داشتند)، یک محصول به ظاهر استاندارد توسط اُ‌سی‌اِل‌سی به نام «دوبلین کور»[۱۱] ایجاد گردید و به عنوان نمونه درخشانی از فراداده و آن­چه قادر است انجام دهد، معرفی شد. «دوبلین کور» شامل ۱۵ عنصر است که هر یک از آن‌ها معادل کم و بیش یکسانی در رکورد مارک[۱۲] دارد. همان­گونه که هر فهرست­نویس واقعی می­داند، مارک شامل بیش از ۱۵ فیلد اصلی و فرعی، به علاوه اطلاعات درج‌شده در فیلدهای ثابت رمزدار می­باشد. به علاوه، برای انواع مختلف انتشارات از کتاب‌ها و ادواری­ها تا منابع الکترونیکی، قالب­هایی از مارک وجود دارد که به تنوع نمادها [یعنی برچسب­ها، فیلدها و...] می­افزاید. آن‌هایی که از فراداده دفاع می‌کنند و- تلویحاً و صریحاً- بر این باورند که همه جنبه­های داده‌های کتابشناختی را می‌توان در ۱۵ دسته جا داد، توجهی ندارند که قالب­های مارک نتیجه بوالهوسی و هیجان­های یکباره فهرست­نویسان نیستند، بلکه برای پاسخگویی به ویژگی‌های واقعی انواع مدارک پیچیده به وجود آمده­اند. چیزی که ما در اختیار داریم، سیاهه ساده‌انگارانه (از خیلی جهات مبتدیانه) و کوتاهی از دسته­هایی [از موضوع یا برچسب] است که انتظار می­رود برای افرادی که فهرستنویس نیستند مورد استفاه قرار گیرد و جایگزین فهرست‌نویسی شود.

متون مربوط به فراداده با ارجاعاتی به «فهرست‌نویسی مارک» (عبارت جاهلانه‌ای که پوچی مفهومفراداده را نشان میدهد [۱۳]) پدید آمده است همان­طور که هر فهرست‌نویسی می­داند، مارک چهارچوب استانداردی برای حفظ اطلاعات کتابشناختی است. مارک، محتوی فیلدهایش را تعیین نمی­کند و تعیین آن را به استانداردهای محتوایی مثل قواعد فهرست‌نویسی آنگلو- امریکن، سرعنوان­های موضوعی کنگره[۱۵]، و ... واگذار می­کند. افرادی­که درباره «فهرست‌نویسی مارک» صحبت می­کنند آشکارا فکر می­کنند که فهرست‌نویسی فقط مسئله تشخیص عناصر یک رکورد کتاب‌شناختی بدون معین نمودن محتوای آن عناصر است. بر این اساس، روشن است که آن افراد واقعا نفهمیده­اند فهرست‌نویسی چیست. مهم‌ترین چیز درباره کنترل کتابشناختی، «محتوا» و ماهیت کنترل‌شده آن محتوا است و نه نشانه­های آن محتوا. در نتیجه، وقتی­که تمام جنجال­ها به پایان برسد و پیشروان و شاهان فراداده سخن خود را به پایان برسانند، ما می‌مانیم با پیشنهاد نامعقولی مبنی بر این که یک زیرمجموعه ۱۵ فیلدی از رکوردهای مارک- بدون تعیین چگونگی پرکردن آن‌ها توسط غیر فهرست‌نویسان- جایگزینی برای فهرست‌نویسی واقعی است. نکته این است که فراداده و دوبلین کور به مدت پنج سال به این شکل تهوع­آور مورد بحث قرار گرفته­اند و افراد معدودی به این نقص آشکار اشاره کرده­اند و این بحث، داستان آن پسربچه و پادشاه عریان را به یاد می اندازد[۱۶]. اما در این ماجرا، پادشاه- دست کم در حال حاضر- بدون لباس (یعنی محتوای کنترل شده) در حال قدم زدن است.

