جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
مجله ویستا

سودای پر كردن و خانه ای كه آنها دوست دارند


سودای پر كردن و خانه ای كه آنها دوست دارند

همه چیز را پركن خلا ء را بپوشان اندیشه مكن بی واسطه مصرف كن و دست آخر, همیشه لذت ببر آن هم در موثرترین و ضربه پذیرترین نهاد اجتماعی بورژوازی خانواده عمارتی فرسوده و افسرده كننده است

۱) شبكه ۳، تا گذشته‌ای نه چندان دور سر شب، حول و حوش ۸ ، در ساعتی كه احتمالا‌ پربیننده‌ترین ساعت تماشای تلویزیون است و باز احتمالا‌ درصد زیادی سر میز یا سفره شام، تماشای تلویزیون را برای پر كردن سكوت به تحمل آن ترجیح می‌دهند، برنامه‌ای آموزشی پخش می‌كرد به نام <اكنون خانه ما.>

این برنامه نمودار یك خانواده برژوای تهرانی است؛ یك زن و شوهر نسبتا جوان و البته پخته، مهربان باهم، مرتب و تر و تمیز و اغلب اوقات مشغول مطالعه (تبلیغ برای بالا‌ بردن سطح فاجعه سرانه كتابخوانی)! كه برای انجام رسالت اجتماعی و تجسم شعار <دو فرزند كا فی است>، تنها دو فرزند دارند: یك پسر و یك دختر؛ و هر دوی آنها هم باز مرتب، تر و تمیز و تا حدی <تو دل برو> به نظر می‌آیند. دكوراسیون خانه مدرن و برژوا مابانه، با دارا بودن همان سادگی ذاتی و به دور از شلوغكاری‌های خرده بورژوازی است. رنگ‌آمیزی و فضای خانه كاملا‌ یكدست و آرام است و همه چیز باید فقدان تنش را تداعی كند. وجود روان‌شناس تلویزیونی معروفی هم به عنوان بازیگر پشت میزنشین و در سایه، شمایل مجسم‌شده روح روانكاوی مدرن بورژوازی بر محیط خانواده و مهر تاییدی بر این حكم فرویدی است كه <لذت یعنی فقدان تنش.> حتی صدای پدر و مادر از حد خاصی بالا‌تر نمی‌رود تا این آرامش به هیچ‌وجه دستخوش بحران نشود. اما به طرز شگفت‌آور و ناسازه‌گونی در لحظاتی كه حتی سكوت كامل حكمفرماست و كسی قرار است فكر كند یا به كردار بد خود واقف شود هیچ خلا‌یی احساس نمی‌شود؛ در این لحظات بطرز مشمئزكننده‌ای لبخند <رضایت> بر لبان یكی از بازیگران (احتمالا‌ والدین) نقش بسته كه انگار در ذهن تكراركنان دستور سوپر - اگو را واگویه می‌كند: <از هر لحظه‌ات لذت ببر>!، روال زندگی این خانواده تهی از تنش است. ‌

۲) برخورد پدر یا كردار ناپسند پسر مثال ژیژگ را در مقایسه پدر پست‌مدرن و پدر سنتی یادآوری می‌كند. در یكی از قسمت‌های سریال، پسر مشغول نقاشی روی دیوار است. پدر پس از مشورت آهسته‌ای با مادر، لبخند بر لب و البته متفكر و حق به جانب، رو به پسر می‌كند و می‌گوید: <فلا‌ن جان! اگر نقاشی دوست دارین بكشین فكر می‌كنم بهتره از دفتر نقاشی استفاده كنین. من و مادرتون نمی‌تونیم این رفتار شمارو بپذیریم. البته من و مامان می‌دونیم كه شما نقاشی كردن رو دوست دارین اما دیوار ... (ادامه می‌دهد.>) همان‌طور كه ژیژگ هم اشاره می‌كند پدر سنتی صادقانه‌تر رفتار می‌نماید. او شبیه یك حكومت توتالیتر سنتی - آن طور كه چامسكی از جرج اورول نقل كرده است - از روش‌های پیچیده‌تر كنترل فكر استفاده نمی‌كند؛ بلكه ابراز سلطه خویش را عیان و بی‌سرپوش بیان می‌دارد. اما پدر دیگر (همان پست‌مدرن)، مثل حكومت توتالیتر پست‌كاپیتالیستی، چماق را دوست ندارد. او می‌تواند بیشتر و بهتر - با روش‌هایی به غایت پیچیده‌تر - روی ذهن فرزند كار كند و تربیت را، كه معادل بهترش سلطه است، درونی كند.

