دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

به کار بقیه کار داشته باشیم


به کار بقیه کار داشته باشیم

کار داشتن به کار دیگران اعتیادآور است نمی شود به کسی گفت با کار بقیه کار نداشته باش, کار راحتی نیست و خیلی هم نرمال نیست, همه به نوعی به کار هم کار دارند اگر هم کار هستند, اگر دوست, اگر شریک به طور قطع با هم کار دارند

کار داشتن به کار دیگران اعتیادآور است. نمی‌شود به کسی گفت با کار بقیه کار نداشته باش، کار راحتی نیست و خیلی هم نرمال نیست، همه به نوعی به کار هم کار دارند. اگر هم‌کار هستند، اگر دوست، اگر شریک به‌طور قطع با هم کار دارند. اگر کسی در کانون توجه است مانند یک بازیگر یا هنرپیشه یا خواننده، حتما" همه با او کار دارند اما اگر سیاست‌مدار باشد، دیگر همه باید با او کار داشته باشند چرا که رأی گرفته و نظرات و کارها و رفتار و گفتار او در زندگی همه مؤثر است. یک مرز باریک هست که باید «کار داشتن» و «کار نداشتن» را از هم جدا کرد.

می‌شود به امور کاری یک سیاست‌مدار پرداخت اما زندگی خانوادگی او باید از این قاعده بیرون باشد. دلیلی هم ندارد که کسی بخواهد آن‌را بداند‌. یک عده‌ای اصلا" عاشق این هستند که کسی کار به کارشان داشته باشد. بازیگران و هنرپیشه‌ها و خواننده‌ها می‌دانند که همه‌ی آن‌ها را می‌شناسند و به قولی هر جا بروند تابلو هستند اما کارهایی می‌کنند که مثل بمب در همه جا منفجر می‌شود. یک بازیگر یا هنرپیشه یا مجری تلویزیونی اگر برود در یک میهمانی و کاری عجیب بکند همه خبردار می‌شوند. اگر دعوا کند و درگیر شود خبر آن همه جا می‌پیچد. آن‌ها همه می‌دانند و تأکید می‌کنم همه می‌دانند که شناخته شده هستند و هر کاری بکنند همه خبردار می‌شوند.

● به کار بقیه کار داشته باشیم، اما...

یک مسئله‌ی خیلی مهم این است که ما می‌توانیم به کار بقیه کار داشته باشیم به شرط آن‌که پیش شرط آن‌را انجام داده باشیم یا حداقل هیچ‌گاه از آن غافل نشویم. می‌شود به کار همه کار داشت و شرط آن این است که خودمان اول به خودمان کار داشته باشیم. خیلی راحت است که بنشینیم گوشه‌ای و بگوییم فلانی این گونه است، آن یکی این گونه رفتار می‌کند پس حتما" با خانه و خانواده‌اش مشکل دارد. آن یکی این گونه حرف می‌زند در نتیجه تریبت خانوادگی خوبی نداشته، فلانی قابل اعتماد نیست به این دلیل که پیشینه‌ی خوبی ندارد. نمونه‌های آن بسیار و بسیارند و هیچ‌کس نیست که از این قاعده مستثنی باشد. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید من این گونه نیستم. شاید کسی بلند نگوید؛ البته اما همه می‌دانند که این کار را کرده‌اند. اگر کار داشتن به کار دیگران نقد امور آنان است، دیگر نقد کردن حد و مرز و قواعد خودش را دارد.

کریشنا مورتی می‌گوید: "نقدی که از ذهن نگذشته باشد و تحلیل و آزمایش و سبک و سنگین نشده باشد، خود در زندگی ظاهر می‌شود."

می‌توان گفت فلانی بازیگر خوبی نیست، اما هرکسی نمی‌تواند این را بگوید. یک بخشی از آن سلیقه‌ی شخصی است در نتیجه آن‌را باید درست گفت. می‌توانیم بگوییم من از بازی فلان بازیگر خوشم نمی‌آید یا این‌که من فلان موسیقی را نمی‌پسندم و باب طبع من نیست. این را دیگر نمی‌توان نقد کرد و بر سر آن هم نمی‌شود بحث کرد. موضوعی کاملا" شخصی و سلیقه‌ای است و حتی بر اساس آن نمی‌توان قضاوت کرد.