● مهار مستند و محتوای رکوردهای کتاب­شناختی

حتی اگر تعداد محدود و ماهیت دسته­بندی­های پیشنهادشده برای دوبلین کور و دیگر طرح‌های فراداده‌ای را نادیده بگیریم، آن‌ها فاقد مفاهیم مهار واژگان و عمل مستند- به عنوان ابزاری که واژگان مهارشده به مدد آن‌ها اجرا و نگهداری می‌شوند- هستند. با توجه به ساختارهای پیچیده رکوردهای کتابشناختی و نیاز به استانداردکردن محتوای آن‌ها، بدیهی است که دوبلین‌کور نمی‌تواند در پایگاه­های اطلاعاتی، در هر اندازه­ای که باشند، موفق باشد. دلالت‌‌های نامشخص برای موضوع، نام، عنوان، و فروست که تابع هیچ نوع استانداردسازی- از جمله مهار واژگانی- نیستند با رشد پایگاه اطلاعاتی، نتایج هرچه ناقص‌تری را ارائه می­کنند و وقتی پایگاه اطلاعاتی دوبلین کور در اندازه مناسبی ظاهر می‌شود، نتایج به‌دست‌آمده رضایتبخش‌تر از نتایج یک جستجو در فیلد متن آزاد در محیط وب، نخواهد بود.

● مانعیت و جامعیت[۱۷]

تمامی نظام­های بازیابی بر دو معیار مهم، یعنی مانعیت و جامعیت استوارند. در یک نظام کاملاً کارآمد، تمامی رکوردهای بازیابی‌شده دقیقاً با اصطلاحات جستجو مرتبط هستند (مانعیت ۱۰۰%) و تمامی رکوردهای مرتبط بازیابی می‌شوند (جامعیت ۱۰۰%). مثلاً اگر کاربری از طریق یک فهرست، آثار «اُسکار وایلد» [۱۸] را جستجو کند و فقط تمامی آثار او را که در کتابخانه موجود است بازیابی کند نه آثار دیگر را، این دو معیار به شکل کامل محقق شده‌اند. در دنیای واقعی، ممکن است که کتابخانه تعدادی از آثار «اُسکار وایلد» (مانند اشعار او در جُنگ­های ادبی، مقاله­های او در مجموعه‌هایی با چندین نویسنده) را داشته باشد که با جستجو از طریق فهرست بازیابی نشوند، ولی کاربر ممکن است انتظار داشته باشد که تمامی کتاب­ها، نمایش­نامه­ها، مجموعه­های نامه­ها و اشعار «وایلد» را بازیابی کند. همچنین ممکن است فردی انتظار داشته باشد که جستجو برای «وایلد» در یک فهرست کتابخانه­ای سازمان‌یافته، به دقت (مانعیت) بالایی دست یابد و تعداد مدارک بازیابی‌شده نامرتبط با این نویسنده، صفر یا خیلی کم باشد. این مطلب را با نتایج حاصل از جستجوی متن آزاد در موتورهای کاوش مقایسه کنید. حتی جستجوی ساده نام یک نویسنده، حتی برای نویسنده­ای که نام نسبتاً نامعمول دارد، نتایج نادرستی را به همراه خواهد داشت. به عنوان مثال برای استفاده در این مقاله، من جستجویی را با نام «مایکل گورمن» در گوگل انجام دادم. حدود ۷۷۱۰ مورد بازیابی شد. از ۱۰ یافته نخست (که گفته می‌شود مرتبط‌ترین‌ها هستند) سه تا مربوط به من بودند. مطالب دیگر ارجاع­هایی بودند به فیلسوفی با همین نام در شهر واشنگتن[۱۹]؛ مورخی در استنفورد[۲۰]؛ یک موسیقیدان ایرلندی[۲۱]؛ و یک مهندس مشاور در دنور، کلرادو[۲۲] تعداد ۷۷۰۰ مدخل باقیمانده نظم مشخصی نداشتند و برخی از آن‌ها حتی به فردی با نام «مایکل گورمن» نیز مربوط نبودند. این نتیجه عدم مهار مستند است. اگر هر مدخل گوگل فهرست‌نویسی می­شد، نام، عنوان و نقاط دسترسی موضوعی استانداردشده به آن اختصاص می‌یافت، به طوری که بیش از ۷۷۰۰ مدخل موجود، نظمی منطقی می­یافت و همه مدخل­های مربوط به هر «مایکل گورمن» با هم دسته­بندی می­شدند و از مدخل­های مربوط به «مایکل گورمن»های دیگر متمایز می­شدند. به عبارت دیگر در چنین حالتی جستجوگر از شانس معقولی برای تشخیص مدخل­های مربوط به «مایکل گورمن» که او به دنبال آن‌ها است برخوردار است (مانعیت) و تمامی مدخل‌های دارای آن خصوصیت را تشخیص می‌دهد (جامعیت).دو چیز مسلم است