۳) فرزندان كم‌سن و سال خانواده، شور مخصوص سنی كه در آن هستند را بروز نمی‌دهند. هر ابراز بی‌واسطه هیجان و شوق كودكی یا نوجوانی - از آنجا كه احتمالا‌ درصدی عنان گسیختگی دارد - می‌تواند برای فضای بی‌تنش خطرناك باشد. تمام لبخندها از صافی روانشناسی مسلط رد می‌شود و اجازه بروز می‌یابد. به قول بودریار، كودكی ستایش می‌شود چرا كه دیگر كودكی وجود ندارد. حالا‌ مراقبت از این فرزندان كم سن و سال و برخورد مناسب با آنها ارج نهاده می‌شود.

۴) ما با خانواده‌ای ناقص‌الخلقه و تبلیغاتی طرفیم. (و البته كاركرد یك برنامه آموزشی چه چیزی جز تبلیغی بودن است؟) اگر چه شاید پخش چنین سریالی در ایران هنوز آنقدرها مضحك و ابلهانه به نظر نیاید و حتی رگه‌هایی از روشنفكری در برابر دولت حاكم را داراست اما می‌تواند با نادیده گرفتن قسمت اعظمی از خانواده‌ها، كه باید برای زندگی بهتر آموزش داده شوند. به بیان دیگر با اعلا‌م اینكه حق آموزش غیرعادلا‌نه و طبقاتی است، خطرناك باشد. از یاد نبریم كه در پربیننده‌ترین ساعات تلویزیون این برنامه روی آنتن می‌رود و همزمان قسمت بزرگی از آن بینندگان كه می‌توانند خرده برژوا و حاشیه‌نشین باشند نه تنها با آن ارتباط برقرار نكرده كه از تماشایش آزار می‌بینند. این سریال دارای خشونت نهفته‌ای است كه می‌توان طبق تقسیم‌بندی مورد اشاره ژیژك آن را خشونت ساختاری objective‌نامید. خشونتی كه می‌تواند به ابراز خشونت سوبژكتیو علیه سیستم ختم شود: تجاوز، غارت و ...

۵) پرواضح است كه كاركرد دروغگویانه این سریال در خدمت لیبرالیسم است: همه چیز را پركن! خلا‌‡ را بپوشان! اندیشه مكن! بی‌واسطه مصرف كن! و دست آخر، همیشه لذت ببر! آن هم در موثرترین و ضربه پذیرترین نهاد اجتماعی بورژوازی: خانواده عمارتی فرسوده و افسرده كننده است كه در گنجه‌ها و سوراخ - سنبه‌هایش مبتذل‌ترین غرایز جای گرفته‌اند.

تلویزیون دولتی اگر چه شاید انتخاب‌های ظاهری كمتری را مهیا كند و از این لحاظ در برابر كاركرد سیستمی شبكه‌های متعدد خصوصی ناتوان به نظر آید اما با همیشه و پیوسته واگویه كردن المان‌های خویش، آنها را بی‌معنا و رقیق و از این طریق پخش‌تر و گسترده‌تر می‌نماید. شاید پخش این سریال، با فرمت روایی داستانی، مكمل همان برنامه‌های از همه رنگی باشد كه صبح و ظهر، در برابر بینندگان خانه‌دار، روانشناس‌های متعددی را در برابر دوربین می‌نشاند و سعی می‌كند تا راه‌های سعادتمند شدن را به خورد خانواده‌های مكرم ایرانی دهد؛ خانواده‌هایی كه هنوز از درد نان، به پوپولیسم دل خوش دارند. ‌

ایمان گنجی