مردم موجوداتی هستند پیچیده با تضادهای خاص خودشان. باید به آن احترام گذاشت و از آن گذشت. در نتیجه اگر کسی بدون لحاظ سلایق شخصی نظر بدهد، آن نظر وزن ندارد. در نتیجه بهتر است یا پسوند این‌که «این نظر شخصی من یا سلیقه‌ی من است» را به آن چسباند. اگر نقد می‌کنیم تا به قولی حیاط خلوت خودمان را مخفی نگه داریم، این دیگر آفت است و یک نوع دلیل برای عقب ماندن و رشد نکردن و پیشرفت نکردن. کار داشتن به کار دیگران بدون این‌که به کار خودمان کار داشته باشیم نتیجه‌اش این است که پس از مدتی دقیقا" ما کارهایی که منتقد آن هستیم را انجام می‌دهیم. دلایل مختلفی بر این هست که چرا این اتفاق می‌افتد از جمله «کریشنا مورتی» که می‌گوید: "نقدی که از ذهن نگذشته باشد و تحلیل و آزمایش و سبک و سنگین نشده باشد، خود در زندگی ظاهر می‌شود." دلیل آن هم این است که به محض این‌که شما به آن می‌اندیشید جای آن‌را در زندگی خود باز کرده‌اید، اگر هم شروع کنید به صحبت از آن، دیگر انرژی خود را هم بر آن متمرکز کرده‌اید در نتیجه دیر یا زود آن اتفاق برای شما هم رخ می‌دهد.

مردم موجوداتی هستند پیچیده با تضادهای خاص خودشان. باید به آن احترام گذاشت و از آن گذشت. در نتیجه اگر کسی بدون لحاظ سلایق شخصی نظر بدهد، آن نظر وزن ندارد.

او توصیه می‌کند به امور دیگران کار نداشته باشید و به جای آن بر امور خودتان متمرکز شوید، به‌ویژه اگر این امور منفی یا تخریبی باشد. به زبان ساده‌تر، تحقیق در ناکامی دیگران، همان ناکامی را برای شما بارمی‌آورد. از نقطه نظر اخلاقی، ایراد این کار و کار داشتن به کار دیگران این است که یک فرآیند غیر عادی پیش می‌آید که اسم آن هست البته به زبان همه فهم خودمان اعتیاد.

کار داشتن به کار دیگران اعتیادآور است و اعتیادی است که مانند همان اعتیاد به مواد مخدر خانمان‌سوز است و خانمان‌برانداز. خانمان‌سوز از این نظر نه که تصویر یک فرد معتاد با سوزن و سرنگ و آن رفتار خاص در نظرمان مجسم شود که از نوع بدتر آن، یعنی این‌که تا به خود بیاییم، می‌بینیم که داریم از صبح تا شب درباره‌ی بقیه و کار و رفتار و گفتار و لباس پوشیدن و همه چیز آن‌ها صحبت می‌کنیم. کمی با خودمان صادق باشیم، چقدر در شبانه‌روز برای خودمان داریم؟ اگر شاغل هستیم که حدود هشت ساعت حداقل سر یک کارمان هستیم، یک یا دو ساعت صرف رفتن به سرکار و برگشتن می‌کنیم، آن هم با احتساب دوش گرفتن و آماده شدن و لباس پوشیدن و خوردن غذا، اگر کار دوم یا سوم داریم که دیگر به مراتب این وقت کم‌تر است، اگر دانشجو هستیم و درس می‌خوانیم هم همین‌طور، حتی اگر خانه‌دار هستیم، کلی وقت صرف کار خانه می‌کنیم. از طرفی حدود هفت یا هشت ساعت هم که صرف خواب می‌کنیم. می‌ماند سه یا چهار ساعت وقت نسبتا" مفید در روزهای عادی یا چند ساعت بیش‌تر در روزهای تعطیل.

اگر عادت به نشستن پای تلویزیون و دیدن برنامه‌های تلویزیونی و سریال و اخبار را هم حساب کنیم، واقعا" وقتی برای خودمان نمی‌ماند، حالا آن وقت اندک را صرف چه کاری کنیم بهتر است؟ باز هم شاید مشکل این نباشد که کمی فضولی در کار دیگران بکنیم، بدبختی بزرگ زمانی حاکم می‌شود که یک دگرگونی عمده در زندگی ما رخ می‌دهد. این دگرگونی آدمی دیگر از ما می‌سازد، طوری که شاید حتی خودمان هم خودمان را نشناسیم. آن‌هم زمانی است که شروع کنیم درباره‌ی دیگران قضاوت کردن و حکم صادر کردن. دیگر تقریبا" هیچ جای رشدی درون خودمان باز نگذاشته‌ایم.

هرکسی خوبی‌هایی دارد و بدی‌هایی دارد که نشان می‌دهد. شما چطور؟ بهتر نیست که فکر کنید شما کدام بخش از خود را به دنیا نشان می‌دهید؟ به کار خود کار داشته باشید. کمی آرامش، کمی تمرکز، کمی تحقیق در خود. بقیه زندگی خود را می‌کنند شما هم زندگی خودتان را. کسی بر اساس گفته‌ها و نظریات دیگران زندگی نمی‌کند. به کار خود کار داشته باشید. حداقل در زندگی خود را بهتر از همه می‌شناسید. این ارزشش را دارد.

منبع: روزنامه‌ی تفاهم