نظامی که دارای مهار مستند است به طور آشکاری برتر از نظام فاقد مهار مستند است. در واقع، حالت دوم را به سختی می‌توان یک نظام نامید، زیرا نتایج جستجو تقریباً غیر قابل استفاده هستند. جستجوگر با هزاران رکورد بدون نظم و بدون وجه مشخصه چه می‌تواند بکند؟ نکته بدیهی دوم این‌که مهار واژگان و مستندی که برای جستجو در نظام گوگل لازم است، بسیار وقت­گیر و گران خواهد بود. این دو عامل، هسته اصلی دشواری کار «فهرست‌نویسی وب» و اعمال کنترل کتابشناختی بر اینترنت و وب است. اگر بخواهیم از مانعیت و جامعیت در جستجوها مطمئن باشیم، باید مهار واژگانی داشته باشیم، اما نمی­توانیم این کنترل را به انبوه مدارک حاشیه­ای، موقتی، و بی­ارزش وب گسترش دهیم. پس چاره چیست؟

● راه­حل­ها

اولاً، من معتقدم که ما یا باید کلِ ایده فراداده را به عنوان چیزی که هیچ سودمندی در پایگاه­های اطلاعاتی بزرگِ مورد استفاده کتابداران و کاربران کتابخانه ندارد، رها کنیم، یا این که طرح­های فراداده­ای را به قابلیت­های رکوردهای کتابشناختی سنتی اضافه کنیم. ایده کنار گذاشتن فراداده ایده جالبی است، حتی اگر تنها به این دلیل بدیهی باشد که (همان­طور که اخیراً به طور عملی ثابت شده است) چنین طرح­هایی تنها در پایگاه­های اطلاعاتی کوچکی که منابع تخصصی را دربرمی‌گیرند موفق هستند. اما ایده غنی‌سازی فراداده به منظور منطبق کردن آن با استانداردهای فهرست‌نویسی، شاید از لحاظ روانشناختی و سیاسی جذاب‌تر باشد. با این همه، تعدادی افراد و سازمان­های بانفوذ، در طرح­ها و برنامه­های فراداده مشارکت دارند یا از آن حمایت می­کنند و دشوار است تصوّر اینکه آن‌ها با واقعیت مواجه شوند و اظهار کنند که تا آنجا که به کتابخانه­ها مربوط می‌شود، فراداده بی اثر است.

معضلی که چنین سازمان‌هایی با آن مواجه هستند، به گونه­ای شسته و رفته در گزارش کتابخانه دانشگاه کرنل [۲۳]درباره مشارکت آن‌ها در پروژه «کورک» (فهرست‌نویسی پژوهشی تعاونی)[۲۴]که یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های فراداده­ای است، شرح داده شده است:

بسیاری از کارکنان از فرم گزینش کاغذی که در حال حاضر به منظور گردآوری اطلاعات برای فراهم‌آوری و فهرست‌نویسی استفاده می­کنیم ناراضی هستند و واداشتن کارمندان بخش خدمات فنی به این که در توصیف هر منبع اینترنتی از صفر شروع کنند نیز بی­فایده است. اما اگر گزینشگران و کارکنان بخش مرجع شروع به ایجاد رکوردهای اولیه نمایند، از نظر محتوای رکوردها، چقدر می­توان از آن‌ها انتظار داشت؟ آیا باید به دانشجویان و کارکنان فراهم‌آوری آموخت که از «کورک» و «دوبلین کور» برای دستیابی به رکوردهای اولیه استفاده کنند؟

در رابطه با مبحث بالا، ما مطمئن نیستیم که چگونه مجموعه عناصر دوبلین کور را پیاده کنیم. آیا باید رهنمودهایی در این زمینه وجود داشته باشد؟ آیا می‌شود بر سر برخی رهنمودهای بنیادی برای محتوای رکوردهای دوبلین کورِ دانشگاه کورنل، در طرح کورک توافق­هایی حاصل نمود (مانند آنچه کتابخانه دانشگاه مینه­سوتا انجام داده است)؟ ما مطمئن هستیم که نمی­خواهیم از دوبلین کوری استفاده کنیم که خسته­کننده، وقت­گیر یا پیچیده باشد؛ از این رو اگر رهنمودهایی داشته باشیم، یادگیری و استفاده از این رهنمودها، باید ساده و روشن باشد.[۲۵]

نکته این است که استفاده از افرادی که مهارت و تجربه فهرست­نویسان را ندارند برای تکمیل الگوهای فراداده‌ای، لزوماً منجر به ایجاد پایگاه­های اطلاعاتی نامناسب و غیر قابل استفاده می‌شود. دیگر واقعیت مسلم این است که فهرست‌نویسی واقعی نیز ضرورتاً وقت­گیر و پیچیده است. دنیای اطلاعات و دانش مضبوط، پیچیده است و شمار این پیچیدگی­ها نامحدود است. تصور نظامی که بدون داشتن «رهنمود»های لازم (یعنی قواعدی که ماهیت و شکل محتوای رکوردها را نشان دهند) امکان بازیابی مناسب اطلاعات مرتبط را فراهم کند، ناممکن است. در نهایت نمی­دانم آیا این حقیقت به ذهن افراد درگیر در طرح­های فراداده­ای خطور می­کند یا نه، که فهرست‌نویسی با کیفیت بالا و در عین حال ارزان ناممکن است؛ اما از این می­ترسم که قبل از آن، ما فرایند طولانی و پرهزینه آموزش و بازآموزی را طی کنیم، و ناکارآمدی پایگاه­ داده‌هایی را تجربه کنیم که رکوردهای فاقد استاندارد و مهار مستند را در خود جای داده­اند.

دومین راه­حل در بررسی عمیق و کامل ماهیت مدارک و منابع الکترونیکی نهفته است. ما نمی­توانیم و نباید تمامی منابع الکترونیکی را فهرست‌نویسی کنیم، چرا که در دنیای چاپی، میلیون­ها مدرک فرعی و موقتی را فهرست کرده­ایم. مشکل این است که چگونه منابع الکترونیکی دارای ارزش ماندگار را پیدا کنیم، و بعد از این که فهرست‌نویسی شدند، چگونه آن‌ها را نگهداری کنیم. این‌ها سؤال­های عمیق و پیچیده­ای هستند که به سادگی پاسخ داده نمی‌شوند، اما برای پیشرفت ما در امر دسترس‌پذیرکردن منابع و مدارک الکترونیکی برای تمامی کاربران کتابخانه، ضروری‌اند.[۲۶]

● به سوی کنترل کتابشناختی جهانی

[۲۷]هدفی که در پشت «کنترل کتابشناختی جهانی» نهفته این است که هر مدرک در کشور خاستگاه آن، فقط یک بار فهرست‌نویسی شود و نتایج آن فهرست‌نویسی در تمام جهان دسترس­پذیر شود. اگر چه اکنون به تحقق این هدف آرمانی از هر زمان دیگری نزدیک‌تر شده­ایم، اما هنوز فقدان دو عامل حیاتی در آن مشهود است: یکی قواعد فهرست‌نویسی (و سیاهه سرعنوان­های موضوعی) مورد پذیرش جهانی و دیگری یک فایل مستند بین‌المللی. تنها یک راه برای دسترسی به این ابزارها و به تبع آن، تحقق کنترل کتابشناختی جهانی وجود دارد.

نخست ما باید قواعد فهرست‌نویسی برای نقاط دسترسی داشته باشیم که دارای واژه‌بندی یکسانی در هر زبان باشد (ما به توافق بین‌المللی درباره عناصر توصیفی در قالب استانداردهای آی.اِس.بی.دی. رسیده‌ایم). از ملزومات چنین قواعدی این است که صرفاً از قواعد عمومی و مورد توافق گسترده‌ای تشکیل شده باشد که بتواند بر تفاوت‌های فرهنگی و زبانی فائق آید. برای مثال، ما همه می­توانیم توافق کنیم که در برخی شرایط مشخص، شکل سرشناسه برای شخص باید در برخی موارد مشخص‌شده بر مبنای پرکاربردترین نامی که از آن فرد در انتشارات متعلق به او یافت می‌شود، و در موارد دیگر بر مبنای رایج‌ترین شکل از نام که در منابع مرجع درج شده است، باشد. به همین منوال، می­توانیم توافق کنیم که مدخل مستقیم نام تنالگان‌ها ارجحیت دارد و بر سر مواردی که تنالگان‌ها می‌توانند به عنوان «مؤلف» آثار منتشرشده‌شان به شمار آیند، به توافق برسیم. به جای اینکه از اول شروع کنیم، می­توانیم به عنوان یک مبحث عملی، از قواعد عمومی بخش ۲ قواعد فهرست‌نویسی آنگلو- امریکن، ویرایش ۲ به عنوان مبنای بحث‌ها­ درباره قواعد جهانی استفاده کنیم.

دوم اینکه ما باید یک فایل مستند جهانی تأسیس کنیم که در آن هر فرد، تنالگان، عنوان قراردادی، و موضوع، (بر مبنای ایده­ای که در آی‌اِس‌بی‌اِن[۲۸] مورد استفاده قرار گرفته) با یک شماره مشخص شده باشد و آن شماره مشخص‌کننده رکوردی باشد که در آن، شکل استاندارد نام یا عنوان، با همه ویژگی‌های زبانی و فرهنگی متفاوت آن، قابل بازیابی باشد. یک مثال ساده آن چنین است، که شاعر رومی با نامQuintus Horatius Falccus، در کشورهای انگلیسی­زبان به نام Horace، و در ایتالیا به نامQuinto Orazio flacco و نیز Orazio شناخته می‌شود. رکورد این شاعر در فایل مستند جهانی، هر چهار شکل نام او (و نیز تمامی نام­هایی که او با آن نام­ها در زبان‌های دیگر شناخته می‌شود) را در بر خواهد داشت و شکل مرجح نام او در زبان­های انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی، فرانسوی و... را هم نشان خواهد داد (به پیوست نگاه کنید).

در انتقال رکوردها، تنها نمادِ عددی خنثای نام یا عنوان، در فیلد مربوطه در رکورد مارک اضافه خواهد شد. مثلاً یک رکورد مارک برای کل آثار «هوراس» که در فلورانس [۲۹]منتشر شده، اطلاعات زیر را در بر خواهد داشت:

۱۰۰ #a ۳۲۱۷۰-۹۹

۲۳۰ #a ۹۷۲۸۸-۷۳

که پس از انطباق با فایل مستند جهانی، در کتابخانه­های انگلیسی، آمریکایی، کانادایی، و ... به این شکل:

- Horace

- [Works]

و در یک کتابخانه ایتالیایی به شکل زیر نمایش داده خواهد شد:

- Orazio

- [Opere]

با این روش، قاعده فهرست‌نویسی جهانی، سرشناسه را براساس رایج­ترین شکل نام در منابع مرجع در زبان‌ها و فرهنگهای مختلف تعیین می­کند و با ارائه عنوان قراردادی “Works” یا هر عبارت مناسب دیگری در زبان مورد نظر، آن‌ آثار را کنار هم گرد می­آورد. فایل مستند جهانی، امکان جابه‌جایی رکورد­ها را فراهم می­کند به گونه­ای که هم منطبق با قواعد فهرست‌نویسی باشد و هم تمهیدات مربوط به تفاوت­های زبانی و فرهنگی به شیوه‌ای بی‌طرفانه در آن پیش‌بینی شده باشد.

● نتیجه‌گیری

مهار مستند در فعالیت­هایی که ما با عنوان فهرست‌نویسی از آن یاد می­کنیم، نقش اساسی و حیاتی دارد. فهرست‌نویسی- به معنای تجمیع منطقی داده‌های کتابشناختی در قالب رکوردهای قابل استفاده و بازیابی- فعالیتی است که کتابخانه را به تعقیب ماموریت‌های اصلی خود در ارائه خدمات و دسترسی آزاد و رایگان به تمامی اطلاعات و دانش مضبوط، قادر می­سازد. ما بدون معماری کتابشناختی، نمی­توانیم خدمات کتابخانه­ای واقعی داشته باشیم و بدون مهار مستند هم نمی­توانیم معماری کتابشناختی داشته باشیم. این نکته، بسیار ساده و بسیار عمیق است.

پی‌نوشت‌ها

[۱]. Gorman, M. ۲۰۰۴. Authority control in the context of bibliographic control in the electronic environment. In Authority control in organizing and accessing information: definition and international experience, ed. A. G. Taylor and B. B. Tillett, ۱۱-۲۱. New York: Haworth Information Press. http://www.sba.unifi.it/ac/relazioni/gorman_eng.pdf (accessed April ۲۰, ۲۰۰۶).

[۲]. Denotation

۳. در نظام­هایی که دسترسی به مدارک و منابع را مهیا می­کنند، «مکان» عبارت است از مکان‌یاب یکسان منبع (URL) یا چیزی شبیه به آن که با کلیک کردن بر روی آن، کاربر را به اصل منبع یا مدرک متصل می­کند.

[۴]. International Standard Bibliographic Description (ISBD)

[۵]. Burger, Robert H. Authority work. Littleton, Colo.: Libraries Unlimited, ۱۹۸۵. p.

[۶]. Robert Burger

۷. من بیش از ۲۵ سال به دفاع از این نظام مدون پرداخته‌ام. به عنوان مثال نگاه کنید به:

Gorman, Michael. Authority files in a developed machine system. In What’s in a name / ed. and comp. by Natsuko Y. Furuya. Toronto: University of Toronto Press, ۱۹۷۸. pp. ۱۷۹-۲۰۲.

[۹]. Online Public Access Cataloges (OPACs)

۹. نمونه‌های بسیاری هست که از جمله می‌توانید نگاه کنید به:

Weibel, Stuart. CORC and the Dublin Core. OCLC newsletter, no.۲۳۹ (May/June ۱۹۹۹)

[۱۰]. Anglo American Cataloguing Rules (AACR۲)

[۱۱]. Online Computer Library Center (OCLC)

[۱۲]. Dublin Core (DC)

[۱۳]. Machine Readable Cataloging (MARC)

[۱۴]. CORC at Cornell; final report. http://campusgw.library.cornell.edu/corc

[۱۵]. Library of Congress Subject Headings (LCSH)

۱۶. اشاره به داستان رِندی است که خود را به دروغ خیاط زبردستی به پادشاهی معرفی کرد و ادعا کرد که بهترین لباس را برای پادشاه خواهد دوخت و چنان پادشاه و اطرافیان را فریب داد که پادشاه را عریان، در بین مردم روانه ساخت و به او قبولاند که لباسی زیبا و فاخر به تن دارد. اطرافیان هم برای خوش­آمد پادشاه دم بر نیاوردند. بچه­ای به هنگام عبور پادشاه او را دید و بانگ برآورد که پادشاه لخت است و تازه پادشاه متوجه شد که چه فریبی خورده است. (مترجمین)

[۱۷]. Precision and Recall

[۱۸]. Oscar Wilde

[۱۹]. Washington, DC

[۲۰]. Stanford

[۲۱]. Irish

[۲۲]. Denver, Colorado

[۲۳]. Cornell University

[۲۴]. Cooperative Research Cataloging Project (CORC)

[۲۵]. CORC at Cornell; final report.

http://campusgw.library.cornell.edu/corc/.

۲۶. برای مشاهده بررسی گسترش‌یافته‌ای از این مقوله نگاه کنید به:

[۲۶]. Gorman, Michael. The enduring library. Chicago: ALA, ۲۰۰۳. Chapter ۷

[۲۷]. Universal Bibliographic Control (UBC)

[۲۸]. International Standard Book Number (ISBN)

[۲۹]. Florence